و اما آنچه که به امام ابوحنیفه وارد کردهای که به علوم عربی آگاهی نداشته:
شکی نیست که کلام تحمیل شدهای است که آن را بر تو تحمیل کردهاند، چون امام ابوحنیفه از کسانی بوده که اهل زبان اصیل و لغت فصیح بوده است.
من نحو دانی نیستم که زبانش به آن عادت کرده باشد من سیلقی هستم که میگویم و حرکتگذاری میکنم.
چون او در زمان عرب، و بلاغت زبان آنها زندگی کرده، و با جریر و فرزدق معاصر بوده، و دو مرتبه انس بن مالک خادم پیامبر جرا دید، که انس بن مالک در سال ۹۳ هجری [۷۴۱]فوت کرد، و ظاهراً او را بعد از تمییز دیده، چون امام ابوحنیفه از کسانی بوده که زیاد عمر کرده و تا سال صد و پنجاه هجری زندگی کرده است، و عمر وی نود [۷۴۲]سال بود، و از این لازم میآید که او را بعد از بلوغ دیده چون انس بن مالک هشتاد سال بعد از وفات پیامبرخدا جزندگی کرده است، چون او جبعد از گذشت ده سال از هجرت فوت کرد و این بر تقدم ابوحنیفه و اینکه در عصر عرب بوده است دلالت میکند.
و او مقدمترین ائمه و از همه آنها بیشتر عمر کرده است، و با وجود اینکه قبل از مالک بود مالک سی سال بعد از او فوت کرد، و شکی نیست که زبان عرب در آن زمان تغییر کمی کرده بود، و یک نفر از علمای مشهوری که در آن زمان بودهاند و مقلد داشتهاند مشغول به علم لغت و فن ادب نبودهاند، چون همانگونه که ابوسعادات ابن اثیر در مقدمه کتاب «النهایه» [۷۴۳]بدان اشاره کرده در آن عصر به آن نیازی نبود و همچنان این آشکار است برای کسی که به علم تاریخ انس گرفته است، و اگر ما خواندن علم عربی را در آن زمان بر مجتهد لازم میدانستیم نمیتوانیم آن را فقط بر ابوحنیفه حصر کنیم، و از آن لازم میآید که صحیح نیست علمای عربی به اشعار جریر و فرزدق استدلال کنند در حالی که هیچ فردی آن را نگفته است، و بعد از این عصر بعضی از مردم اختلال زیادی در زبان آنها ایجاد شده و کسانی که با غیرعرب رابطه نداشتهاند از این تغییر زبان مصون بودهاند، و زمخشری تعداد زیادی از آنها را که چادرنشین بودهاند ملاقات کرده است، و اکثراً افرادی بودند که مستوجب تغییر میشدند که بیشتر عامی و کمتر اهل تمییز بودهاند، و امیر عالم حسین بن محمد در کتاب «شفاء الأوام» میگوید: که امام یحیی بن حسینسعرب زبان بوده و لغت او حجازی بوده بدون اینکه آن را خوانده باشد، واز علامه شیعه و از علی بن عبدالله بن الی الخیر روایت شده که چهل روز عربی خوانده است و در اوایل قرن سیصد هجری فوت کرده است. [۷۴۴]
و در سال هشتاد هجری، یک نفر از اهل تمییز معتقد نبوده که اهل علم آن زمان نمیتوانند معانی کلام خداوند و پیامبرش را بدون خواندن علم عربی بفهمند، و اگر چنین چیزی بود آن را نقل میکردند و استادانی که از آنها تبعیت میکردند شناخته میشدند، و کاش میدانستم استادان علقمه بن قیس، و ابومسلم خولانی، و مسروق بن اجدع، و جبیربن نفیر، و کعب احبار چه کسانی بودهاند و همچنان استادان کسانی که بعد از آنها بودند از تابعین چه کسانی بودند؟ مانند حسن، و ابوشعثاء، و زین العابدین، و ابراهیم التیّمیّ، و نخعیّ، و سعید بن جبیر، و طاووس، و عطاء، و شعبی و مجاهد، وامثالشان، چرا معترض فقط بر ابوحنیفه واجب دانسته که علم عربی را یاد گرفته باشد و مگر در آن زمان چه کتابهای بسیطی بودهاند که او آنها را بخواند؟
[۷۴۱] در پاورقی (ی) مضمون این عبارت آمده است: «یا نزدیک به این، و عینی و ... ذکر کردهاند: که ابوحنیفه/شش صحابه را دیده، و اختلاف دارند در اینکه از آنها مطالبی را یاد گرفته باشد». [۷۴۲] در (ی) و (س) و پاورقی (أ)، و (عواصم) (۲/۸۶) «نود» آمده، و در (أ) و (ت) (هفتاد) سال آمده است و (نود) را بدین خاطر ذکر نکردهاند که صحیح است بلکه چون کلام مؤلف است و مؤلف در اصل (۲/۸۶) گفته است که این را از ابوطالب نقل کردهام که آن را در کتاب امالی آورده است. من هم میگویم: صحیح این است که ابوحنیفه از هفتاد سال تجاوز نکرده، ذهبی درباره صحابه ... که فوت کرده در سال صد و پنجاه گفته است او هفتاد سال داشته است. [۷۴۳] (۱/۵). [۷۴۴] در «العواصم» ک ۰۲/۸۷) و (ت) (لهجه) میباشد.