گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

آیا تمام حدیث‌هایی که در کتاب‌های حدیث وجود دارد صحیح است؟

آیا تمام حدیث‌هایی که در کتاب‌های حدیث وجود دارد صحیح است؟

معترض گفته است: فصل اول: می‌گویند: هر چه در این کتاب‌ها هست صحیح است، و در این اینجا دو موضوع است: اول: در حکایت مذهب است، دوم: در دلیل است،

اما اول: قومی معتقد به این هستند که احادیث آن کتاب‌ها همگی صحیح است، و از جمله کسانی که چنین گفته: ابن صلاح است، وی می‌گوید: فقها به اجماع فتوا داده‌اند: اگر کسی طلاق را اجرا کند که در «صحیح بخاری» بغیر احادیث پیامبر جوجود ندارد طلاقش واقع نمی‌شود،. ای کاش می‌دانستم این اجماع چگونه بوده است؟ آیا این شخص تمام ممالک اسلامی را گشته است، یا تمام علماء در یک جا گرد آمده‌اند، و از آنان در این باره پرسیده است، و همگی پاسخ داده‌اند که همسرش برای وی حلال است؟ و کدام اجماع بدون حضور علمای اهل بیت اطهار و شیعیان بر جسته آنان صحیح است؟

می‌گویم: پاسخ این اعتراض با ایراد چند بحث آشکار می‌شود:

بحث اول:

معترض از ابن صلاح و از قومی «مجهول القول» روایت می‌کند که آنان گفته‌اند هر چه از أحادیث در این کتاب‌ها هست صحیح است، ظاهراً منظور وی از این کتاب‌ها: صحاح سته است، چون ابن صلاح در کتابش [۴۸۸]تصریح می‌کند که: احادیث ضعیف در (سنن اربعه) وجود دارد، و تنها در صحت مسند بخاری و مسلم بجز تعلیقات آن‌ها سخن گفته است [۴۸۹]. چنانچه به امید خداوند ذکر خواهد شد.

معترض اگر تفاوت میان شش و دو را نمی‌داند بی‌عقل و خرد است، و اگر می‌پندارد با این حماقت‌ها محدثین را بی‌آبرو می‌کند خیال خام دارد و عاقل نیست.

و اما قوم مجهولی که معترض این مذهب عجیب را به آنان نسبت داد: اگر منظور معترض از آن‌ها محدثین است دروغ می‌گوید، چون نصوص محدثین بر دروغ معترض گواهی می‌دهد، و نسبت دادن این دروغ به آنان بر رو سیاهی معترض کفایت می‌کند، زیرا در کتاب‌های «علم الحدیث» و بحث شروط امامت بر عکس آن تصریح می‌کنند، و اگر منظور او از این: غیر محدثین است؛ پس چرا بر محدثین اعتراض وارد می‌کند؟

بحث دوم:

معترض از ابن صلاح نقل می‌کند که: او گفته است با اجماع فقهاء کسی که طلاق یاد کرده همه احادیث بخاری صحیح است طلاقش واقع نمی‌شود، و این در حالی است که حافظ ابو نصر السجزی این اجماع را نقل می‌کند، و ابن صلاح از او روایت می‌کند [۴۹۰]، و این بر صادق نبودن معترض در روایت کردن، و مبنای بسیاری از سخنانش بر توهم و جهل دلالت می‌کند.

و کسی که حالش این طور است لیاقت و شایستگی مباحثه و مناظره با علماء و دانشمندان را ندارد.

بحث سوم:

معترض در کلامش ثابت می‌کند که: سؤال کننده‌ای از امت پرسش کرده، و این در حالی است که ابن صلاح نگفته است کسی از امت پرسش کرده است، و تنها گفته است: اگر کسی از فقهاء پرسش نماید. و اگر لازمه (لو) ثبوت ما بعدش باشد باید در این آیه نیز این طور باشد:

﴿لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتَا[الأنبياء: ۲۲].

«اگر در آسمان‌ها و زمین، غیر از یزدان، معبودها و خدایانی می‌بودند قطعاً آسمان‌ها و زمین تباه می‌گردیدند».

معترض در حالی که از جمله کسانی است که در مسائل پیچیده عربی تدریس می‌کند؛ چگونه فراموش کرده که «لو» مفید امتناع شئ بخاطر وجود دیگری است؟

بحث چهارم:

لازمه انتقاد معترض از اجماع [در حالی که هیچ کس چنین نگفته است] افزایش در تعداد شروط اجماع است:

الف: معترض برای راوی مشروط می‌کند که باید تمام ممالک اسلامی را گردش نماید، و یا امت اسلامی در یک جا برای او گرد آیند.

