مولفات و بعضی از اشعار او:
و او/تألیفات متعددی دارد، و جمعآوریها مفیدی دارد، از جمله آنها کتاب «العواصم في الذب عن سنت ابي القاسم ج» که چهار مجلد میباشد [۴۱]، و دارای فوائدی میباشد که کتابهای دیگر از آن بیبهره هستند، و من در اینجا تمام اجزای که آن کتاب در ضمن خود گرفته ذکر میکنم تا طالبان را برای آن مطالب راهنمای کنم، و کسانی که به آن تمایل دارند را آگاه کنم، و از خداوند متعال خواستارم که ما را به آنچه دوست دارد و راضی است راهنمایی کند [۴۲].
سپس او/کتابش را با این ابیات [۴۳]خاتمه داد: (که مفهوم آن در ذیل ذکر میگردد.
- کتابم را با امید به اینکه از طرف پروردگار پذیرفته شود تألیف کردم و آنچه از او طلب شده نزدیک است.
- امیدوارم با حمایت مصطفی و کلامش در روز محاسبه گناهانم بخشیده شود.
- و کسی که برای تحقق کاری نزد پرودگار از پیامبر جشفاعت بخواهد خسارت نمیبیند.
- و ای کسی که علم حدیث را برایم حفظ کردی نزد پرودگار برایم شفاعت کن چون پروردگار کریم جواب میدهد.
- شاید هنگامی که من فراموش میشوم این کتاب به شما یادآوری کند که دعای برای این بنده پروردگار بکنید.
- بخصوص هنگام مرگ امید است به وسیله اینتر شود گلوی تشنه، یا گناهی بخشوده شود.
- و زمانی که من در عشق ورزیدن به شما امتحان شدم از من غافل نشوید، و اگرچه استخوانهایم فرسوده و به درد نخور شوند.
- و اگر شما از این کتاب من قصور را دیدید آن را پوشانده و اصلاح کنید چون قصور عیب است.
- و عذر من آشکار است، و آن این است که من مخلوقم گاهی خطا میکنم و گاهی اصابه به حق.
- و گاهی تا میخورد اسب مقاوم در حالی که اسب برندهای است، و طناب پاره میشود در حالی که محکم است.
- و اما امیدوارم هنگامی که به سوی شما آمد شیرینهای آن از تلخهایش جدا شود
- بجز شما تلخ است، اما وقتی خوبیها به شما میرسد لذیذ میشود
- و بعد از این ابیات مذکور درباره دعوت به سنت میگوید [۴۴]:
با اصحابان بزرگوار حدیث همراه باشید
تمام هدایتها و بزرگواریها را نزد آنها مییابید.
تا آخر، و این معروف است، و به خاطر اختصار آنها را ترک کردم.
و از آن جمله است:
ترجمه: جز به آنها به کسی اقتدا نکنید، و منهج و راه آنها را ادامه دهید مانند کاسهای که مایل نمیشود [۴۵]آیا مصطفی را ملاحظه نکردی در آن روزی که ولید به او گفت که در آن فنستیز ماهرانی بود به پیشش آمد؟ و در این بیت به کلام ولید بن مغیره یا عتبه بن ربیعه [۴۶]که به پیامبر جگفت اشاره شده، و آن هنگامی بود که مال و ریاست را به او عرضه کرد تا پیامبر جدعوت خود را رها کند، و پیامبر ججواب او را فقط با خواندن سوره سجده [۴۷]داد، و اصحاب او جنیز بر این منهج بودند.
و از آن جمله است:
ترجمه: از منهج آن شخص پرهیز کرد و آیاتی از سوره سجده که دارای فواصل است تلاوت کرد، و نمیتوانست قرآن را تصدیق نکند اگر قبلاً مطالبی را یاد نگرفته بود.
و طیارهم در روزی که با نجاشی [۴۸]صحبت کرد در میان دشمنان زباندار این کار را کرد [۴۹]، برای آنها آیههای از قرآن را تلاوت کرد، و با شهادت گریههای سریع آنها به آن یقین پیدا کردند، صاحبان خرد به برنامه اسلام روی آوردند و به آن بازگشتند، بعد از اینکه مراحلی از آن دور شدند ابوحامد [۵۰]، و ابن الخطیب [۵۱]، و همچنان امام جوینی که همانند ندارد.
و همینطور ابن عقیل [۵۲]که خردمندی بود سرآمد در علوم او هم مانند بعضی از خردمندان فکر میکرد.
و از آنهاست،
ترجمه: قول پیامبر جرا اطاعت کنید چون او از خطا و لغزش معصوم است، و من از قول او تجاوز نمیکنم من به سبب دفاع از شخصیت و دوستی او خوشبختم همانگونه که من را بخاطر دفاع از او ملامت کردهاند.
