گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

دلیل هفتم: مجهول و روایت او:

دلیل هفتم: مجهول و روایت او:

بالاترین چیزی که در این باب است این است که جایز است محدث از مجهولان مسلمان یا مجهولان عالم روایت کند، و این را [۲۴۹]اهل علمی که اجماع بر فضل و بزرگواریشان وجود دارد گفته‌اند، و ائمه مذهب ابوحنیفه مجهول اهل اسلام را قبول کرده‌اند، و اکثر معتزله و زیدیه نیز به این معتقد هستند، و این یکی از اقوال منصور بالله است، و کلامی را در کتاب «هدایة المستر شدین» ذکر کرده که مقتضی آن این است، و عالم زیدیه و مؤلف و عابد و مرد مورد اعتمادشان عبدالله بن زید العنسی [۲۵۰]این را در «الدّرر المنظومة» [۲۵۱]با عبارتی که احتمال این را دارد که از تمام مذهب زیدیه روایت کرده باشد آورده است، و این کلامی است که ابوطالب در کتاب: «جوامع الأدلة» [۲۵۲]به آن اشاره کرده است، و در کتاب: «المجزئ» بر این توقف کرده و گفته: محل نظر است، و منصور در «الصفوة» آن را از شافعی حکایت کرده است.

پس ای زیدیّ! چرا آنچه که اکثر امامان و محققین زیدیه به آن اعتقاد دارند را انکار می‌کنی؟! با وجود اینکه محدّث بی‌نیاز است از اینکه تا این حد پایین بیاید، و در بعضی مواقع بیشتر مطالبی که زیدیه به آن احتجاج می‌کنند: روایت از مجهول مطلق است، و رأی ابن عبد البر و ابن الموّاق [۲۵۳]موافق آن‌ها است، چون آن دو در قبول قول مجهول علما موافق آن‌ها هستند، و در غیر از این با آن‌ها مخالفت کرده‌اند، و آن دو دلایلی برای آنچه که اختیار کرده‌اند دارند که می‌توان به آن دلایل اعتماد کرد، و در ضرورت به آن‌ها متمایل شد، و احتیاط اختیار شود با تبعیت کردن از آشکارترین مسالک، و من در «اصل» [۲۵۴]حجت‌های را برای این آورده‌ام، و به آن تفصیل داده‌ام، و من آن را در این (مختصر) ذکر می‌کنم، و کلام‌های طولانی را حذف می‌کنم و می‌گویم:

[۲۴۹] در (ی) و (س) «بکل ذلک» می‌باشد. [۲۵۰] عبدالله بن زید بن احمد بن الخیرالعنی، که مصنفات متعددی دارد ت (۶۶۷ ه‍). «مصادر الفکر الإسلامی فی الیمن» (ص /۱۲۰-۱۲۱). [۲۵۱] در أصول الفقه. [۲۵۲] خطی است، و زر کلی نام این کتاب را «جوامع النصوص» نهاده است. «الأعلام» (۸/۱۴۱). [۲۵۳] او: محمد بن یحیی بن ابی‌بکر، ابوعبدالله مراکشی، امام حدیث، و از شاگردان ابن قطان فاسی است، و تألیفاتی هم دارد که یکی از آن‌ها است: «المآخذ الحفال السامیة ... » در انتقاد از کتاب استادش «بیان الوهم و الإیهام» که کامل نیست ت (۶۴۲ ه‍) «الأعلام بمن حلّ مرّاکش و اُغمات من الأعلام» (۴/۲۳۲). [۲۵۴] «العواصم و القواصم» (۱/۳۰۸-۳۲۶).