احادیث مغیرهس
حدیث اول: حدیث مسح [۱۲۳۹]بر خفّین است، و آن حدیثی است که بر صحت آن اجماع وجود دارد، اما بعضی از شیعه ادعا کردهاند که منسوخ است، چون مائده بعد از آن نازل شده در آن امر به غسل شده است.
و فقها میگویند: مسح قبل از مائده و بعد از مائده بوده همانگونه که در حدیث جریر میباشد، و علما اتفاق دارند که صحیح [۱۲۴۰]است، و این حکم با وجود اینکه صحیح [۱۲۴۱]است از طرق زیادی روایت شده است: بخاری [۱۲۴۲]و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسائی از جریر بن عبدالله، و بخاری و مالک و ابوداود [۱۲۴۳]و نسائی از سعد بن ابی وقاص [۱۲۴۴]و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسائی از بلال [۱۲۴۵]، و ترمذی از جابر بن عبدالله [۱۲۴۶]و بخاری و نسائی از عمرو بن امیه [۱۲۴۷]و ابوداود و ترمذی از بریده [۱۲۴۸]و حسن بصری از هفتاد صحابه [۱۲۴۹]این را روایت کردهاند.
اما مسح بر جوراب از طریق مغیره صحیح نیست همانگونه که حافظ کبیر عبدالرحمن بن مهدی [۱۲۵۰]میگوید، و با وجود این شاهدی از ابوموسی [۱۲۵۱]دارد، وهمنیطور پایین خف از طریق مغیره صحیح نیست [۱۲۵۲]. و ابوعیسی ترمذی [۱۲۵۳]میگوید: این حدیث معلول است، و میگوید: از ابوزعه و محمد [یعنی بخاری] از حدیث سؤال کردم گفتند: صحیح نیست.
حدیث دوم: حدیث نماز بر بچه [۱۲۵۴]است و شواهدی هم دارد؛ ابوداود [۱۲۵۵]از عبدالله بهی مولی مصعب بن زبیر و از عطاء بصورت مرسل و ترمذی [۱۲۵۶]از جابر به شرط گریه کردن و مالک در «موطأ» [۱۲۵۷]از سعید بن مسیب از ابوهریره بصورت موقوف و بخاری [۱۲۵۸]از حسن بصری بصورت موقوفاً علیه روایت کردهاند و اما آنچه ابوداود [۱۲۵۹]از عایشه روایت کرده که: «پیامبر خدا جبر فرزندش ابراهیم نماز نخواند» با روایت عطاء و عبدالله بهی که روایت کردهاند: پیامبر خدا جبر او نماز خوانده در تعارض است، و مثبت [۱۲۶۰]بهتر است، و حکم روایت آن و با عموم حدیث جابر که روایت آن گذشت مستحکم میشود، و در رفع و وقف آن اختلاف وجود دارد که بر حسب قواعد ترجیح داده میشود.
حدیث سوم: حدیث «عمر مردم را برای نابود کردن شهرها فرستاد» اخرجه بخاری [۱۲۶۱]و در آن حدیث میباشد «مغیره به کسری گفت: [۱۲۶۲]پیامبر ما جبه ما دستور داد که با شما جنگ کنیم تا اینکه خداوند را عبادت کنید یا جزیه پرداخت کنید» و حدیث عبدالرحمن بن عوف درباره مجوس/«با آنها مانند اهل کتاب رفتار کنید» [۱۲۶۳]که صحیح هم است شاهدی برای آن میباشد، و من بدین خاطر این را گفتم چون کسری مجوسی است، و حدیث عبدالرحمن شاهدی است برای این حدیث مغیره.
حدیث چهارم: نهی از طولانی بودن آزار است که نسائی و ابن ماجه [۱۲۶۴]از او روایت کردهاند، و بخاری و مسلم و ابوداود و نسائی از ابن عمر [۱۲۶۵]و نسائی از ابن عباس [۱۲۶۶]روایت کردهاند.
