مسأله اول:
نقصی که به محدثین وارد کرد درباره اینکه مجهول صحابهشرا قبول دارند، و گفتهاند: همه آنها چون خداوند آنها را تعدیل کرده، عادل هستند، میتوان آن را از چند وجه بررسی کنیم:
وجه اول: کسی که این مذهب را انتخاب کرد مستحق انکار نیست چون این مذهب اگر حق نباشد؛ لااقل حرام و کار منکری نیست، چون دلیلی قاطع برای تحریم آن وجود ندارد و هر کس ادعا این را میکند باید دلیل بیاورد.
و جای تعجب است که معترض فقط محدثین را به این منهج نسبت داده، در حالی که این منهج اکثر اهل اسلام از محدثین و فقها و... است، بلکه این منهجی است که از اصحاب [۳۹۲]پیامبر جروایت شده، و این منهجی است که مشهور شده حتی در مذهب معتزله و زیدیه.
اما معتزله: ابن حاجب از همه آنها روایت کرده که این مفهوم عبارت اوست: (معتزله میگویند: صحابه پیامبر جبجز آنهای که با علیسجنگیدهاند عادل هستند)، و این را نیز در کتابهایشان ذکر کردهاند، از جمله آنها: عالم و امام آنها بدون منازعه: شیخ ابوحسن بصری است، او در «معتمد» [۳۹۳]این را ذکر کرده و گفته است: «بدان زمانی که شرایط عدالت و... از شروطی که ذکر کردیم ثابت شد، اگر ظاهراً معتمد بود واجب است [او را فرد عادلی دانست] و إلا واجب است آزمایش شود، و شبهای وجود ندارد که در بعضی اوقات مانند زمانه پیامبر جعدالت منوط به اسلام است؛ و ظاهر مسلمان این بود که عادل باشد، و به همین خاطر پیامبر جدرباره رؤیت ماه به اسلام ظاهری آن فرد اعرابی اکتفا کرد، و صحابه نیز به اسلام ظاهری اعرابی که اخبار را روایت میکردند اکتفا میکردند». حاکم محسن بن کرامه معتزلی در: «شرح العیون» میگوید: «اوضاع مسلمانانی که در روزگار پیامبر جبودند مشخص است، که عادل بودند و لازم نیست آنها اختبار [۳۹۴]شوند».
[۳۹۲] «صحابه» در (س) ساقط شده! [۳۹۳] (۲/۶۲۰). [۳۹۴] در (أ) اعتبارها میباشد و آنچه نوشته شده در (س) میباشد.