گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

تعریف کتاب و عکس آن

تعریف کتاب و عکس آن

کتاب «الروض الباسم» همین کتاب جایگاه خود را نزد علمای اسلام پیدا کرده، و آن را تعریف کرده‌اند و به آن غبطه خورده‌اند، و برعکس این هم کسانی که از فضایل بوی نبرده‌ بودند و نتوانسته بودند به دلایل آشکار به آن روی آورند و از هوی و هوس تبعیت کرده بودند و خداوند آن‌ها را گمراه کرده بود از این کتاب بدگوی می‌کردند.

از کسانی که کتاب «الروض» را تعریف کرده‌اند امام علامه مبدع شرف الدین اسماعیل بن ابی‌بکر مقری شافعی [۱۰۹]است که در سال (۸۳۷ هـ) فوت کرد، بگونه‌‌ای که او این مطالب را برای مؤلفش نوشت: و من «الروض الباسم» را خواندم و آن شمشیر قاطع و برنده‌ای بود و بس، و او مانند آب بود برای کسی که سخت تشنه شده، و نجات بود برای کسی که دچار بیماری سخت شده، و راحت‌کننده بود برای کسی که مست شراب شده، رابطه‌ای بود برای کسی که با آن قطع رابطه شده، تو حدیث را بر کلام و حلال را بر حرام چیره ساختی، و راه راست را مشخص کردی، و به منهج سالم اشاره کردی، و هیچ شبهه‌ای باقی نمانده مگر تو آن را برطرف کردی، و هیچ دلیلی نبوده مگر تو آن را توضیح دادی، و هیچ کجی نبوده مگر تو آن را برطرف کردی، و هیچ جاهلی نبوده مگر تو او را آگاه کردی، و بدعت‌های مبتدعان را از بین بردی، و تو که می‌گفتی عاشق خداوند هستی صادق بودی، و وجودت را به خداوند بخشیدی، و بر او توکل کردی، سپاس برای خداوندی که چشم سنت را در جای خود قرار داد، و او را بر بدعت و اهل آن با دلایل و برهان خودش چیره کرد، و او حقی را آشکار کرد که بیشتر مردم دوست داشتند آن را کتمان کنند.

و دین امت امی را با آنچه که خداوند به او تعلیم داده و الهام کرده بود تقویت کرد، و او ریشه آن را استوار کرد، و خداوند بعد از سختی آسانی قرار می‌دهد، و ما نمی‌دانیم شاید بعد از این آن کار متحقق شود، و زمانی که خداوند اراده کند کاری انجام گیرد اسباب آن را مهیا می‌کند، و دربش را برای کسی که اراده کند داخل شود باز می‌کند،

زمانی که خداوند بخواهد گره‌ای باز شود باز شدنش را آسان می‌کند،

و هر کس دلایلی که آن عامل آورده تا آن شخص را محکوم کند بخواند، ـ از حقایقی که با اعجاز و قانون‌های مجادله همراه [۱۱۰]بود ـ، می‌داند، که در میان آن و الهام‌های پیامبر جرابطه‌های شریف و والای وجود دارد، بگونه‌ای که گره‌های آن را باز می‌کند و حقوق آن را ضایع نمی‌کند، و رحمت خدا بر او باد که با سخنان خود فرموده های پیامبر جرا تقویت کرد، و تلاش کرد کلام خود را با فرموده‌های او ربط دهد، و او نوری را در سطح جهان ماندگار کرد، و شادی را در قلوب اهل ایمان ایجاد کرد، و به بزرگان اهل سنت منت گذاشت، و چه منتی، و با چشم‌های بینا به شخص او اشاره شد، و گوهرهای او با گوش‌های شنوا متصل شد، (یعنی مورد توجه قرار گرفت) و مصنف در این جریان بر عامه اهل این ملت و خصوصاً انسان‌های بزرگ این دین منت دارد، اگر فهم و شعوری که بتوان ارزش او را بفهمد وجود داشته باشد بر همه لازم است ارزش والای او را بفهمند، و اگر چشم‌هایی وجود داشته باشد که بتوانند از نور او استفاده کنند لازم است از روشنایی این بزرگوار استفاده شود.

و آن‌ها را می‌بینم که می‌خواهند ارزش‌های او را بنویسند

اگر بتوانند آن ارزش‌ها را بنویسند

دعای رستگاری کرد و پذیرفته شد، و خداوند قلبش را به سوی حق تغیر داد، و او پذیرفت بدون اینکه ترسی وجود داشته باشد که او را مجبور کند، و ترغیبی وجود داشته باشد که او را تشویق کند، و بدون اینکه مناظری باشد که او را ملزم کند، و بدون اینکه حسودی وجود داشته باشد او را ناچیز کند، بلکه توفیقی بود از طرف پروردگار من و الهامی بود آسمانی، و بر او آسان شد ترک عادت، و آنچه که در اوایل زندگی بر آن پرورش یافته و عادت کرده بود، و اگر کاری در اولش این گونه باشد عاقبت آن پیروزی آشکاری است، و قصدی که این گونه شروع شود، درخت‌هایش مثمرثمر هستند.

شعر: (ترجمه) و من اینقدر به خداوند امیدوارم که حتی گویی با حسن‌ظن فکر می‌کنم خداوند صانع نیست.