حدیث پنجم: مسلم و نسائی و ترمذی و ابوداود حدیث مسح بر عمامه [۱۲۶۷]را از او روایت کردهاند، و ابوداود از ثوبان و انس [۱۲۶۸]و احمد و ابوداود از سعید بن منصور از بلال [۱۲۶۹]روایت کردهاند، که عبدالسلام در «المنتفی» [۱۲۷۰]این را ذکر کرده است.
حدیث ششم: حدیث تحریم فروختن خمر است که ابوداود [۱۲۷۱]روایت کرده است و شواهد آن بیشتر از آن است که ذکر گردد.
حدیث سابع: بخاری ومسلم و نسائی [۱۲۷۲]حدیث: «خورشید روز فوت ابراهیم کسوف کرد» از او روایت کردهاند اما تاریخ کسوف در روزی که فوت [۱۲۷۳]کرد؛ مسلم و ابوداود و نسائی از جابر [۱۲۷۴]روایت کردهاند. اما بقیه حدیث متعلق به احکام است مشهورتر از آن است که شواهدی برایش ذکر شود.
حدیث هشتم: ابوداود و ترمذی حدیث: [۱۲۷۵]«ترک تشهد وسط و خواندن سجده سهو بخاطر فراموش کردن آن» از او روایت کردهاند.
و برای او شاهدی از حدیث عبدالله بن بحنیه وجود دارد که بخاری [۱۲۷۶]و مسلم و مالک و اهل سنن: بجز ابن ماجه آن را روایت کردهاند.
اما در روایت او این عبارت وجود دارد که سجده سهو قبل از سلام دادن است و برای آن شواهدی: از حدیث ابن بحینه که تخریج آن گذشت، و از عمران بن حصین [۱۲۷۷]که ترمذی آن را تخریج کرده و از ابن مسعود که ابوداود [۱۲۷۸]روایت کرده و از ابوسعید خدری [۱۲۷۹]که مسلم و مالک و نسائی و ترمذی و ابوداود آن را روایت کرده و از عبدالرحمن بن عوف از ابوهریره [۱۲۸۰]که ترمذی نقل کرده است وجود دارد و ابوداود [۱۲۸۱][بعد از روایت حدیث مغیره] میگوید: «و مانند آنچه که مغیره انجام داده این صحابی هم انجام دادهاند که عبارتند از: سعد بن ابی وقاص، و عمران بن حصین، و ضحاک، معاویه، و ابن عباس به آن فتوی داده و عمر بن عبدالعزیز»
حدیث نهم: [۱۲۸۲]حدیث: «به اموات دشنام ندهید» میباشد که بخاری و ابوداود و نسائی از عایشه [۱۲۸۳]و ابوداود و ترمذی از ابن عمر [۱۲۸۴]روایت کردهاند.
حدیث دهم: ابن ماجه از او [۱۲۸۵]روایت کرده که: «پیامبر خدا جبه کنار درخت قو میرفت و با حالت ایستاده ادرار میکرد»
و بخاری و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسائی از حذیفه [۱۲۸۶]روایت کردهاند.
حدیث یازدهم: [۱۲۸۷]«یک جنین یک عبد است» [۱۲۸۸]و بخاری و مسلم و ترمذی از ابوهریره [۱۲۸۹]روایت کردهاند.
حدیث دوازدهم: ابی داود و ابن ماجه [۱۲۹۰]این حدیث: «امام در جایی نماز خوانده دوباره نماز نمیخواند تا اینکه برای خواندن نماز بعدی جای خود را تغییر میدهد» را از او روایت کردهاند و ابوداود از ابوهریره [۱۲۹۱]روایت کرده است.
حدیث سیزدهم: ترمذی و ابن ماجه و نسائی [۱۲۹۲]این حدیث: «هر کس پوست خود را بسوزاند یا خواستار افسونهای (رقیه) جاهلانه شود از توکل به دور است» را از او روایت کردهاند و ابوداود معنی یا لفظ [۱۲۹۳]آن را از عبدالله بن عمرو بن عاص، وجابر بن عبدالله بن حکیم و از ابن عمر و بخاری و مسلم و ترمذی از ابن عباس [۱۲۹۴]، و مسلم از عمران بن حصین [۱۲۹۵]روایت کردهاند.
