گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

زشتی‌های بعضی از مبتدعین:

زشتی‌های بعضی از مبتدعین:

اگر بگویید: این عقاید اعتقاد به وجود خداوند است، و خدا عالم و قادر و موصوف به جمیع صفات کمال است و تمثیل به مثال نمی‌شود، در جواب می‌گوئیم: مسلمانان نخستین این‌ها و امثال آن را بدون ممارست علوم شما می‌دانستند، و هیچ کسی «از افرادی که از تو قلب پاک‌تر، و عقل راجح‌تر، و دین استواتر، و یقین کامل‌تر داشتند» آنان را به نادانی و بلاهت نسبت نمی‌دهد، و اگر نه این عقائدی که جز با اشتغال به همان علوم میسر نیست سخن رهبرانتان است که می‌گویند: خدا بغیر آنچه را که آنان می‌دانند از ذاتش نمی‌داند، و خداوند بر هدایت هیچ کدام از گناهکاران قادر نیست، و خداوند هرگز بصورت حقیقت چیزی را نیافریده است، زیرا اشیاء در ازل بوده‌اند، و آفرینش دوباره ذات محال است، بلکه فعل خداوند کسب ذات‌های ثابت در ازل به صفت وجود است، و در نزد آنان خداوند فعلی را به غیر(صفت وجود) ندارد، لیکن صفت وجود و بقیه صفات در نزد آنان چیزی نیست، و از این ثابت می‌شود که خداوند هرگز چیزی نیافریده است. و فقط گفته می‌شود: خداوند به صورت مجازی آفریدگار هر چیزی است. و می‌گویند: خداوند قادر نیست تمام رنگ‌ها و طعم‌ها را از بین ببرد، پس نمی‌تواند رنگ سیاه را به رنگ خاکی تغییر دهد، چون صفت تنها با حادث شدن ضدش بر آن از بین می‌رود. و خداوند «با اراده‌ای حادث و موجود و بر مبنای وجودی که عارضی است و مستقل می‌باشد و نه در ذات باری و نه در غیر او حلول نکرده است و در عالم و خارج از آن داخل نیست» اراده می‌کند. و نخستین واجبات نظر در خداوند است، و نظر در خداوند جز با شک در او کامل نمی‌شود پس شک در خداوند واجب است، بلکه نخستین واجبات است، زیرا چیزی که واجب جز با آن تمام و کامل نشود واجب است، بشیوه‌ای که شک کردن در خداوند پاداش دارد و ترک آن عقاب دارد، و وجوب شک در مدت زمان «شک» استمرار می‌یابد، و در این حالت تعظیم خداوند ناپسند است، چون خداوند در این حالت شناخته شده نیست پس در واقع نمازها، و بقیه عبادات در هنگام شک کردن حرام است، و تمام محرمات حلال است، و در آن حالت حلال دانستن تمام محرمات و ترک واجبات واجب است، و می‌گویند: تمام واجبات ذاتاً واجب بوده است و تمام محرمات نیز ذاتاً حرام بوده است و هیچ کس آن را واجب یا حرام نکرده است، و خداوند در حلال کردن یا حرام کردن اختیاری ندارد، بلکه او فقط حکایت می‌کند، و خدا و پیامبر و مفتی نزد آنان در این قضیه مساوی هستند.

و می‌گویند: از خداوند ناشایست است که از آمرزش

یک گناه بر فردی مرحمت و لطف نماید، چون خداوند نمی‌تواند گناه کسی را بیامرزد مگر اینکه بروی واجب باشد و خلاف آن ناپسند است، حتی اگر گناه مسلمانی زیادتر از دانه خردلی باشد بر خداوند ناشایست است که از آن چشم پوشی نماید، و بر خداوند واجب است او را مانند فرعون و هامان و بت پرستان در آتش جهنم جاویدان نماید، و اگر خدا غیر این را انجام بدهد به صفت دروغگویی موصوف می‌شود، و مستلزم باطل شدن دینش می‌شود، و به نظر بسیاری از آنان اگر کسی خلاف این را باور داشته باشد مرجئه است و از «فرقه ناجیه» خارج می‌شود، و اگر کسی خداوند را با یکی از دلایلی که بیان کرده‌اند نشناسد آن شخص به خداوند جاهل است و کافر می‌باشد، و این مستلزم تکفیر بیشتر مسلمانان «اولین و آخرین» و مهاجر و انصار می‌شود.

و پیشوایی بغدادی آنان می‌گوید: خداوند در حقیقت شنوا و بینا و اراده کننده نیست، بلکه تمام این‌ها به صورت مجازی است، و معنا و حقیقت این سخن! این است: که او عالم و دانا است، و تقلید در فروع دین بر عامه مسلمانان از «زنان، و بردگان و جاریه‌ها و آدم‌های سبک مغز» حرام است. و اجتهاد در حوادث و شناخت ادله آن بر آنان واجب است، و همراه با آن ابو قاسم بلخی [۷۷۶]«إمام البغدادیة» در معرفت خداوند تقلید را اجازه داده است. و این از ممارست کنندگان علوم عقلی شگفت انگیز است «در حالی که به اجماع عاقلان اصل از فرع قوی‌تر است» تقلید در اصل دین را جایز می‌دادند ولی آن را در فرع دین حرام می‌دانند.

و می‌گویند: لطف و فضل پروردگار بر بندگانش با آمرزش گناه شرعا و عقلا ناپسند است، مگر اینکه بر وی واجب باشد و ترکش ناپسند است، و فرقی ندارد آمرزش پیش از وعید از عاقلان ناپسند است. و این است فرق میان مذهب بغدادیه و بهاشمیه، زیرا بهاشمیه باین نظر اند که عفو و بخشش قبل از وعید عقلا ناپسند نیست، و بغدادیه می‌گویند: عمل و رفتار به تمام روایات انسان‌های معتبر [از صحابه و تابعین و پیشوایان دینی] عقلا و شرعاً ناپسند است، و می‌گویند: رفتار به قیاس و ادله‌های ظنی حرام است، و شگفت‌تر این است ظاهریه را حقیر و پست می‌دانند، و بغدادیه را ستایش می‌کنند، در حالی که ظاهریه تنها قیاس را رد می‌کنند ولی بغدادیه هم قیاس و هم تمام روایات را با هم رد می‌کنند، و این عقیده آن‌هاست و با آن مناظره می‌کنند و بصورت الزامی نیست، پس اگر با این افکار و باطل‌های مانند آن با محدثین مخاصمه می‌کنید و بواسطه معرفت آن بر بسیاری از مسلمانان ساده‌برتری یافته‌اید، سوگند می‌خورم! هیچ کدام از مسلمانان به این باور و عقیده نرسیده‌اند مگر پس از ممارست علومی که ذهن شما را به این حد رسانده و بواسطه آن بر محدثین و سلف صالح از صحابه و تابعین عیب می‌گیرد.

[۷۷۶] عبدالله بن احمد بن محمود کعبی بلخی معتزلی، ن (۳۱۹) ه‍، است، تاریخ بغداد (۹/۳۸۴) و وفیات الأعیان (۳/۴۵).