گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

شبهه ضعيفی در مورد تشویق بر علم کلام و رد آن:

شبهه ضعيفی در مورد تشویق بر علم کلام و رد آن:

اما مسأله دوم: که می‌گویند: اهل حدیث هنگامی که شبه‌های دقیقی از فلاسفه و... بر آن‌ها ایراد می‌گردد چکار می‌کنند؟، و حکایت پادشاه روم را نقل کرده‌اند، که از رشید درخواست کرده بود با او مناظره کند، و اینکه رشید محدثی را فرستاد و آن‌ها از او درباره دلیلی که صانع را ثابت کند، سؤال کرند، و او هم به این فرموده پیامبر جکه می‌فرماید: «اسلام بر پنج ستون استوار است» [۱۳۴۱]استدلال کردند، این را برای رشید نوشتند و فرد دیگری را خواستار شدند. و متکلمی را فرستاد و در میان راه او را آزمودند و او را همانگونه که می‌ترسیدند یافتند، و به همین خاطر قبل از اینکه به نزد آن‌ها برسد او را زهرخوار کردند.

و جواب آن دو وجه دارد:

وجه اول: معارضه است و آن بدین گونه است که می‌گوییم: ما را آگاه کنید که صحابه و تابعین و متکلمانی که تقلید را در اصول جایز می‌دانند و کسانی که می‌گویند از امور بدیهی هستند و اولین کسانی که در علم کلام ابتکار کردند چه کرده‌اند؟، چون امکان ندارد کسی که کلام را نمی‌داند مانند اهل کلام عمل کند، اگر گفته شود: و در میان صحابه و تمام کسانی که تو آن‌ها را ذکرکردی کسانی بودند که بخاطر ذکاوتشان می‌توانستند بدون تعلیم و ریاضت در علم کلام با آن‌ها مناظره کنند، می‌گویم: چه مانعی وجود دارد که در تمام عصرها کسانی همانند بزرگان علم کلام و فلاسفه قرن اول وجود داشته باشد، بلکه خداوند کسانی که شبه‌های اهل کلام را باطل می‌کند به اذکیا و افراد هوشیار معرفی کرده است، و اینگونه نیست که هر کس علم کلام را بداند صلاحیت دفاع از دین را داشته باشد و با کافران مناظره کند، و زمانی که صلاحیت آن موقوف باشد بر ذکاوت و حسن ایراد، پس این در میان متکلمین و... هم وجود دارد همانگونه که متکلمین اقرار کرده‌اند که در میان صحابه کسانی بوده‌اند به آن اطلاع داشته‌اند بدون اینکه در علم کلام تمرین کرده باشند، و زمانی که برای بعضی از اهل حدیث کندذهنی مسائلی رخ دهد که بر اذکیا و خردمندان ضعف آن آشکار باشد، پس برای بعضی از اهل کلام نیز مسائل مشکل رخ می‌دهد که بر خردمندان ضعف آن آشکار است همانگونه که در (وهم دوازدهم) [۱۳۴۲]از آن بحث کردیم.

[۱۳۴۱] أخرجه بخاری «فتح» (۱/۶۴) و مسلم بارقم (۱۶) و به «دعائم» در روایت عبدالرزاق تصریح کرده است. [۱۳۴۲] (ص/۳۲۶).