حدیث چهاردهم: «هر کس عمداً کلامی به دروغ به من نسبت دهد جایگاه خویش را در جهنم جستجو کند» که بخاری و ترمذی [۱۲۹۶]از او روایت کردهاند، و این حدیث متواتر از ذکر شواهد است.
حدیث پانزدهم: «آنکه بر وی نوحه شود یا نوحهای که بر او شود در روز قیامت عذاب میگردد»
و این قسمتی از حدیث قبلی است، و برای این شواهد زیادی وجود دارد: بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی از عمر بن خطاب [۱۲۹۷]و نسائی از عمران بن حصین [۱۲۹۸]و ترمذی از ابوموسی [۱۲۹۹]، و برای این شواهد دیگری وجود دارد، و قبلاً توجیه آن را ذکر کردم.
حدیث شانزدهم: «فرض جد است» و بخاری [۱۳۰۰]و ابوداود و ترمذی [۱۳۰۱]آن را از محمد بن سلمه و ترمذی [۱۳۰۲]از ابومسعود [۱۳۰۳]و ابوداود [۱۳۰۴]از بریده روایت کردهاند، و بر آن اجماع وجود دارد.
حدیث هفدهم: [بخاری و مسلم] [۱۳۰۵]این حدیث: «هیچ فردی به اندازه من از پیامبر خداسدرباره رجال سؤال نمیکرده است. میگویند: با او بهشت و آتش است، و او گفت: او نزد خداوند خوبتر از این است» [۱۳۰۶]و برای این شواهدی وجود دارد و جای تعجب است که مردم گمان میکنند معارضههایی برای آن میباشد، در حالی که تمام احادیث «صحیحین» و کتابهای اسلامی که تعداد زیادی از صحابه آنها را روایت کردهاند این فرموده پیامبر خدا جکه میفرماید: «آتش آن بهشت و آب آن آتش است» [۱۳۰۷]نقل کردهاند، و این روایت حدیث مغیره را تأیید میکند چون آنها اتفاق دارند که با رجال بهشت و آتش حقیقی وجود ندارد، و من بدین خاطر این حدیث را نقل کردم [هر چند در آن احکام نمیباشد] تا به این نکته اشاره کنم، که آن احادیث را جمع کرده بود [۱۳۰۸]، و الله اعلم.
حدیث هیجدهم: مسلم و بخاری [۱۳۰۹]این حدیث: «همیشه افرادی از امتم وجود دارند که بر حق پایبند هستند تا اینکه امر خداوند میآید در حالی که آنها غالب هستند» [۱۳۱۰]و شواهد آن در احادیث معاویه [۱۳۱۱]نقل شد.
حدیث نوزدهم: «دیه زن را عصبهاش پرداخت میکند و فرزندش از او ارث میبرد» که ابوداود [۱۳۱۲]از او روایت کرده است، و برای آن شواهدی وجود دارد: از ابوهریره که گروهی بجز ابن ماجه [۱۳۱۳]از او روایت کردهاند که همانند حدیث مغیره است، اما در حدیث ابوهریره دیه آن ذکر شده است، و از ابن مسیب بصورت مرسل در «موطأ» [۱۳۱۴]و نسائی [۱۳۱۵]روایت شده است، و از ابن عباس [۱۳۱۶]که در «سنن ابو داود» و نسائی ذکر شده است.
حدیث بیستم: «آنچه که آتش آن را لمس کند موجب وضو نمیشود» که مسلم و ابوداود و نسائی [۱۳۱۷]از او روایت کردهاند، و برای آن شواهدی وجود دارد: از ابن عباس [۱۳۱۸]و عمرو بن امیه [۱۳۱۹]، و میمونه [۱۳۲۰]که بخاری [۱۳۲۱]و مسلم [۱۳۲۲]و... از او روایت کردهاند، و از ابی رافع که مسلم آن را روایت کرده است و از جابر که ابوداود و ترمذی از او روایت کردهاند. [۱۳۲۳]
حدیث بیست و یکم: [بخاری و مسلم] [۱۳۲۴]این حدیث: «آیا تعجب میکنید از غیرت سعد؟ او فرد با غیرتی است» را از سعد بن عباده روایت کردهاند، و در آن: «هیچ فردی از خداوند با غیرتتر نیست» [۱۳۲۵]میباشد، و برای این حدیث معنایی به عنوان شاهد وجود دارد که متعلق به احادیث صفات میباشد و از عایشه [۱۳۲۶]در «صحیحین» روایت شده است.
