فصل درباره اشعاری که او سروده یا برای او سرودهاند
که از آنها است اشعاری که برادر دو قلویش سید امام علّامه جمال الدین بن ابراهیم برایش نوشت هنگامی که او از بیماری شدیدی شفا یافته بود: (که مضمون آن را در ذیل میآوریم)
مژده دادند به نجات یافتن علوم، کلامش
و حدیث و حلال و حرامش
و اصول و فروع و بیانش
و بدیع و غریب و نظامش
چون محمد بهبود یافت و بیماریش
خوب شد و به وسیله او علوم هم نجات یافتند
هنگامی که جسم او مریض شد آیا مریضی
او سرایت نکرد به ارواحی که در أجسام آن علوم بود؟
و پروردگار آسمان او را شفا داد
و آلام علوم دینی شفا یافت
سپاس برای خداوند که دوباره سلامت را
به او بخشید و به خاطر نجات یافتن آن علوم این هدیه را به ما بخشید
سپاسگذار خداوندی هستم که روح دلباخته من را شفا داد و حقش هم همین است که بسیار دلباخته و عاشق شود
عاشق محمدی که از راه راست حمایت کرد
و او کسی است به بالاترین درجه علوم رسیده است
این آن کسی است که علوم را زنده کرد و همینطور تلاوت را
را و او ماه شب چهارده تاریکیهای آن علوم است
خداوند به سبب آن نعمتی عظیمی که به من داد
شکرکردنش را بر من الزام کرد
اگر عدنان هم تمام آن شکرها را به نظم درآورد
و با منطق و حسن کلام آن را بیان کند
نمیتوانم شکر کامل این نعمت را بکنم
مادامی که درختان هم یکی از آن نعمتها باشند
و از خداوند میخواهم تمام شکرهایم را تقسیم کند
و حمد و سپاس اتمام این را به آن اضافه میکنم
و من کلامی را میگویم که آن را
عمر در بطحاء مکه گفته است
با حسن خاتمه مهرنامۀ را شکستم و نامه را باز کردم
و از پروردگار میخواهم هنگام باز کردن آن او از من راضی باشد
و من میگویم: و زندگینامه او را فقیه ادیب و نمونه وجیه الدین عبد الرحمن ابیبکر عطار [۸۵]در تاریخی که نام آن را: [ ] [۸۶]گذاشته اینگونه آورده است
«امام حافظ ابو عبدالله، بزرگ و پیشوای علوم بود، و کسی بود که زمام علوم در دستش بود و در این علوم از او تقلید میکردند، و او از کسی تقلید نمیکرد، و بزرگ آن زمان را ملاقات کرد در حالی که شخص بیفایده بود و آن شخص محسنانش را پیدا کرد و از او تقلید کرد. و کتابهای در این علوم تألیف کرد که همانند آن قبلاً تألیف نشده بود، و در حدیث نبوی جتوانایی زیادی داشت و به درجه بسیار والای رسید بگونهای که هیچ کس از او تواناتر نبود، و اشعاری داشت که ستارههای روشن به او حسودی میبردند و دوست داشتند در رشته منظوم او باشد». سپس قصیدهای از او ذکر کرده، و بعضی از طالبان علم از او خواسته بودند که همه آن را در پیش آنها بخواند، که اولش این است (که مضمون آن در ذیل میآید)
ای کسی که طالب علم و تحقیق در دین هستی
و میخواهید درباره تمام پنهانیها تحقیق کنید
و سپس ابیاتی را ذکر کرده که من هم آن را به خاطر غرابت و عدم وجودشان ذکر میکنم: (مضمون آن را در ذیل میآوریم)
مملکتی که در نجد بود که آثار زمینهای خالی از سکنه را داشت
من را اندوهگین کرد و کبوتران را که میخواندند را به گریه انداخت
چشمان اشکهایش را به ابرها امانت داد
تا آن سرزمین و مراتع به وسیله آنها آبیاری شوند
و ای دمنه که در بین رامه و نقی هستی
اشکهایم و ابرهای بارانزا تو را آبیاری کردند
اگر اشکهایم کم بود خونم را نیز برای باریدن
بر آنجا اضافه میکنم همانطور که قلبم هم در آنجا از بین رفت
آن کسی که مانند خورشید بود ازنظر صورت و اندام
