پاسخ بر مردود دانستن عدالت راویان صحاح
معترض میگوید: زمانی این درست است که ناظر در زمینه حدیث به درجه اجتهاد رسیده باشد، و اما اگر به درجه اجتهاد نرسیده باشد، نمیتواند با این حدیث قولی را ترجیح دهد و آن را بر گزیند هر چند هم حدیث نص در ظاهر حال باشد، زیرا در صورتی ترجیح به حدیثی درست است که حدیث بودن آن محقق باشد، و صحت آن محقق نمیشود مگر اینکه راوی آن عادل باشد، و چنانچه گفتیم عدالت حاصل نشده است.
در پاسخ میگوییم: نفی کردن عدالت از راویان صحاح، نادانی محض است، و هیچ کدام از علمای زیدیه و اهل سنت چنین چیزی نگفتهاند، ما قبلاً توضیح دادیم که اهل سنت بر وجوب پذیرش صحاح اجماع دارند، و معترض تنها به این استدلال میکند؛ آنان مخالف مذهب زیدیه بودهاند، و قبلاً توضیح دادیم که زیدیه مخالفین را از لحاظ عقیدتی میپذیرند، و نویسندگان آنان از کتابهای محدثین حدیث نقل کردهاند، و فخر کردن به انکار واقعیات چراغ فروزان حقیقت را خاموش نمیکند، و دود گمراهی را شعلهور نمیکند، بلکه با آن انسان منصف و متعصب، و دانا و نادان، آشکار میشود.
خدا با ادعاهای واهی کسانی که تظاهر به اسلام میکنند و خود را راهنما و دعوتگر مردم بسوی حق معرفی مینمایند آشکار و شرمسار میکند، انکار کردن عدالت راویان سنن و سیره پیامبر و لغت عربی از جمله چیزهای است که هیچ مسلمانی به آن قائل نبوده است، و قبلاً توضیح دادیم که چنین چیزی جز از دشمنان اسلام [خدا نابودشان کند] صادر نمیشود، و در واقع صاحب این رساله «معترض» تلاش کرده است تا دین را از بین ببرد، چون اعتقاد و اعتماد به حدیث و لغت و نحو و تفسیر را باطل میداند، و با نابودی این علوم و یا بعضی از آن اجتهاد و تقلید از بین میرود.
اما اجتهاد: ظاهر است، و اما تقلید: در قبل آن را توضیح دادیم، و با استدلال به این علوم جایز بودن آن را ثابت کردیم.