حدیث بیست و دوم: حدیث: نهی از وارد شدن مسجد است برای کسی که پیاز خورده باشد [۱۳۲۷]
و شواهد آن در احادیث معاویه [۱۳۲۸]گذشت.
حدیث بیست و سوم: حدیث: «حرکت کردن سوار است در پشت جنازه و پیاده از هر کجا بخواهد» [۱۳۲۹]، و در این دو وجه وجود دارد:
وجه اول: این حدیث ربطی به حلال کردن حرام و حرام کردن حلال ندارد، بلکه درباره آداب تشیع جنازه است.
وجه دوم: از حدیثهایی است که بجز بعضی از علما [مانند حاکم و ابن سکن] آن را صحیح ندانستهاند و تعداد زیادی از علمای حدیث آن را ضعیف دانستهاند، و از طریق مغیره این را صحیح ندانستهاند.
امام مجتهد ابو ولید مالکی در کتاب «نهایة المجتهد» [۱۳۳۰]میگوید: «این حدیث و... از احادیث حرکت کردن در پشت جنازه که عبارتش اینگونه باشد: «احادیثی هستند که اهل کوفه آنها را صحیح دانسته و بقیه آنها را ضعیف دانستهاند».
و امام ابو عمر بن عبدالبر [۱۳۳۱]و قاضی ابن عربی [۱۳۳۲]که هر دو مالکی مذهب هستند به ضعف تمام احادیث این باب اشاره کردهاند مگر حدیث ابن عمر با وجود اینکه یکی از مراسیل زهری است اما نزد اکثر حفاظ صحیح بوده است، پس زمانی که اصلح آنها باشد با اینکه به ارسال تعلیل شده است درباره احادیث دیگر چه میپنداری؟
و به همین خاطر شیخان هیچکدام از این احادیث را روایت نکردهاند، و کتاب آنها از احادیثی که قائم مقام آنها باشد خالی است، و چنین کاری در آن دو تا نادر است، و چون این حدیث مغیره صحیح نیست لازم نیست شواهدی را برای آن ذکر کنم که شیعه و اهل سنت بر آنها اتفاق داشته باشند، از وجوب عمل به احادیث در «صحیح» و احادیثی که امامان حدیث به صحت آنها در کتابهای اهل سنت قائل بودهاند.
و جای تعجب است که حاکم حدیث مغیره را با وجود اینکه شیعه [۱۳۳۳]است صحیح دانسته و صحبت ما هم در دفع اعتراض بعضی از شیعه است، و این شاهدی است از اصحاب معترض است بر خود او، و بر این دلالت میکند که فقط به اهل سنت اختصاص ندارد.
حدیث بیست و چهارم: حدیث: «زمانی که به قضای حاجت میرفت دور میشد» که اهل «السنن» [۱۳۳۴]بجز ابن ماجه این را روایت کردهاند و نسائی از عبدالرحمن بن ابی قرا [۱۳۳۵]روایت کرده است.
و جای تعجب است که این حدیث و حدیثی که همانند آن است از روایتهای مغیره، هر دو در اول کتاب «شفاء اوام» [۱۳۳۶]از کتابهای زیدیه میباشند که مصنف آن هر دو را به مغیره نسبت داده است، و به این استدلال کرده بدون اینکه حدیث دیگری بجز این دو تا را ذکر کند، در حالی که همانند اینها را بر محدثین انکار میکنند!!
و این آخرین حدیثی بود از احادیث مغیره درباره حلال و حرام که من به آنها اطلاع داشتم، و فقط تعداد کمی از احادیث او باقی مانده است که بعضی از آنها در سندشان ضعف وجود دارد، احادیثی که از او در «صحیحین» روایت شد دوازده حدیث میباشد که نه تا از آنها متفق علیه و به غیر از آنها بخاری یک حدیث و مسلم دو حدیث [۱۳۳۷]را از او روایت کردهاند.
