گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

خارج شدن اهل توحید از آتش

خارج شدن اهل توحید از آتش

حدیث چهارم: حدیث خارج شدن اهل توحید از آتش است و شفاعتی که برای آن‌ها می‌کنند و به وسیله این از کافران جدا می‌شوند، معترضی به شدت آن را انکار کرده و آن را به‌گونه‌ای مطرح کرده که موجب می‌شود راوی آن تکذیب شود و کلام خود را بر ساختمانی بنا نهاده که زیر آن خالی است و گمان برده که اهل بیت بر این اجماع کرده‌اند. و با ذکر دو فائده مذهب راجح را توضیح می‌دهم و اشتباه او نیز آشکار می‌شود.

فائده اول: درباره این است که معترض در این باره جاهل به مذهب اصحابش بوده، و گمان کرده که این مذهب مختص مخالفان او بوده است، و نفهمیده بود که این رأی در بین سنی و شیعه و معتزله و اشعری مشترک بوده، و همه گروه‌ها به او قائل بوده‌اند و تعداد زیادی از آن حمایت کرده‌اند و ما در اینجا از کتاب‌های اصحاب معترض مطالبی را نقل می‌کنیم که بر این دلالت می‌کند: که از جمله آن‌ها کسانی که حاکم ابوسعد در «شرح العیون» آورده او فصلی را درباره مرجئه آورده و در تسمیه اشتباه کرده است همان‌گونه که خواهد آمد، و ارجاء را به تعداد زیادی از بزرگان معتزله نسبت داده، و این را در شرح حالشان ذکر کرده هنگامی که در کتابش طبقه آن‌ها را ذکر کرده، حتی به زید بن علیسنسبت داده که با معتزله‌ای که در این مسأله مبالغه کرده‌اند مخالفت کرده، و تصریح کرده که او درباره منزله بین منزلتین با معتزله مخالفت کرده، و این را در شرح حال مختصر زید بن علیسذکر کرده که این را بعد از شرح حال مفصل او آورده، و سندهایی را به صاحب «مصابیح» نسبت داده است. و من به این دلیل این را از زید بن علیسنقل کردم چون مخالفان روایت این مرد (ابوسعید) را قبول دارند وإلا اهل حدیث از او روایت کرده‌اند که با معتزله مخالف بوده است و همین بس که با اباعبدالله ذهبی در «میزان» این را ذکر نکرده در حالی که خود را ملزم کرده بود تمام کلام‌هایی را که در این باره باشد را ذکر کند خواه حق باشد یا باطل. و حاکمی که در «شرح العیون» ذکر شد در فصلی که موارد اجماع اهل توحید و عدل را در آن ذکر می‌کند می‌گوید: «معتزله در عرف به کسی گفته می‌شود که تشبیه و رؤیت و جبر را نفی کند، و در وعید و مسائل امامت و در فروع کلام فرق نمی‌کند چه موافق یا مخالف باشند معتزله هستند، و به همین خاطر اختلافی که در بین شیخین و بصری و بغدادی می‌باشد بیشتر است از مخالفتی که در بین آن‌ها و مخالفین دیگر می‌باشد، و همینطور آن‌ها را ملاحظه می‌کنید که کسانی را معتزله می‌دانند که رؤیت را نفی کنند و حدوث قرآن و مسائل عدل را قبول داشته باشند هر چند در وعید مخالف آن‌ها باشند و با اکثر بزرگان ما باشند، از جمله آن‌هاست صالحی و خالدی و... و همینطورند. ملاحظه می‌کنید که هرکس در این اصول با آن‌ها مخالفت کند او را بعنوان معتزله قبول ندارند، هرچند به وعید هم مانند نجاریه و خوارج و... اعتقاد داشته باشند» انتهی

وحید بن احمد محلی زیدی در کتاب «عمدة المسترشدین في أصول الدین» [۹۶۸]گفته است: «کسانی که به شفاعت برای اهل کبائر و خروج از آتش معتقد بوده‌اند دو گروه هستند: گروه عادل و گروهی غیر عادل و برای عادلینی که قائل به این بودند مذاهب رابعه را مثال زده است.

و قاضی عبدالله بن حسن دواری زیدی در «تعلیق الخلاصة» معتقدان این را به دو گروه عادل و غیر عادل تقسیم کرده است، و گفته است: از جمله «کسانی که در این باره اهل عدل بوده‌اند عبارتند از: ابوقاسم بسنی، که از علمای زیدیه و از اصحاب مؤید‌بالله بوده، و از معتزله: محمد بن شبیب، و غیلان دمشقی که بزرگ معتزله بوده و مقریش بن عمران، ابوشمر، و صالح قیّه، و رقاشی، و صالحی، و خالدی و... از متقدمین سعید بن جبیر!! و حمّاد بن ابی سفیان و ابوحنیفه و اصحاب او» انتهی.

من هم می‌گویم: از داعیان مذهب زیدیه که این اعتقاد را داشته‌اند عبارتند از: یحیی بن محسن معروف به داعی، و مهدی احمد بن یحیی متأخر، و فقیه علی بن عبدالله بن ابی حثیر ابن اعتقاد را داشته‌اند و غیر از او هم از اهل دانش، و با آنچه که ذکر کردیم مشخص شد که معترض جاهل به مذهب اصحابش است.

[۹۶۸] او: حمید بن احمد المحلی همدانی ملقب به ابوعبدالله است که از فقها و مؤرخین ت (۶۵۲) زیدیه است اعلام (۲/۲۸۲-۲۸۳) و «مصادر الفکر» (ص/۱۱۷-۱۱۸) و در اسم او اشتباه شده است و لازم است تصحیح شود این کتاب او شرح عقیده و استادش امام عبدالله بن حمزه است، و تعدادی از نسخه‌های آن در یمن می‌باشد و نسخه ای در دارالکتب می‌باشد.مراجع متقدم.