سپس ابن وزیر جواب این مدیحه کردن او را می‌دهد و می‌گوید (مضمون آن را در ذیل می‌آوریم)

از عجایبی که من از او انتظار نداشتم این است

که گمان کرده‌ای من به مراتب بلند علمی رسیده‌ام

تو با یاد کردن از من مرا اغفال کردی

و به خاطر این تو یادی از من کردی چون من از افراد کوه‌های مغارب هستم

تو بینای و هوشیاری خود را در این مورد از دست

دادی و با یادکردنت از تمام بزرگان خوشایند را نابود کردی

و اگر تو کبوترهای مایل به سبز را گم کنی هیچ بعید نیست

که ما را به کلاغ‌ها تشبیه کنی

و تو از کتاب «العواصم» من تعریف کردی

خوب است شکر از آل طالب

و بجز اندوه‌ناک کردن کسانی که صحابه پیامبر ج

و نواصب را رفض کرده‌اند، تو حسنی در این نمی‌بینی

و در این باره در کتاب من دانش فراوانی

وجود ندارد بگونه‌ای که درون تمام طالبان را شفا دهد

اما من با سپاس از پروردگار منصف

با تلاش و کوششم از مذهب‌های صحیح دفاع کرده‌ام

تو گمان مکن که من یک محقق هستم

چون تو تمام تجربه‌ها را کسب نکرده‌ام

هنگامی که شب تاریک شد و فراموشی

ادامه یافت با تخیلات خودت گمان کردی که آن آتش است،

ای دوستم! هیواش صبر کن گول نخوری

چیزی که تو ادعا می‌کنی روشنایی کرم شب‌تاب است

تمام آتش‌ها آتش موسی نیستند که

مردم را هدایت کنند، و تمام برق هم از باران سنگین نیستند،

من تو را نصیحت کردم نه به این خاطر که

من تواضع کنم و از نصیحتم سود ببر، چون من راضی نیستم دوستم فریب بخورد

و امیدوارم ای بهترین بزرگواران

سالم باشی تا تلاش کنید به مرتبه‌های بلند و صفت‌های پسندیده برسی [۱۱۱].

و علامه اسحاق بن یوسف بن المتوکل [۱۱۲]در اواخر نسخه خودش «الروض الباسم» (همین کتاب).

آن را تعریف کرده و گفته: «مطالعه این کتاب ارزشمند را تمام کردم، کتابی که مریض را شفا می‌دهد، و تشنه را سیراب می‌کند، خداوند به مؤلفش رحم کند و او را شامل رحمت وسیع خود گرداند، و در جمله افراد دوست شفیع خودش قرار دهد....»

و صنعانی در «فتح الخالق» آن را تعریف می‌کند و بعد از اینکه رساله معترض او را ذکر می‌کند می‌گوید [۱۱۳]: «ناظم مجبور شد آستین همت خود را بالا زند و أدلّه را از منابعش استخراج کند، و چیزی را بیاورد که متقدمین آن را نیاورده‌اند، و متأخرین هم از آن عاجز بوده‌اند، و او کتاب «العواصم والقواصم في الذبّ عن سنة أبي القاسم» را تألیف کرد، و با کتابش «الروض الباسم» (همین کتاب) آن را خلاصه کرد.

گویا رساله استادش گنجینه‌ای از معارف است و کعبه را برای تمام زائرانش، از محققین و مؤلفین و دانشمندان آباد کرده. و علامه قنوجی (۱۳۰۷ هـ) در «أبجد العلوم» (۱/۳۵۸) آن را تعریف کرده و گفته بود برای سید امام مجتهد محمد بن ابراهیم وزیر یمانی/کتاب‌ها و رساله‌های مستقلی در این باب (یعنی در نهی از مشغول شدن به علم کلام) وجود دارد، که یکی از آن‌ها کتاب «الروض الباسم في الذبّ عن سنة أبي القاسم» است و هر کس می‌خواهد بیشتر از این مطالب یاد بگیرد به آن مراجعه کند.

خلاصه کلام؛ تمام تعریف‌های که از کتاب «العواصم» شده به کتاب «الروض» هم سرایت می‌کند، و سزاوارش است، حتی مطالب مفیدی در «الروض» است و در اصل آن وجود ندارد.

اما کسانی که آن را رد کرده‌اند از علمای زیدیه.

۱- احمد بن حسن بن یحیی القاسمی، در کتابش «العلم العواصم في الرد علی هفوات الروض الباسم» و چیزی از مطالب این کتاب فهمیده نمی‌شود و خالی از فایده است [۱۱۴].

۲- «العضب الصّارم في الرد علی صاحب الروض الباسم» که مؤلف آن نامعلوم است و دو نسخه آن در کتابخانه غربیه جامع الکبیر صنعاء است [۱۱۵].

[۱۰۹] زندگی‌نامه او در کتاب «أنباء الغمر» (۸/۳۰۹)، «الضوء اللامع» (۲/۲۹۲-۲۹۵) و «البدر الطالع» (۱/۱۴۳-۱۴۵) می‌باشد. [۱۱۰] در نسخه «التسحلف» است. [۱۱۱] تمام این اشعار در آخر نسخه(ی) من «الروض» که با قلم خود ناسخ است موجود است (ق /۸۸ ب ـ ۸۹أ). [۱۱۲] زندگی‌نامه او در «البدر الطالع» (۱/۱۳۵) و «هجر العلوم» (ص /۱۴۲۶) است. [۱۱۳] (ق /۱۱) نسخه جرافی. [۱۱۴] «هجر العلم» (ص /۱۲۰۴). [۱۱۵] «مصادر الفکر الإسلامی فی الیمن» (ص /۱۳۱).