و با این مطلب آشکار شود آنچه که معترض میپنداشت و ادعا میکرد که احادیث آنها باطل است و بنابر تمام مذاهب کلام او صحیح نیست، و احادیث آنها بگونهای هستند که بنابر قواعد خصم هم در آن شبهای وجود ندارد، و الله سبحانه اعلم.
[۱۲۳۹] در (س) (مسلم حدیث...) حدیث تنها در مسلم نیامده بلکه در بخاری هم آمده است. (الفتح) (۱ / ۳۶۷) و مسلم رقم (۲۷۳). [۱۲۴۰] تخریج آن گذشت و میآید. [۱۲۴۱] در (س) (اجماع بر صحتش ...) و همینطور است، در (أ) و (ی). [۱۲۴۲] أخرجه بخاری «الفتح» (۱/۵۸۹)، ومسلم بارقم (۲۷۲) و ابوداود (۱/۱۰۷)، و ترمذی (۱/۱۵۵)، و نسائی (۱/۸۱). [۱۲۴۳] در (أ) و (ی) به ابوداود نسبت داده و حدیث در آن نیست «تحفة الأشراف» (۳/۳۰۱). [۱۲۴۴] أخرجه بخاری «الفتح» (۱/۳۶۵) و مالک در «موطأ» (۱/۳۶)،و نسائی (۱/۸۲). [۱۲۴۵] أخرجه مسلم بارقم (۲۷۵) و ترمذی ک (۱/۱۷۲) و نسائی (۱/۷۶) و ابن ماجه (۱/۱۸۶) و به ابوداود نسبت دادهاند، «تحفة االأشراف» (۲/۱۱۲). [۱۲۴۶] «الجامع» (۱/۱۷۲-۱۷۳) و احمد شاکر آن را صحیح دانسته. [۱۲۴۷] أخرجه بخاری «الفتح» (۱/۳۶۸)، و نسائی (۱/۸۱). [۱۲۴۸] أخرجه ابوداود (۱/۱۰۸)، و ترمذی (۵/۱۱۴-۱۱۵)، و گفته است: «این حدیث حسن است» ا ه . [۱۲۴۹] «نصب الرایة» (۱/۸۴). [۱۲۵۰] ابوداود (۱/۱۱۳)، و بیهقی در «السنن الکبری» (۱/۲۸۴) و ... از او نقل کردهاند و این کلام بزرگان حدیث است. [۱۲۵۱] ابوداود (۱/۱۱۳) به آن اشاره کرده است و میگوید: «و متصل و قوی نیست» و أخرجه بیهقی در کبری (۱/۲۸۵). [۱۲۵۲] أخرجه ابوداود (۱/۱۱۶) و ترمذی (۱/۱۶۲) و ابن ماجه (۱/۱۸۲). [۱۲۵۳] «الجامع» (۱/۱۶۳). [۱۲۵۴] أخرجه ابوداود (۳/۵۲۳) و ترمذی ۰۳/۳۵۰) و نسائی (۴/۵۶) و ابن ماجه (۱/۴۸۳). [۱۲۵۵] «السنن» (۳/۵۲۹). [۱۲۵۶] «الجامع» (۳/۳۵۰). [۱۲۵۷] (۱/۲۲۸). [۱۲۵۸] «الفتح» (۳/۲۵۸). [۱۲۵۹] «السنن» (۳/۵۲۸). [۱۲۶۰] بیهقی در «کبری» (۴/۹) بعد از اینکه مرسل بهّی و عطا را ذکر میکنند میگوید: «این آثار هر چند مرسل هستند، اما این مراسیل موصولی که قبلاً ذکر شود مستحکم میکند، و همدیگر را تقویت میکنند، و اینها نماز پیامبر خدا جرا بر فرزندش ثابت میکنند، واین بهتر است از روایتی کسانی که روایت کردهاند پیامبر جبر او نماز نخوانده