رد مؤلف به رساله و طريقهای او:
سپس من به فصول و اصول آن اندیشدم، و آن را مطالعه کردم در حالی که گاهی به کلامها که از من نقل کرده، و گاهی به بیشتر قواعد علما بزرگ و بعضی مواقع هم به سنت پیامبر جاستهزا کرده است، پنداشتم آنچه که مربوط به من است زیبنده نیست به آن اهمیت دهم و اینقدر بزرگ نیست که مشغول جواب دادن به آن باشم، و اما آنچه که به سنت پیامبر جو قواعد اسلام اختصاص داشت مانند اینکه مردود دانسته بود به آیات قرآن و اخبار پیامبر جو آثار صحابه رجوع شود، پنداشتم که استهزا به آنها کار آسانی نیست و دفاع از آنها لازم و فرض عین است، خود را ملزم دانستم به آنچه که قواعد عالمان بزرگ را رد کرده بود جواب دهم، و جواب را دادم در حالی که نه زیاد طولانی بود و نه مختصر، و از ترس متنفر شدن از آن و تأخیر از گسترده کردن آن پرهیز کردم،
و علت متنفر شدن از آن این بود: چون گسترده کردن آن هم نویسنده و هم خواننده و هم کسانی که میخواهند از آن جوابها اطلاع یابند را ملول [۱۹۵]میکند با وجود این مطالب کم برای منصف کافی است و بر غیر منصف هم مطالب زیاد کفایت نمیکند و روشناکی نور بر بارش زیادی دلالت میکند.
و علت تأخیر آن این بود، چون گسترده کردن آن به مقدمههای لازم داشت که افکار را آماده کند، تا زینت آن کامل شود و به مطالعه کتابهای گرانبهای که آکنده از آثارهای صحیح و اندیشههای پخته است احتیاج دارد.
و این دریای است که طغیان کرده، که برای شنا کردن در آن به کمک [۱۹۶]نیاز دارد، و ماه شب چهارده است که برای نور خود به خورشید نیاز دارد، و این چگونه برایم حاصل و مهیا میشود در حالی که من در درههای خالی و کوههای بلند هستم؟! [۱۹۷].
هنگامی که در کوه بودیم ابر به پایین آن باران میباراند
بالای قله کوه پوشیده شده بود از ابر
و هنگامی که با گروهی در درون دره بودیم گویا خالی شده
بود از چیزهای اندکی که پرندهگان با آن غروب میکنند
زمانی که شب رو به قله آن کوه نگاه کند
گمان میبرد از بلندی آن به عقب میرود
که جغد و سنگخوار همسایه آن شدهاند
پس انسان سزاوارتر و بهتر است برای همسایگی با آن
و آب آنجا زندگی را برای من صفا بخشید
وإلا آب زندگی کدر و تیره است
اگر آن چراگاههای بشر پژمرده و خشک شوند
باغچههای بزرگ وعلم و دین سرسبزند
و ننگ نیست کریمی نفس خود را نجات دهد
اما این ننگ است که عاجز باشد وقتی که به او کمک میشود
و قبل از من محمد مختار جو اصحابش هجرت کردهاند
و جعفر به سرزمین نجاشی پناه برد
هنگامی که در این کوههای بلند و درههای خالی شروع به این کتاب رد کردم، امکانات کمی در اختیار داشتم و تواناییم کم بود، مکیدم از نمناکی کمی که با من بود، و زمانی که آن پاک و خالص باشد میتوان به آن کفایت کرد و راضی بود!.
بدون امکانات مقدار کمی میبخشد
و شاید تعداد کم با آن قانع و راضی شوند
اما برای آن دریغا! چارهای نداشتم جز اینکه از محاوله و نیرنگی که داشتم استفاده کنم، و با مقتضی طبع لازم بود که من نیرنگ را بکار گیرم، و مقصود من از آن به خاطر پروردگار دفاع از سنت نبوی جو قواعد دینی بود، و شناختی که اهل معرفت به تقصیر من پیدا میکنند ضرری به من نمیرساند، و همچنین اگر فهمیدند که من در این میدان اطلاعات کمی داشتهام چون من به این اعتراف میکنم که ویژگی یک فرد ناقد را نداشتم، و از دلاوران این میدان نیستم، اما چون از دوستان کسی را نیافتم که جواب این رساله را بدهند، چون به غیب و بدگویی منجر میشدند، من بدون افراط و تفریط این کار را بعهده گرفتم تا چون از نبود آب به خاک تیمم میشود، و به این هم آگاهی داشتهام که هر چند من در این راه تلاش فراوانی کردهام، اما کلام من هنگام انتقاد از خطا خالی نیست، و جواب من نزد ناقدین از تیرگی محفوظ نیست، چون کلامی که هیچگونه باطلی در آن نباشد: کلام پروردگار حاکم و کلام کسی است که قرآن کریم به معصوم بودن او شهادت داده است، اما بعداز آن تمام کلامها هم خطا و هم صحیح دارند.
اگر علما دفاع از حق را بخاطر ترس از کلام مخلوق رها کنند، چیزهای زیادی را از دست دادهاند و به خاطر ترس کوچک شدهاند، و دلیل بیشتر کسانی که به این میدان وارد نمیشوند این است که میترسند در میدان مناظره شمشیرهایشان کند شود، و اسبهایشان در میدان حجت و برهان لیز بخورد و تا شود، و چنین چیزی هم نزدیک است: اگر خطا کند چه کسی هست که معصوم باشد؟ و اگر او را دچار خطا کنند چه کسی هست که معیوب نشده باشد؟ و کسی که به خاطر ذات پروردگار کاری را بکند نمیترسد از اینکه به خاطر خلل در کلامش بر او انتقاد وارد شود، و نمیترسد از اینکه او را راهنمایی کنند که کلامش باطل است، بلکه حق را دوست میدارد از هر کجا که باشد، و هدیه را از هدیهدهندهاش قبول میکند، بلکه برای او حق و نصحیتی که ناگوار باشد بهتر است از اقوال قبیحی که چاپلوسانه باشد، و دوست تو آن است که با تو صادق [۱۹۸]باشد نه تو را تصدیق کند.
و در نوابغ الحکمة آمده است: با کسانی همراه باش که درباره مرگ به تو هشدار میدهند و تو را اندوهگین میکنند، و پرهیز کن از کسی که میگوید: نترس و ناراحت مباش.
[۱۹۵] در «الأصل» «علی» و صحیح آن از (ی) و (س) است. [۱۹۶] در اصول همینطور است، سپس در پاورقی آن آمده «الی مدّ، و اینگونه ضبط شده که مناسب سجع است، و بمعنی مدد است. علامه محمد بن حسین عمری این را بیان کرد.» و در (س) «مدّ» است. [۱۹۷] قاضی اکوع در مقدمه «العواصم» (۱/۶۷) میگوید: که ابن وزیر این ابیات را هنگامی گفته که در قله پنی مسلم (کوه سَحَمَّر) بوده است.. [۱۹۸] در (أ) صدق و از (ی) و (س) صدقک است.