به کسانی که به آنها خیانت کرد و آنها را در کمین و دام قرار داد دشنام داد
به او گفتم: آنهای که تو از آنها اطاعت میکنی پست هستند
و به من خوبی کن چون قلبم شیفته تو شده
و إلا از او میخواهیم که آن را توضیح دهد با وجود اینکه آنها گروهی
هستند که از ترس قوم مصیبتبار من فرار کردهاند
چون ما مردمی هستیم که خون ما ریخته نمیشود
و هر کس ما را برخلاف میلمان به کاری وا دارد از او اطاعت نمیکنیم
برای ما رتبۀ والا و مجدّ و عظمت و عزت
وجود دارد پس چرا مطیع کسی شویم
پیامبر خدا برای ما مجد و عظمت و علم و فضل
بجا گذاشت و تمام آنها واقع شده
و راههای آسمانی را برای ما بیان کرد و ما را
بجای رساند که با هیچ نزدیککننده و دورکنندهای دیده نمیشویم
از عظمت نعمتی به ما داد که آن را بر تمام
مخلوقات پروردگار حرام کرد
و هیچ نجیبی نمیتواند آنچه که ما انجام دادهایم
را معامله کند و هیچ طمعکنندهای نمیتواند نعمتهای که به آن رسیدهام چشم زند
گفت: و او قصیده مشهوری در ذکر عقیده که بر آن بود و محبتی که نسبت به سنت پیامبر جداشت دارد، و در آن از پیامبر جنام برده، و آن را در سال ۸۰۸ هجری سروده است که بیت ذیل از آن است. (مضمون آن در ذیل بیان میشود)
ملامتکنندگان که همیشه مشغول ملامتکردن او هستند گمراه شدند و ملامتکردن دوستان برمیگردد و آشکار میشود.
تا آخر برای اینکه طولانی نشود آن را ذکر نکردم.
و برادر دو قلویش امام جمال الدین هادی بن ابراهیم/به او جواب داده و گفته: (مضمون آن در صفحه بعد میآید)
ملامتکنندگان او عجله کردند و تو آن را تأیید نکردی تو بر آن جنایت عمدی مرتکب شدی.
و از آن ابیات است: (مضمون آن ذکر میشود)
و تحریرکنندهای که نظم کلامش نزد من پذیرفته شد و نظم کلامش مانند گوهری بود که در گردن آهوی زیبای باشد. از جهت بلاغت و فضیلت از من فزونی یافت و حامی که او را میستود حامی من را نابود کرد. (مضمون آن دو بیت تمام شد) و این که دو قصیده نایاب را سید امام جمال الدین شرح داده و آنچه لازم بوده از شرح و توضیح کاملاً ادا کرده و در دو جلد به چاپ رسیده است.
وجیه عطار [۸۷]درباره او/با توریه که نوعی از علم بدیع است میگوید:
يروي حديث وداد عمر ومدمع إرساله يـغـنيك عن إسناده
(صحبت دوستی و گریستن عمر را روایت میکند که ارسال آن از اسناد کردن به آن تو را بینیاز میکند)
سفر و طلب علم حدیث نبوی جو اجازهدادن بزرگان اهل این علم شریف به او
اما حدیث اهلبیت†: اجازه آن را از سیّد امام علّامه جمال الدین ناصر بن احمد بن امیرالمؤمنین گرفت که بدلیل طولانیبودن این اجازهنامه و دیگر اجازهنامهها از ذکر آنها خودداری میکنم. و از خداوند میخواهم که برکتش را نسبت به او افزایش دهد و به حق لا اله الا اللهو به جاه [۸۸]حضرت محمد جو تمام پیامبران او را به بالاترین مرتبه رحمت و رضا و تقوایش برساند.
و آن اجازهنامه را در ظهر جمعه نوشت و مهر کرد، و احتمال دارد که بیست و یکم از ماه شعبان کریم سال (۱۱۳۹ هـ) باشد. وحسبنا الله وکفی.
[۸۵] در اصل همین است! اما در «تاریخ بنی وزیر» (ق /۱۳۷)، و «مطلع البدور» خطی، و «البدر الطالع» (۲/۱۹۲) و «مصادر الفکرة» (ص /۴۷۲) «العطاب» با حرف (ب) است. [۸۶] در اصل بیاض، و در مصادر نام تاریخش نیامده. [۸۷] در اصل اینگونه است، و به تعلیق (ص /۴۸) نگاه کن. [۸۸] این از توسلهای ممنوع است.