بحث مولف درباره خود و بیان منزلت سنت:
افزون بر این؛ هنگامی که من در مجالس علما جایگاه مهم و در مجالس علم و فایده رساندن مقام برجستهای پیدا کردم، و از زمان کودکی به بعد مدام مشغول شناخت دین اسلام ودر مراحل استادی و مدارس علم مرحله به مرحله بالا میرفتم، و همیشه مطالب مفید و لطیف چکیده میشد و انگشتانم معارف لطیف را میچید: و این هم معلوم است که در تلاش برای یاد گرفتن معارف درمانده و فرومایه نشدم، و دستهایم برای گرفتن مطالب مفید شکسته و خورد بازنگشتند، و این چیز تازه نبود که عطریات از اعطار آن بو ببرند، و نورها از انوار آن روشنایی بگیرند، و محبت حدیث پیغمبر و علم مصطفوی در درونم پدید آمد، و در خدمت کردن به علوم او و روشن کردن مسائلی که در آیین او محو شده بودند به مرتبه بالای رسیدم.
و پنداشتم بهترین چیزی که لازم است مشغول آن شوم: اموری هستند که فرض کفایه هستند که بعد از زیادشدنشان به فرض عین تبدیل میشوند، و باید به آنان عمل شود، از دفاع و حمایت کردن از سنت نبوی جو تشویق کردن اتباعش و دعوت کردن به سوی آن، چون آن علم علمای صدر اول است، و علمی بود که بعد از قرآن باید بر آن تکیه کنند، و آن اصل و اساس است برای دیگرعلوم اسلامی، و آن با شهادت قرآن مفسر آن است:
﴿إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى٤﴾[النجم: ۴].
«آن جز وحی و پیامی نیست که وحی میگردد».
و آن کلامی است که صادق امین آن را توصیف کرد، و آن را همانند قرآن روشنگر دانست، بگونهای که در توبیخ تمام کسانی که مرفه و فرصتطلب هستند میگویید: «قرآن برایم ارسال کردند و همانندش همراش بود» [۱۷۱].
و آن علمی است که فقط با قرآن شریک است، در اجماع بر کفر کسی که آن را انکار کند که از لفظ و معنی آن مشخص شده، و آن علمی است که زمانی دشمن بر مرکب خود بنشیند و علوم در رتبهبندی تفاوت داشته باشند سنتهای آن کمان تمام تیراندازان را قطع و پاره میکند، و دلایل آن تمام بزرگان آن را کر میکند.
و آن علمی است که محمد مصطفی مختار و صحابه ابرار و تابعین اخیار آن را بعنوان ارث خود بجا گذاشتند، و آن علمی است که برکت آن تمام جامعه اسلامی را در برگرفته، و حسنات آن در میان امت پیامبر جباقی مانده است.
و آن علمی است که خداوندأآن را از عبارتهای فلاسفه محفوظ داشته، و آنها نتوانستند از منهاج آن استفاده کنند و آنها را در زنجیر [۱۷۲]انداخت، و آنها را اندوهگین کرد (یعنی آنها را محکوم کرد) و آن علمی است، در میدان حجت و برهان اسلام به وسیله آن آشکار شد، و با لباسهای آن کسی که نماز خواند و روزه گرفت مزین و آراسته شد.
و اگر چند نفر با هم مجادله کنند آن حاکم است، که شاهد فضیلت آن رجوع عمر بن خطابساست [۱۷۳]. و آن علمی است که بحرهای علوم فقهی و احکام شریعت از آن پدید آمدهاند، و با جواهر آن تفاسیر قرآن و شواهد نحوی و موعظههای دقیق مزیّن شدند، و آن علمی است که خداوند به وسیله آن پاک را از پلید جدا کرد، و بجز انسانهای مبتدع و شک برانگیز کسی دیگر را خداوند ذلیل نمیکند، و آن علمی است که راه سلامت را به صاحبش نشان میدهد، و آن را به خانه کرامت میرساند و صاحبش را در باغ و باغچهها حرکت میدهد، واز حوض آن باغها مینوشد، عالم به سنت، و از هر ترسی نجات مییابد و راه درست به بهشت را میپیماید.
و آن علمی است که علمای اصول به آن مراجعه میکنند، هر چند در علمشان فضیلت و برتری داشته باشند، و همچنان فقیه هر چند ذکاوت و فهم زیادی هم داشته باشد.
علمای نحو هم هر چند در مرتب کردن الفاظ فضیلت داشته باشند، و علمای لغت هر چند لغات زیادی را حفظ کرده باشند، و همچنان واعظ هوشیار و صوفی و مفسر، همه آنها به آن مراجعه میکنند، و به آن نیازمندند.
[۱۷۱] احمد/(۴/۱۳۱) و ابوداود/(۵/۱۰)، و در سلسله آن ابن عبدالبر در «التمهید» وجود دارد (۱/۱۵۰) و غیر از آنها همه آنها از طریق حریز بن عثمان، بن عبد الرحمن بن ابی عوف، از مقدام بن معدیکرب از پیامبر جآنرا نقل کردهاند و اسناد آن صحیح است. [۱۷۲]در (أ) و (ی) «الفلا» و در «س» نوشته شده. [۱۷۳] هنگامی که به سنت رجوع کرد بازگشت، که در جریانهای مختلفی آمده. حدیث ابی موسی در استئذان، و حدیث عبدالرحمن بن عوف در طاعون و حدیث او در گرفتن جزیه از مجوس و دیه انگشت.