است. و مقصود او از موصول: حدیث براء بن عازب است، که گفته است: پیامبر خدا جبر فرزندش ابراهیم نماز خواند، وابراهیم فوت کرد و عمرش شانزده ماه بود، و گفت: «در بهشت کسی هست که رضاع او را کامل میکند، که او صدیق است» و در سندش جابر جعفی وجود دارد، که ضعیف است، و در آنچه که بیهقی بعنوان شاهد ذکر کرد نظر وجود دارد، این را منذری در «مختصرش» (۴/۳۲۴) ذکر کرده. [۱۲۶۱] «الفتح» (۶/۲۹۸). [۱۲۶۲] خطاب مغیرهسبا نایب کسری، در بعضی از روایتهای (بندار) آمده است. [۱۲۶۳] تخریج آن گذشت. [۱۲۶۴] أخرجه نسائی در « الکبری» (۵/۴۸۸) و ابن ماجه (۲/۱۱۸۳). و بوصیری در «مصباح زجاجه» (۲/۲۳۰) میگوید: «این اسناد صحیح است، و رجالش مورد اعتماد هستد... و ابن حبان در صحیحش این را روایت کرده، و برای آن شاهدی از حذیفه و ... وجود دارد که ترمذی و نسائی آن را روایت کردهاند» ا ه . من هم میگویم: درسندش شرکی قاضی وجود دارد، و بعد از گماشته شدن بر قضاوت اختلال روانی پیدا کرد. [۱۲۶۵] أخرجه بخاری «فتح» (۱۰/۲۶۶)، و مسلم بارقم (۲۰۸۵) و ابوداود (۴/۳۴۵)، و نسائی (۸/۲۰۸۹. [۱۲۶۶] «السنن» (۸/۲۰۸). [۱۲۶۷] أخرجه مسلم بارقم (۲۷۴/۸۲) و نسائی (۱/۷۴) و ترمذی (۱/۱۷۰) و ابوداود (۱/۱۰۴). [۱۲۶۸] «السنن» (۱/۱۰۱-۱۰۲). [۱۲۶۹] أخرجه محمد (۶/۱۲)، و ابوداود (۱/۱۰۶). [۱۲۷۰] با «نیل الأوطار» (۱/۲۱۳). [۱۲۷۱] «السنن» (۳/۷۵۸-۷۵۹). [۱۲۷۲] أخرجه بخاری «الفتح» (۲/۶۱۲)،و مسلم بارقم (۹۱۵)، و نسائی در «الکبری» (۱/۵۶۷). [۱۲۷۳] در (ی) و (س) «ابراهیم» اضافه شده است. [۱۲۷۴] أخرجه مسلم بارقم (۹۵۴)، و ابوداود (۲/۶۹۶)، و نسائی در «الکبری»، (۱/۵۷۳-۵۷۸). [۱۲۷۵] أخرجه ابوداود ۰۱/۶۲۹) و ترمذی (۲/۲۰۱)، و قال «این حدیث حسن صحیح است» ا ه . [۱۲۷۶] أخرجه بخاری «فتح» (۳/۱۱۱) و مسلم بارقم (۵۷۰) و ابوداود (۱/۶۲۶) و ترمذی (۲/۲۳۵) و نسائی (۳/۱۹)، و ابن ماجه (۱/۳۸۱) و قول مؤلف که میگوید: بجز ابن ماجه اشتباه است. و الله اعلم، و أخرجه: مالک در «المؤطأ» (۱/۹۶). [۱۲۷۷] «الجامع» (۲/۲۴۰-۲۴۱) و همینطور ابوداود (۱/۶۳۰). [۱۲۷۸] «السنن» (۱/۶۲۳). [۱۲۷۹]أخرجه مسلم بارقم (۵۷۱)، و نسائی (۳/۲۷)، و ترمذی (۲/۲۴۳) و ابوداود (۱/۶۲۱) و در موطأ روایت لیثی را