و وقتی برادر دو قلویش علامه هادی بن ابراهیم/به این کتاب و به این ابیات اطلاع پیدا کرد، آن را قبول کرد، و در جواب برادرش این شعر را سرود، و چه زیبا میگوید!: - و مضمون آن ابیات را ذکر میکنم-
اطلاع پیدا کردم بر رشتهای از مرواریدهای گرانبها
که دلهای بزرگان به آن جذب شده بود.
که مؤلف آن کسی بود که تلاش میکرد از منهج محمد تبعیت
و از اقوال او حمایت کند بدون اینکه هراسی از کسی داشته باشد
معانی بدیع در نظم بدیعی که مبانی آن
در مسائل مختلف محکم و قابل اطمینان بود
هنگامی تیری برای حفاظت کردن از او همراهش
میشد صاحبان تیر با میل خود به او سجده میبرند
و اگر در بحر کلام فرورود با جواهر خود
گردنهای خالی از زیورآلات آراسته میکند
مسابقه داد و گروهی با او مجادله کردند هر چند با علم او
عناد و دشمنی ورزیدند اما در جدولها قرار گرفت
فکر و اندیشه در گلزارهای گفته او اوج گرفت
و با سرودن این بیت ابطحی [۵۳]کلام خود را ادامه میدهم:
به پروردگار مردم از شر تمام طعنه زنندهها
که با شک یا دلیلها باطل طعنه میزنند پناه میبرم
هنگامی که نظم او را ورق زدم با این قول
فصیح که نایب قول آن بزرگوار شد آن را تعریف کردم
مردم تلاش میکنند که به نهایت و اندازه آن
برسند، اما ثریا کجا دست گیرنده پایین کجا؟
و با این بیت مشهور آن را تعریف میکنم
دانههای مرواریدی کاملی هستند که نظم یافتهاند
و محبتم به نفس خود زیاد شود
چون من نسبت به تمام کسانی که سودی ندارند بغض دارم
چرا مردم در امور دینی با هم اختلاف دارند
در دینی که آشکار و روشن است و هیچ ابهامی ندارد
تو آنچه را انجام بده که پیامبر جبر آن بود
و آنچه میخواهی از گفتهگویندگان رها کن
آن راه رضایتبخشی است، و مذهبی است
که بهترین افراد قرنهای اول بر آن بودهاند
به دینی نزدیک شو که پیامبر جو اصحاب به آن
نزدیک شدهاند و آنهایی که تو را مشوش میکنند رها کن
آنها ماههای زیبا و خیرکنندهای بودند آنها
بزرگان مردم و باغچههای دنیا و نور مردم بودند
و بالاترین چیزی که آن را آشکار کردهاند از برتریها
که بر مخلوقات داشتهاند، کمترین فضائلی بود که داشتهاند [۵۴].
اگر تو به راههای هدایت آنها تمسک نکنید
و با تمسک به اقوالشان همراهشان نشوید
تو نعمت سنّی بودن خود را از دست دادهاید
و در ادامه دادن این راه نمیتوانید به حق برسید
من به دین مصطفی و اصحابش راضی هستم
صاحبان خرد و بزرگواران و وصّی او [۵۵].
آنها برای اقامه کردن این حق کامل [۵۶]، و آسان
بعد از پیامبرشان فرمانده و رئیس بزرگان بودهاند
غباری بر این سنت نیک و ملتی که بر آن بود
از تمام خاشکها پراکنده شده بود
اما آنها بسبب دعوت احمد عزت پیدا کردند
و همان مردم دلایلی را درباره حقی که از آن فاصله گرفته بودند اقامه کردند،
و مبارزه آنها را ملائک تأیید کردند
و کارشان را با الفاظ شیرین محکم کردند
گروه جبریل امین لشکرشان شدند
و آنها چهار پایانی که گروهی از مردم بر آنها بودند را احاطه کردند [۵۷].
و با پرچمهای آنها به پاخواستند بگونهای که
از آن لشکر بودند اما آنها جنگ نکردند
و ابوبکر صدیق بعد از وفات پیامبر جاز جنگ
عاجز نبود بلکه راه هدایت را با لشکریان زیاد محکم کرد
و فاروق هم از او تبعیت کرد و ارکان آن را محکم کرد
و با سیره عادلانهاش، آنها را در مسیر حق هدایت کرد
و ذوالنّورین این تلاش مبارک را تمام کرد
و بخشش شامل تمام مسلمانان شد
و علی بعد از آنها عبای خلافت را به دوش کشید
و دین مردم را محکم و استوار کرد
تو هدیهای که این قوم با تلاش بدست آوردهاند
قبول کن و به وسیله آنها به بلندترین منازل میرسید
و بعد از این ابیات میگوید: این چند سطر را محتاج به رحمت و رضوان پروردگار: هادی بن ابراهیم بن علی بن مرتضی نوشت، خداوند او را بسبب بخشش خود راضی گردانند، در حالی که خداوند را سپاس میکند و بر پیامبر جو آل و اصحابش درود و رحمت میفرستد.
