گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

فصل اول:

فصل اول:

دلیل برای این است که مناظره آن دو علیها السلام برهانی نبود و دلیل آن هم عبارت است از اینکه/آن‌ها در مسأله‌ای منازعه نکرده‌اند که برای امثال آن‌ها صحیح باشد درباره آن‌ها جهل محض داشته باشند و نتوان آن‌ها را رفع کرد مگر با صحبت‌های قاطع، و این در کلام‌های آن‌ها کاملاً ظاهر است.

اما موسی او کسی بوده منازعه را شروع کرده و از آدم÷درباره کیفیت گناهش و خوردن از آن درخت سؤال کرده و با «کیف» انکاری از او سؤال کرده و شکی نیست که مقصود او کیفیت حقیقی نبوده.چون او کیفیت خوردن از آن درخت را می‌دانست، بلکه می‌خواست تعجب خود را ابراز کند و اظهار کندآنچه که آدم÷انجام داده جایز نبوده و «کیف» به این معنی زیاد آمده و مشهور است. که از جمله آن‌ها است که خداوندمی‌فرماید:

﴿كَيْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنْتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ[البقرة: ۲۸].

«چگونه به خداوند کفر می‌ورزید در حالی که شما مردگانی بودید که او شما را بیافرید».

خداوند مرادش این نبوده که از کیفیت محض کفر سؤال کند، و تأیید می‌کند که آنچه ذکر کردیم: که موسی÷قبل از این سؤال در این باره سؤال می‌کند چرا خداوند متعال آدم را برگزیده، سپس از کیفیت گناه او سؤال می‌کند، پس مشخص شد که مراد او از این سؤال این بوده که تو با آن منزلت و جایگاه بزرگی که خدواند به تو داده چگونه مرتکب چنین گناهی شده‌ای؟! و اینکه موسی÷خواست که او را سرزنش کند یا اطلاع پیدا کند از سبب عجیبی که باعث شده آدم÷مرتکب چنین چیزی شود با وجود اینکه خداوند این ارزش والا را به او داده بود مطلب ما را تأیید می‌کند، و موسی÷بزرگتر از این بود که نداند توبه‌کننده مستحق ذم نیست در حالی که کسی که کمترین تمییز را داشته باشد این را درباره تمام گناهکاران می‌داند، پس چگونه موسی÷این مسأله را درباره اولین انبیاء پروردگار نمی‌داند، پیامبری که خداوند به ملائکه دستور داد که برای او سجده ببرند؟! پس از این لازم می‌آید که مقصود موسی÷مجرد ذم نبود، بلکه این را بدین خاطر گفته که تعجب کرده و چنین چیزی را برای کسی که در مقام نبوت باشد غریب دانسته، بخصوص کسی که خداوند او را بهشت جای داده و به ملائکه دستور داد که برای او سجده ببرند و اسماء را به او یاد داد و او را هدایت داده و برگزید، و او را از شیطان برحذر داشته و او را نهی کرده بود از خوردن آن درخت، پس مقصود از سؤال موسی این بود که علت چنین چیزی چیست با وجود اینکه ارتکاب چنین چیزی از کسی که این خصوصیات را داشته باشد غریب است و چیزی که خیلی قابل توجه باشد اسباب ندامت و حزن را بر گذشته می‌انگیزد.

و اما آدم÷جواب او احتمال دو وجه دارد:

وجه اول: مقصود او این بود که برای موسی آشکار شده بود از غرابت زیاد و تعجب شدید از گناه او کاهش یابد و چیزی را مطرح کند که آثار غرابت و تعجب را بزداید و دیگر او را سرزنش نکند که عبارت بود از: سبقت علم پروردگار و اینکه قبلاً همه این‌ها مکتوب‌ شده‌اند، و شکی نیست این حجت فردی که از شیء غریبی تعجب کرده و از وقوع آن با کیف انکاری سؤال کرده سکوت می‌کند، و بیان آن بگونه‌ای است: که خداوند درباره وقوع فعلی از افعال ما در زمانی خبر دهد سپس واقع نگردد این باعث می‌شود که عاقلان از آن متحیر شوند و تیزهوشان درباره علت آن کودن شوند، زمانی که این ثابت شده؛ ثابت شد که واقع شدن چیزی مطابق علمی که خداوند متعال قبلاً به آن داشته در عقل انسان چیز ناپسند نیست و فکر انسان آن را رد نمی‌کند، چون چیزی ناپسنداست که گفته شود: چگونه چیزی که خداوند قبلاً خبر داده واقع گردید؟ یا چگونه چیزی که خداوند درباره آن علم داشته مانند علم او واقع گردید؟ و شکی نیست زمانی که ثابت شده که واقع شدن چیزی خلاف علم خداوند انسان را متحیر می‌کند، صحیح نیست نقیض آن هم همینطور باشد، چون محال است شیء ونقیض آن هر دو غریب باشند، پس ثابت شد برای تعجب کردن موسی÷هیچ معنی وجود ندارد چون چیزی واقع شده که خداوند برای آدم نوشته بود و با این صحبت این فرموده پیامبر ثابت شد که می‌فرماید: «آدم برای موسی استدلال آورد» و الله اعلم.

احتمال دوم: این است که آدم÷فهمیده بود که موسی÷می‌خواهد به خاطر گناه او اندوهش را تحریک کند به همین خاطر می‌خواست با قدَر تسلی خاطر کند، چون از دایره تکلیف خارج شده بود و هیچ راهی برای او باقی نمانده بود، و در این ابهامی وجود ندارد؛ چون بر اصول اهل سنت آشکار است، و اما بر اصول اهل معتزله، چون ناراحتی آدم÷در آن وضعیت احتمال دارد به خاطر پاداش از طرف پروردگار یا به خاطر عبرت گرفتن باشد که هر دو حاصل شده‌اند، اما پاداش: مشخص است، و اما عبرت گرفتن: چون امکان دارد یکی از ملائکهیا یکی از مکلفینی که پیامبر جبه آن‌ها اطلاع داده بود از آن عبرت بگیرند، و با این آنچه که معترض گمان کرده بود بنابر تمام مذاهب و بنابر تمام فرضیات باطل گردید.