نیافتم. [۱۲۸۰] «الجامع» (۲/۲۴۴-۲۴۵). [۱۲۸۱] «السنن» (۱/۶۳۰). [۱۲۸۲] در (س) «ابن ماجه» است! که خطا است ابن ماجه این حدیث را روایت نکرده بلکه أخرجه ترمذی (۴/۳۱۰)، «تحفة الاشراف» (۸/۴۷۷-۴۷۸). [۱۲۸۳] أخرجه بخاری «الفتح» (۳/۳۰۴)، و نسائی (۴/۵۳) و ابوداود آن را تخریج نکرده همانطور که در «التحفه» (۱۲/۲۹۳). [۱۲۸۴] آن را نیافتم و شاید منصف اشتباه کرده باشد. [۱۲۸۵] از (س) اضافه شده و این حدیث در آن موجود است (۱/۱۱۱). [۱۲۸۶] أخرجه بخاری «الفتح» (۱/۳۹۱)، ومسلم بارقم (۲۷۳)، ابوداود (۱/۲۷) و ترمذی (۱/۱۹)، و نسائی: (۱/۲۵)، ابن ماجه (۱/۱۱۱). [۱۲۸۷] در (س) «بخاری و مسلم این را روایت کردهاند»! و این حدیث در بخاری نمیباشد! و آنچه که در بخاری و ابوداود میباشد سؤال عمر است از سقط کردن زن، مغیره میگوید: پیامبر خدا جحکم داد که بخاطر آن یک عبد آزاد گردد. [۱۲۸۸] أخرجه مسلم بارقم (۱۶۸۲)، و ابوداود (۴/۶۷۹) و ترمذی (۴/۱۷) و نسائی (۸/۴۹) و ابن ماجه (۲/۸۸۲). [۱۲۸۹] أخرجه بخاری «الفتوح» (۱۲/۲۵۷) و مسلم بارقم (۱۶۸۱)، و ترمذی (۴/۱۶). [۱۲۹۰] أخرجه ابوداود (۱/۴۰۹-۴۱۰)، و ابن ماجه (۱/۴۵۹). [۱۲۹۱] أخرجه ابوداود (۱/۶۱۱) و ابن ماجه (۱/۴۵۸). [۱۲۹۲] أخرجه ترمذی (۴/۳۴۴) و نسائی در «الکبری» (۴/۳۷۸)، و ابن ماجه (۲/۱۱۵۴) و ترمذی میگوید: «این حدیث حسن است» ا ه . [۱۲۹۳] «السنن» (۴/۲۱۳-۲۲۲۴). [۱۲۹۴] أخرجه بخاری «فتح» (۱۰/۲۲۲) و مسلم بارقم (۲۲۰) و ترمذی (۴/۵۴۴). [۱۲۹۵] بارقم (۲۱۸). [۱۲۹۶] أخرجه بخاری «الفتح» (۳/۱۹۱)، و مسلم بارقم (۹۳۳) و ترمذی (۳/۳۲۵). [۱۲۹۷] أخرجه بخاری«الفتح» (۳/۱۹۱)، و مسلم بارقم (۹۲۷) و ترمذی (۳/۳۲۶)، و نسائی (۴/۱۶). [۱۲۹۸] «السنن» (۴/۱۷). [۱۲۹۹] «جامع» (۳/۳۲۶). [۱۳۰۰] همینطور است در «اصول» که اشتباه است «تحفة الأشراف» (۸/۴۸۸). [۱۳۰۱] أخرجه ابوداود (۳/۳۱۶)، ترمذی (۴/۳۶۴)، و أخرجه ایضاً نسائی در «الکبری» (۴/۷۳) و ابن ماجه (۲/۹۱۰). [۱۳۰۲] «ترمذی» ساقط است از (س). [۱۳۰۳] «الجامع» (۴/۳۶۷). [۱۳۰۴] «السنن» (۳/۳۷۱). [۱۳۰۵] از (س) اضافه شده. [۱۳۰۶] أخرجه بخاری «الفتح» (۱۳/۹۶) . و مسلم بارقم (۲۹۳۹). [۱۳۰۷] در (س) «وجنتة) است که بهتر است، اگر مصنف لفظ «إنّ ناره جنة، و