پروردگارا! ما را و برادران ما را که در ایمان آوردن بر ما پیشی گرفتهاند بیامرز. و کینهای نسبت به مؤمنان در دلهایمان قرار مده، پروردگارا! تو دارای رحمت و رأفت فراوانی هستی.
[۴۱] و در نه جلد از مؤسسه رساله چاپ شده، اما به فهارس علمی نیاز دارد، که ازمحققین هوشیار میخواهم که این کار را انجام دهند. [۴۲] سپس محتوی مجلدات چهارگانه را از (ق / ۱ ب ـ ۴ ب) ذکر کرده، و برای اینکه آن را ذکر نکردم دلیل آوردهام. [۴۳] این ابیات در چاپ شده «العواصم» و در «الروض» نیامده شاید در نسخه دیگری باشد. [۴۴] این ابیات و ما بعدش در چاپ «العواصم» نیامده، اما در خاتمه «الروض» (۲/۵۹۵) (همین کتاب) آمده است. [۴۵] در نسخۀ «بمائل». [۴۶] او عتبة بن ربیعة است، همانطور که ابن ابی شیبه، و عبد بن حمید، و ابویعلی و حاکم ـ آن را صحیح دانسته. و ابن مردودیه، ابونعیم و بیهقی ـ هر دو آنها در «االدلائل» ـ و ابن عساکر از جابر بن عبداللهساخراج کردهاند و آن داستان را آوردهاند. و از روایت ابن عمربو محمد بن کعب قرظی آمده، و در سیاق آن اختلاف وجود دارد: «تفسیر ابن کثیر» (۴/۹۸-۹۹)، و «الدّراالمنثور» (۵/۶۷۲/۶۷۴). [۴۷] و این سوره که پیامبر جـ آن را تلاوت کرد سوره فصلت است از فرموده پروردگار که میگوید: ﴿حم١ تَنْزِيلٌ مِنَ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ٢ كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ٣ بَشِيرًا وَنَذِيرًا فَأَعْرَضَ أَكْثَرُهُمْ فَهُمْ لَا يَسْمَعُونَ٤ وَقَالُوا قُلُوبُنَا فِي أَكِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ وَفِي آذَانِنَا وَقْرٌ وَمِنْ بَيْنِنَا وَبَيْنِكَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ٥ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَاسْتَقِيمُوا إِلَيْهِ وَاسْتَغْفِرُوهُ وَوَيْلٌ لِلْمُشْرِكِينَ٦ الَّذِينَ لَا يُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ٧ إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ٨ قُلْ أَئِنَّكُمْ لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرْضَ فِي يَوْمَيْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَنْدَادًا ذَلِكَ رَبُّ الْعَالَمِينَ٩ وَجَعَلَ فِيهَا رَوَاسِيَ مِنْ فَوْقِهَا وَبَارَكَ فِيهَا وَقَدَّرَ فِيهَا أَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّامٍ سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ١٠ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ١١ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَأَوْحَى فِي كُلِّ سَمَاءٍ أَمْرَهَا وَزَيَّنَّا السَّمَاءَ الدُّنْيَا بِمَصَابِيحَ وَحِفْظًا ذَلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ١٢ فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ١٣﴾[فصلت: ۱-۱۳]. [۴۸] «اسم او نجاشی، که بمعنی بخشش در حبشیه است» تمت، از پاورقی صفحه. [۴۹] در نسخه «المحاول» آمده. [۵۰] او/عزالی (۵۰۵ ه) است. [۵۱] او/فخر رازی (۶۰۶ ه) است. [۵۲] او ابوالوفاء حنبلی صاحب «فنون» (۵۱۳ ه) است. [۵۳] یعنی: ابوطالب. و این در پاورقی نسخه است. [۵۴] در نسخه «المتطاول». [۵۵] یعنی علیس، میگویم: و ثابت نشده که پیامبر جبه علی وصیت کرده باشد آنگونه که شیعه میگویند، در «صحیح بخاری» (الفتح) (۱/۲۴۶) از ابو جحیفه سوالی نقل شده که گفته: به علی بن ابی طالبسگفتم: آیا نزد شما کتابی وجود دارد: گفت نه، مگر کتاب خداوند، یا مگر خداوند فهمی از کتابش را به مرد مسلمان ببخشد (و به این اعتبار آن زیاده برای او حاصل میشود) یا آنچه که در این صحیفه است گفت: گفتم: در این صحیفه چیست؟ گفت: عقل، آزاد کردن اسیر، و اینکه مسلمان به خاطر کافر کشته نمیشود و مانند این مسأله نیز از قیس بن عباد با مضموم کردن (ع) و تخیف(ب) (یعنی عُباده) و از اشتر النخعی پرسیده شد، همانگونه که در «سننالنسانی» (۸-۱۹) ثبت شده است. [۵۶] در نسخه «السری» آمده است. [۵۷] در «قاموس» گفته (ص /۱۳۷۵) «القنبل و القنبلة گروهی از مردم و از حیوانات».