شواهدی برای حدیث ولید و بحثی پیرامون آن
طریق اول: عطاء خراسانی، مسلم برای او «متابع» ذکر کرده است، و جماعتی مانند: یحیی بن معین، و احمد بن حنبل، و عجلی، و یعقوب بن شیبه او را مؤثق و معتمد دانستهاند، و ابو حاتم رازی و غیره از او انتقاد کردهاند.
ذهبی میگوید: او از برجستهترین دانشمندان است، در «المیزان» [۶۶۲]آمده که وی وهم و تصور داشته است، و از ابن مسیب حدیث «کسی که در رمضان با همسرش مجامعت کرد» برخلاف روایت وی نقل کرده بود، و او را در رابطه با این روایت تکذیب کرده است و به همین خاطر عقیلی او را در «الضعفاء» [۶۶۳]ذکر کرده است، و همچنین بخاری او را بخاطر «وهمش» ضعیف دانسته است، [۶۶۴]او جزو بندگان صالح بود لیکن وهم و تصور داشت.
ابن حبّان میگوید [۶۶۵]: عطاء در اصل اهل بلخ بود ولی جزو بصریان محسوب شده است، و بخاطر اینکه به خراسان رفت به عطاء خراسانی مشهور شد، و مدت زیادی در آنجا اقامت گزید و جزو بهترین بندگان خداوند بود لیکن حافظه بد، و توهم زیاد داشت و اشتباه میکرد و خبری از آن نداشت، و هنگامی که آن موارد در روایاتش نمایان شد استدلال به آن باطل شد.
ذهبی میگوید: «این قول ابن حبان قابل بررسی و انتقاد است، بخصوص: «گفت به خاطر آن به او خراسانی میگویند» ای ابن حبان چه نیازی به این دوره و چرخش است، آیا بدون اختلاف بلخ از بزرگترین شهرهای استان خراسان نبود؟
طریق دوم: از عمّار، در سلسله راویان آن یک نفر مجهول الحال وجود دارد.
طریق سوم: نیز از عمّار، در بین حسن بصری و عمار به «انقطاع» معلّل شده است [۶۶۶].
طریق چهارم: از ابو موسی، در آن ابو جعفر رازی عیسی بن ماهان وجود دارد، برخی گفته است: این عبد الله بن ماهان است، ذهبی میگوید [۶۶۷]: او «صالح الحدیث» است، سپس اختلاف درباره او را ذکر میکند.
حافظ عبدالعظیم میگوید [۶۶۸]: سخن ابن مدینی، و ابن معین، و احمد بن حنبل، درباره او چند پهلو و مختلف است، ابن مدینی یک بار میگوید: موثق است، و یک بار دیگر میگوید: او اختلاط حدیث داشته است، احمد بن حنبل یک بار میگوید: «قوی» نیست، و یک بار دیگر میگوید: «صالح الحدیث» است، ابن معین یک بار میگوید: موّثق است، و یک بار دیگر میگوید: حدیث را کتابت مینمود. ولی اشتباه میکرد، ابوزعه رازی میگوید: بسیار توهم و گمان داشته است، فلّاس میگوید: حافظه بدی داشته است.
میگویم: مجموع کلام آنان بر این دلالت میکند که اوصادق بوده ولی خطا و توهم داشته است، و به همین خاطر در تأیید و توثیق او اختلاف دارند، زیرا شناخت میزان توهمی که با آن واجب است از راوی صادق تبعیت نشود بسیار دقیق و حساس است، و حافظان در آن باره دو قول دارند چنانچه فقهاء در مسائل ریز فقهی دو قول دارند [۶۶۹].
طریق پنجم: از انس، در آن سلم علوی وجود دارد، و علما درباره او چیزهای گفتهاند، ابوداود میگوید: او علوی نسب نیست، و ستارهشناس و منجّم بود، و در نزد عدّی بن ارطاه بر رؤیت هلال گواهی داد ولی او آن را نپذیرفت، ویحیی بن معین یک بار میگوید: موّثق است، و یک بار دیگر میگوید: ضعیف است.
ابن عدی میگوید [۶۷۰]: «او جزو نوادگان علی بن ابی طالب نیست، لیکن فرقهای در بصره به فرزندان علی نامگذاری شده بودند وی نیز به آن نسبت داده میشد.
ابن حبّان میگوید [۶۷۱]: «شعبه بر وی حمله میکند و میگوید: سلم علوی و دو روز پیش از مردم هلال را مشاهده میکرد و منکر الحدیث بود، و به روایاتش هر چند هم موافق راویان معتبر باشد استدلال نمیشود پس اگر تنها باشد چگونه است؟»
طریق ششم: از ولید بن عقبه است، و درباره او بحث شد. و هنگامی که اختلافات و ضعفی که در این طریقها هست دانستید برایت معلوم میشود که ابو داود با گردآوری این روایات خواسته است روایت صحیح آن را تقویت نماید.
طریق هفتم: از انس است، و مسلم و دیگران نیز آن را ذکر کردهاند، و قبلاٌ توضیح دادیم که: حافظان بعنوان شواهد و متابعت از برخی راویان ضعیف و «جرح شده» روایت میکنند، و چه بسا کسی که طریق آنان را نمیشناسد فکر میکند که محدثین معتقد به عدالت فاسقان هستند، و اگر برخی از مردم آن را نمیدانند و به آن جاهل هستند، و حافظه بدی دارند حافظان حدیث چه جرم و خطای دارند، و ادب و احترام خواستار این است که انسان نسبت به داناتر از خود در هر علمی متواضع و فروتن باشد، اگر در شناخت با وی مشارکت داشت، و دلیلی برای مخالفت با وی آشکار شد، و نتوانست آن را مردود بداند با ادب و احترام سخن بگوید وبه چیزی که میداند عمل کند، و الله اعلم.
[۶۶۲] (۳/۴۷۰). [۶۶۳] (۳/۴۰۵). [۶۶۴] الضعفاء الصغیر (ص /۹۳-۹۴) تألیف بخاری. [۶۶۵] الضعفاء (۲/۱۳۰-۱۳۱). [۶۶۶] المیزان (۳/۴۷۱). [۶۶۷] المیزان (۴/۲۳۹). [۶۶۸] مختصر سنن ابیداود (۶/۹۲). [۶۶۹] تهذیب التهذیب (۱۲/۵۶)، بحرالدم (ص /۲۳۳)، مختصر المنذری (۶/۹۲)، المیزان (۴/۲۴۰)، العواصم (۳/۲۷۵). [۶۷۰] الکامل (۳/۳۲۸). [۶۷۱] المجروحین (۱/۳۳۹).