گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

پیامبر جمشغول علم کلام و تعلیم آن نبوده

پیامبر جمشغول علم کلام و تعلیم آن نبوده

وجه دوم: ما این عموم‌ها را با افعال پیامبر خدا جتخصیص می‌دهیم، چون پیامبرجبه بیان کیفیت نظر و تعلیم عاقلان آن‌ها مشغول نبوده است، بلکه مردم را به اسلام دعوت کرد، و بخاطر آن به بیان با آن‌ها جنگید وآنچه به او وحی کردند تبلیغ کرد، و علما هم از پیامبران بلیغ‌تر نیستند، و خداوند درباره وظیفه پیامبران می‌فرماید:

﴿وَمَا عَلَيْنَا إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ١٧[يس: ۱۷].

«وظیفه‌ ما تبلیغ روشنگر است و بس».

و علما هم اینگونه هستند چون وارث پیامبرانند، و اهل سنت این وارث علوم نبوی را اقامه کردند، و ما می‌دانیم که پیامبر جبه ما دستور نداده که قبل از جنگ با کفار با آن‌ها مناظره کنیم، بلکه به ما دستور داده که قبل از جنگ آن‌ها را دعوت کنیم بگونه‌ای که دعوت پیامبر جمشهور شده و قبل از دعوت هم جنگ کرده است.

و مشخص است که اگر کافران با شبه‌هایی دلیل می‌آوردند و فلاسفه را برای مجادله کردن فرا می‌خواندند، و از پیامبر جمی‌خواستند که جهاد را ترک کند تا ادله علم کلام را یاد بگیرند، و پیامبر ججواب تمام شبه‌هایی که فلاسفه به علوم وارد می‌کنند بدهد تا اینکه یقیناً ایمان بیاورند، پیامبر جیک روز دلیل آن‌ها را برای کفر نمی‌پذیرفت، و چگونه به آن‌ها مهلت می‌دهد و با آن‌ها جهاد نمی‌کند، تا اینکه آن‌ها آن ادله را یاد بگیرند! در حالی که یاد گرفتن این علم برای خردمندان بجز در مدتی طولانی حاصل نمی‌گردد و زمانی که به آن‌ها مهلت داده شود تا به آنچه که معتزله می‌گویند علم حاصل کنند، باید به آن مهلتی که به آن‌ها داده می‌شود شناخت داشت، چون مردم در یاد گرفتن علم با توجه به قوه ادراک شان با هم متفاوتند. و شناخت آن بعد از تمام شدن وحی غیر ممکن است، پس خصم باید به کسانی که نسبت به این معترض هستند مهلت داد تا اینکه اقرار می‌کنند علم پیدا کرده‌اند و معاند هستند، یا باز گردند و به آراء اهل حدیث و جهاد کنند، و به کلام پروردگار اکتفا کنند.

وجه پنجم: نصوصی وارد شده که از آن‌ها علم یا ظن حاصل می‌گردد که فرو رفتن در علم کلام بگونه‌ای که ادله عقلی را در مناظره‌های علمی تحکیم دهد. و بر نصوص علمی تقدیم گردد ضرر عظیمی را به دنبال می‌آورد و دفع ضررهای مظنون به اجماع خصوم و دلیل واجب است.

اگر گفته شود: در ترک کردن علم کلام هم ترس ضرر وجود دارد.

جواب: نام‌گذاری کردن مرجوح به ترس پذیرفتنی نیست، وإلا باید به خودمان بخاطر ویران شدن ساختمان‌های سالم ترسو می‌گفتند.

و اگر بپذیریم که به آن ترس گفته می‌شود، اما دفع ضرری موهوم یا احتمالی واجب نیست، خصوصاً زمانی که بجز با ارتکاب چیزی که ضرر ظنی دارد دفع نشود، چون این در حالتی که متساوی باشند یا احتمال تساوی وجود داشته باشد قبیح است.

وجه ششم: این از قبیل معارضه است با تعدادی از متکلمین، و آن هم بدین خاطر است چون در میان متکلمین معتزله دو گروه وجود دارند که نظر و اندیشه را واجب نمی‌دانند.

اولین آن‌ها: کسانی هستندکه در اصول دین [مانند شیخ بغداد ابوقاسم کعبی و پیروانش، و امام زیدیه مؤید بالله و پیروانش] تقلید را جایز می‌دانند.

دومین آن‌ها: کسانی هستند که می‌گویند: این معارف نزد معتزله و علما زیدیه از مسائل بدیهی هستند و احتیاجی به فکر کردن ندارند، و این دو گروه معتزله محترمند، هر چند گفته‌اند آنچه که آن‌ها می‌گویند باطل است، ما هم به آن‌ها می‌گوییم: جواب اهل حدیث برای فلاسفه و کفار همان جواب آن دو گروه است. و تعداد زیادی از بزرگان اندیشمند و متبحر آن‌ها به آن دو اعتقاد دارند، پس در ناسزا گفتن به اهل اثر افراط نکنید، چون تعداد زیادی از اهل نظر با آن‌ها شریکند.

و اعتراض و جواب آن به این مسأله ارتباط دارد اما بخاطر اختصار آن‌ها را ترک کردم.