جنة نار» یا «إِنَّ ناره ماء، و ماءه نار» بهتر بود هر دو لفظ در «فتح» (۱۳/۹۷)، و مسلم بارقم (۲۹۳۴) میباشند. [۱۳۰۸] «الفتح» (۱۳/۹۹-۱۰۰). [۱۳۰۹] از (س) اضافه شده است. [۱۳۱۰] أخرجه بخاری «فتح» (۱۳/۳۰۶) و مسلم بارقم (۱۹۲۱). [۱۳۱۱] (ص/۵۲۴-۵۲۵). [۱۳۱۲] «المراسیل» (ص/۱۵۹). [۱۳۱۳] أخرجه بخاری «فتح» (۱۲/۲۶۳)، و مسلم بارقم (۱۶۸۱)، ابوداود (۴/۷۰۳)، و ترمذی (۴/۳۷۱) و «نسایی» (۸/۴۷). [۱۳۱۴] (۲/۸۵۴). [۱۳۱۵] «السنن» (۸/۴۹). [۱۳۱۶] أخرجه ابوداود (۴/۶۹۸)، و نسائی در «الکبری» (۴/۲۱۸-۲۱۹). [۱۳۱۷] أخرجه ابوداود (۱/۱۳۲)، و نسائی در «الکبری» (۴/۱۵۳) و این کلام منصف که میگوید: أخرجه مسلم اشتباه کرده، «تحفة الأشراف» (۸/۴۹۲). [۱۳۱۸] أخرجه بخاری «فتح» (۱/۳۷۱)، و مسلم بارقم (۳۵۴). [۱۳۱۹] أخرجه بخاری «فتح» (۱/۳۷۲) و مسلم بارقم (۳۵۵). [۱۳۲۰] أخرجه بخاری «فتح» (۱/۳۷۳) و مسلم بارقم (۳۵۶). [۱۳۲۱] بار قم (۳۵۷). [۱۳۲۲](۱/۲۷). [۱۳۲۳] أخرجه ابوداود (۱/۱۳۳)، و ترمذی (۱/۱۱۶). [۱۳۲۴] از (س) اضافه شده است. [۱۳۲۵] أخرجه بخاری «فتح» (۱۲/۱۸۱)، و مسلم بارقم (۱۴۱۸). [۱۳۲۶] مانند حدیث مردی است که نمازش را با «قل هو الله» خاتمه داده است. پیامبر جفرموده است: «از او سؤال کنید بخاطر چه چیزیی این کار را انجام داده است؟» از او سؤال کنید: چون صفت رحمن است. أخرجه بخاری در «فتح» (۱۳/۳۶۰) و مسلم بارقم (۸۱۳). [۱۳۲۷] أخرجه ابوداود (۴/۱۷۲). [۱۳۲۸] (ص/۵۳۴). [۱۳۲۹] و این قسمتی از حدیث دوم از احادیث مغیرهساست که تخریج آن در (ص/۵۵۸) گذشت. [۱۳۳۰] (۱/۲۷۴) و نام کتاب «بدایة المجتهد و نهایة المقتصد است». [۱۳۳۱] به «تمهید» ک(۱۲۸۳-۱۰۰) نگاه کن. [۱۳۳۲] «القبس» (۲/۴۴۳) در شرح موطأ ابن عربی. [۱۳۳۳] مستدرک (۱/۳۶۳) و میگوید: «این حدیث صحیح الإسناد علی شرط البخاری...). [۱۳۳۴] أخرجه ابوداود (۱/۱۴) و ترمذی (۱/۳۱) و نسائی : (۱/۱۸) و ابن ماجه (۱/۱۲۰). و ترمذی میگوید: «این حدیث حسن صحیح است» ا ه و این کلام مصنف که میگوید: بجز ابن ماجه اشتباه است،و الله اعلم، «تحفة الأشراف» (۸/۴۹۹). [۱۳۳۵] «السنن» (۱/۱۷-۱۸). و در (س) قراده واقع شده و آن اشتباه است. [۱۳۳۶] معرفی آن گذشت. [۱۳۳۷] در (س) تسعه است! که تحریف غریبی است.