دلیل چهارم: ارزشی که علما به کتابهای حدیث دادهاند:
هیچ فرقی در بین علم حدیثی که ذکر کردی و در بین بقیه علوم دیگر از علوم اسلامی و مؤلفات دانشمندان دینی وجود ندارد، بلکه علما اهمیت ویژهای به کتابهای حدیث دادهاند، بگونهای که هم آن را شنیدهاند و هم آن را تصحیح کردهاند، و نوشتههای خطی شاهدی بودهاند برای کسانی که آنها را دیدهاند، و این اهمیت ویژهای که به کتابهای حدیث شده به هیچ یک از کتابهای اسلامی نشده، حتی بگونهای که این ویژگی فقط مختص این علم بوده، و به این دلیل علما این کار را انجام دادهاند تا به آن احترام بگذارند، و آن را مورد تعظیم قرار دهند، و بیان کنند که اساس و رکن علوم اسلامی است، و معترض نمیتواند از این چند قول ذیل پا فراتر نهد.
یا میگوید: فقط در این علم حرام است که اسناد آن را به ارباب و صاحبانش متصل کنیم و در تألیفات دیگر جایز است، و این عکس آنچه است که به ذهن میرسد، چون در این رابطه قویترین علوم است، و یا اشکال به تمام علومهای سمعی و ظنی وارد میکند؛ و این اشکال تمام اهل اسلام را در برمیگیرد [و] [۲۲۱]فقط مختص حاملان اخبار محمد جنیست؛ و از آن [۲۲۲]لازم میآید که نقص هم به اسناد فقهی امامانی که در فروع از آنان تقلید میشود وارد شود، پس تقلید آنها هم حرام است، با وجود این باب اجتهاد به خاطر اینکه معرفت سنت نبوی ناممکن است بسته میشود، و اهل اسلام در تاریکی قرار میگیرند که نه امام و نه مأموم و نه نهی و نه مفهوم نداشته باشند، و بر اصولیین و نحویین هم حرام است، نقلی که در کتابهایشان از گویندهگان مختلف میکنند، و همینطور بر اهل تاریخ و سیر هم حرام است، پس چرا [۲۲۳]فقط بر علیه کسانی که علم حدیث را تعلیم و تعلم میدهند و یا به آن عمل میکند و یا داعی آن هستند رساله نوشتهاید؟ و چرا معترض کتاب دیگری [۲۲۴]را برای خوانندگان علوم دیگر تألیف نکرده؟
[۲۲۱] در (ی) و (س) میباشد. [۲۲۲] (ی) و (س). [۲۲۳] در (س) «فلم» است و این در (أ) و (ی) و «العواصم» نوشته شد. [۲۲۴] در (ی) و (س) میباشد و در (أ) «علی» است.