ب: و از آنان در این باره اجازه بگیرد.

ج: باید همه امت به او پاسخ بدهند. و کسی سکوت نکند، سپس او جواب را شخصاً و یا بواسطه دیگری روایت کند.

همه این موارد بی‌ارزش و پوچ است، و گزافه‌گوئی بی‌معنایی است.

بحث پنجم:

معترض ادعا می‌کند که در کتابش اجماع‌های زیادی وجود دارد، و هیچ کدام از این شرایط در آن بوجود نیامده است، و در واقع این بی‌عدالتی است که صاحبان خرد در مباحثات علمی به آن راضی نمی‌شوند.

بحث ششم:

معترض در ابتدای کلامش گفت: ابن صلاح مدعی اجماع‌ است، سپس برای وی لازم می‌گرداند که تمام امت در یک مکان برای وی گرد آیند، و کسی که تفاوت میان امت و فقهاء را نداند لیاقت مناقشه با علماء را ندارد، چون فقهاء به یک جز از یک هزارم جز امت نمی‌رسد.

بحث هفتم:

معترض می‌گوید: چه اجماعی بدون حضور اهل بیت و شیعیانشان درست است؟

می‌گوئیم: از کجا می‌دانید که: لازم است آنان در این اجماع حضور داشته باشند؟ شما گفتید که ابن صلاح: اجماع فقهاء را ذکر می‌نماید، و از نظر شما اهل بیت [از لحاظ لغوی و عرفی] داخل در فقهاء نیستند، چون شما معتقد هستید که اهل بیت با فقهاء یکی نیستند، و چنانچه می‌دانید اهل بیت هر چند هم حدیث را شناخته‌اند ولی داخل در محدثین و همچنین قاریان و نحویان و غیره نمی‌شوند، و از نظر شما فقهاء عرفاً بر امامان مذاهب چهارگانه و پیروانشان اطلاق می‌شود.

بحث هشتم:

ابن صلاح مدعی اجماع علماء است نه اجماع فقهاء، لیکن نمی‌دانید چه نقل می‌کنید، و نمی‌فهمید چه می‌گوئید!

بحث نهم:

از کجا می‌دانید علمای آن دوره از اهل بیت و شیعه بر صحت حدیث بخاری اجماع ندارند.

و از کجا مطمئن هستید که بر آن اجماع ندارند و شما بی‌خبرید؟ آیا ملاحظه نمی‌کنید بسیاری از علمای اهل بیت و شیعه [چنانچه ذکر می‌شود] مدعی اجماع بر پذیرفتن اهل تأویل هستند، و شما بی‌خبرید؟ خلاصه قضیه این است که تو تلاش کرده‌ای ولی آن را نیافته‌ای، و نیافتن بر نبودن دلالت نمی‌کند، و تو اختلافی را در آن یافته‌ای و این اختلاف مانع بوجود آمدن اجماع بسیاری از علماء نمی‌شود، زیرا احتمال دارد مخالف در دوره‌ای باشد، و اجماع کنندگان در دوره دیگری باشند، بخصوص هنگامی که اجماع کنندگان مقدم باشند و مخالف پس از آنان باشد، و بسیار نادر و کم باشند و یا از کسانی باشند که اختلافشان ارزشی نداشته باشد، و یا بخاطر یکی از اسباب‌های مذکور در کتاب‌های اصولی بر آن اجماع منعقد شده باشد.

و با وجود این احتمالات؛ چگونه از کسی که مدعی علم و ذکاوت می‌باشد رواست که بر مدعی اجماع اعتراض نماید؟ و اعتراض بر این منوال که مقتضی اختلاف است در صورتی پسندیده است که در مسائلی باشد دلایل آن برهانی و قطعی باشد نه مسائل اختلافی ظنی.

[۴۸۸] علوم الحدیث (ص / ۱۶۳). [۴۸۹] در پاورقی (أ) و (ی) چنین آمده: بلکه ابن صلاح در «علوم الحدیث» (ص / ۱۶۹) تصریح می‌کند: که حدیث‌های غیر صحیح در بخاری وجود دارد، می‌گوید: «وجود داشتن حدیث‌های غیر صحیح در بخاری معلوم است، و حدیث «الفخذ عورة» و حدیث «الله أحق أن یخشی منه» آن را روایت نکرده است، این را یاد بگیر. چون بسیار مهم است سید علامه محمد بن اسماعیل امیر. [۴۹۰] علوم الحدیث (ص / ۱۶۸).