گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

سبب تألیف کتاب

سبب تألیف کتاب

قبلاً گفتیم که [۱۰۲]استاد مصنف علی بن محمد بن ابی‌القاسم (۸۳۷ هـ) دو تا رساله را برای مؤلف نوشته بود؛ که در یکی از آن‌ها قصیده مصنف که درباره تمسک به سنت بود را رد کرده بود، و دیگری رساله‌ای بود که مصنف با «العواصم» و «الروض» به آن جواب داده بود، رساله‌ای که ابن وزیر این گونه از آن نام می‌برد: «وقتی کلام به درازا کشید و مجال برای قیل و قال زیاد شود، رساله مکتوبی و اعتراضات محرره‌ای که توضیحات و موعظه‌های زیادی و کلام‌های بیدارکننده را در برگرفته بود برای من فرستادند، و صاحبش گمان کرده که من را دوستانه نصیحت کرده و وظیفه یک فرد نزدیک به من را ادا کرده است... ) و مصنف در این باره کلام را به درازا کشید و گفته: «سپس من به فصول و اصول آن اندیشدم آن را مطالعه کردم در حالی که گاهی به کلام‌های که از من نقل کرده، و گاهی به بیشتر قواعد علمای بزرگ، و بعضی مواقع هم به سنت پیامبر جاستهزا کرده است، پنداشتم آنچه که مربوط به من است زیبنده نیست به آن اهمیت دهم... و اما آنچه که به سنت پیامبر جو قواعد اسلام اختصاص داشت مانند اینکه مردود دانسته بود به آیات قرآن و اخبار پیامبر جو آثار صحابه رجوع شود، خود را ملزم دانستم به آنچه که قواعدهای عظیم علمای بزرگوار را رد کرده بود جواب دهم» [۱۰۳].

و اتفاق نظر وجود دارد که معترض در آن رساله انصاف را رعایت نکرده بود.

و در اعتراض و رد شیوه‌های اهل علم را رعایت نکرده بود، بلکه به بیراه رفته و شیوه و اسلوب اهل عناد و لجوج را استعمال کرده بود به «تاریخ بنی وزیر (ق /۳۷ ب ـ ۳۸ أ)، و «زندگی‌نامه ابن وزیر (ق /۶ ب) و «فتح الخالق (ق /۱۱۱)، و «البدر الطالع» (۱/۴۸۵) نگاه کن. صنعانی در «فتح الخالق» می‌گوید: «... و استاد او سید علی بن محمد بن ابی‌القاسم رساله تازه‌ای را برای او فرستاد، که در دیدگاه عموم قرار گرفت، و تمام مردم را به خود مشغول کرد و ناظم/مجبور شد که آستین همت را بالا زند، و ادّله را از منابعش استخراج کند...) و شوکانی می‌گوید: «ابن ابی القاسم رساله‌‌ای که بر عدم انصاف و تعصب زیاد (خدا از او چشم‌پوشی کند) او دلالت می‌کند را برای او فرستاد».

ثمره این رساله کتاب بزرگ و مشهوری به نام «العواصم والقواصم» بود که در ممالک یمن مانند آن تألیف نشده بود (همانگونه که شوکانی هم این را گفته‌اند).

سپس بعد از اینکه این رساله تمام شد علوم زیادی را در برگرفت، از جمله روایت‌ها و نظریه‌ها و علوم دقیق و جلّی، و دلایل زیاد برای مسائلی که او از آن‌ها حمایت کرده بود و اشکالاتی که در حدود دویست تا می‌باشد که بر مسائلی وارد کرده که آن‌ها را مردود دانسته بود، و این باعث شد که آن را خلاصه کند و در این باره می‌گوید: (سپس بعد از نوشتن کتاب (اصل) دریافتم که در آن کلام‌های طولانی و بررسی‌‌ها دقیقی وجود دارد؛ که بیشتر مردم نمی‌توانند در آن دقت و تحقیق کنند، علی الخصوص انگیزه‌ای که باعث می‌شود امثال این کتاب شناخته شود، وجود کسانی است که با اهل سنت مخالفت می‌کنند و شبه‌های بر ضعفای آن‌ها وارد می‌کنند.

و کسی که در امان باشد شاید بخاطر اینکه از داروهای نافع استفاده کرده از خواندن این کتاب نفرت پیدا کند به همین خاطر من این کتاب را خلاصه کردم) [۱۰۴].

[۱۰۲] (ص /۴۲) حاشیه رقم (۳). [۱۰۳] «الروض» (۱/۱۴-۱۵). [۱۰۴] «الروض» (۱/۱۸-۱۹).