ترجمه تعدادی اشعار در مدح حدیث و اهل آن:
و حالا قسمتی دلنشین و نکتههای شریف از اشعار پندآمیز و کلامهای بزرگان این ملت را نقل میکنم تا با یادی از مدحکنندگان آن خوشحال شوید، و با خواندن آن لذت بگیرید و از آنها است این شعر حافظ صوری [۱۷۴](که مضمون آن در ذیل میآید):
به کسانی که با حدیث دشمنی میکنند
و اهل و مدعیان آن را عیبدار میکنند بگو:
برای من توضیح بده آیا با علم این را
میگویند یا با جهلی که اخلاق سفیه است؟
آیا کسانی را عیبدار میکند که
دین را از کلامهای بیهوده و باطل حفظ نگه داشتند
و به اقوال آنها و روایتشان
تمام عالمان و فقیهان مراجعه کردند؟ [۱۷۵].
و از آنها است شعر حافظ حُمیدی [۱۷۶]که میگوید [۱۷۷]: (مضمون آن در ذیل میآید):
کلام من کتاب خداوند عزوجل
و آثار دینی صحیح است.
و آنچه که علما در ابتدا و پس از آن
بر آن اجماع کردهاند حق یقین است [۱۷۸].
و رها کن چیزهای که تو را از این
منصرف میکنند، و این راه را ادامه بده تو بر راه یقین هستی [۱۷۹].
و از آنهاست شعر ابی محمد هبة الله بن حسن شیرازی [۱۸۰].
(مضمون شعر):
با اصحاب حدیث همراه شو چون آنها
بر منهجی هستند که همیشه دین را توضیح و آشکار کردهاند.
زمانی که تاریکی شب دنیا را تاریک
کند روشنایی در حدیث و اهل آن است و بس.
بزرگترین مخلوقات کسانی هستند
که به سنت گرویدهاند، و گمراهترین آنها کسانی هستند که به بدعت گرویدهاند.
و هر کس آثار را رها میکند گمراه [۱۸۱]
میشود، و آیا کسی که مسلمان باشد آثار را رها میکند؟
و از آنهاست این شعر علامه مجد الدّین محمد بن احمد بن [الظهیر] [۱۸۲]/
اربلی [۱۸۳].
(مضمون شعر):
اگر میخواهی هدایت پیدا کنید
و برای حق از راه آن وارد شوید
تمام اقوال و کسانی که اهل رأی هستند
را رها کن، و به فرموده پیامبر جو اصحابش رویآور
بدون حدیث و ارباب آن،
از امور جدید و محدثات نتیجه نمیگیری.
و از آنهاست شعر حافظ ابی محمد بن احمد فارسی:
(مضمون آن):
و مطیع کتاب خداوند باش و از آن تجاوز نکن،
و در آن هدایت است برای انحراف مبتکران و زورگویان،
و آنچه که پیامبر ما محمد جبعنوان سنت
خود قرار داده عاصی آن خسارتمند و مطیع آن فایز است،
و بهترین امور آن است که سلف صلاح
انجام دادهاند، و بدترین امور محدثات است.
و از آنها شعر حافظ ابی عبدالله ذهبی است:
(مضمون آن):
علم آن است که قول خداوند و حدیث صحیح پیامبرش باشد،
و آنچه اجماع در آن میباشد در آن تلاش کن
و مواظب برپا شدن اختلاف جاهلانه در بین
فرموده پیامبر جو رأی فقیه باش [۱۸۴].
(یعنی فرموده پیامبر جرا بر آراء آنها ترجیح ده).
و از آنهاست شعر تعدادی دیگر که میگویند [۱۸۵]:
(که مضمون آن را ذکر میکنم):
برانگیخته شد دین محمد ج
و بهترین کنز برای فتوی دادن اخبار است،
از حدیث و اهل آن دوری نکن،
رأی شب و حدیث روز است.
و از شعرهای که من در این رابطه گفتهام شعر ذیل است
(مضمون آن در ذیل ذکر میشود):
علم ارث پیامبر جاست و این گونه در نص آمده،
و علما همه وارثانند،
هرگاه خواستی بدانید که چه کسی [۱۸۶]حقیقتاً
وارث اوست، در ارث او بیندیش.
محمد مختار جغیر از حدیثش ارثی برای ما
بجا نگذاشته، و آن اثاث و وسایل او است،
ما حدیث که ارث نبوی است داریم.
هر بوجود آورنده بدعتی، بدعتهای جدیدی دارد.
و از آنچه که در رد کسانی که تمسک جستن مرا به سنت ناپسند شمردند گفتم [۱۸۷].
(مضمون آن در ذیل میآید):
ای کسی که طعنه میزنی از طعنه زدن به من و عقیدهام پرهیز کن،
و تلاش کن فرموده پیامبر جرا بفهمی،
بجز آثار [۱۸۸]او دنبال کلام دیگری نمیروم،
و به جز آیات مصحف او کلام دیگری را نمیخوانم.
در مجازات به سرعت به سوی معلمش میروم.
و برای اصلاح تمام تلاش خود را بکار میگیرم.
اگر کوشش کنم در محدوده آن تلاش میکنم.
و اگر تحقیقی کنم در شناخت آن میکنم.
و من مکلفم که آن را دوست بدارم.
و این من را بینیاز میکند از تظاهر در آن.
سرزنش کنندههای زیادی برای
این وجود دارد، و درون من فقط از طعنهزنندگان آن تعجب میکند،
قلب سزاوار آنچه است که به آن القا
میشود، مادامی که علاقه به بد عادت دادن صاحبش داشته باشد.
و از شعرهای که در این باره گفتهام قصیدهای طولانی [۱۸۹]است که اولش این است:
(مضمون شعر):
طعنهزنندگان همیشه طعنه میزدنند
و طعنه دوستان باز میگردد و آشکار میشود.
ای دوستان من که از هوی و هوس
تبعیت میکنید! چه کسی از شما در دوستی احمد جسعادتمند شدهاست؟
برای من کافی است که در دوستی او شهرت
پیدا کردهام، و با عبای دوستی او خود را پوشاندم
با اسم و دوستی و نزدیکی با او تمام وجودم قدرت پیدا کردهاست
و محمد جمتعهدترین فرد بود و امانتداران این را به گوش آیندگان برسانند
ای قلب ملاقات او را دور نبین
اطمینان به لقاء و وفا کردن به آن داشته باش، گویا حالا به آن رسیدهای
چه خوب است در جایگاه احمد ج
در روز قیامت من در میان تمام مخلوقات شهرت پیدا کنم
به دوستی که به سنت محمد جدارم
و درباره آن من از هر سرزنشکننده و ردکنندهای سرپیچی میکنم
و من بخاطر آن تمام فامیلان و طایفهام
و سرزمینم و زادگاه هم را رها میکنم.
من نزد پیامبر جشکایت میکنم مانند شکایت کسی
دردمند که مورد ظلم قرار گرفته باشد، و جرمی را به او نسبت داده باشند و عاجزانه از کسی کمک بخواهد
و میگویم: کمک کن به کسی که در حُبّ سنت صادق است،
چه کسی مظلوم را کمک میکند اگر تو به او کمک نکنی
من بیش از حد محمد جرا دوست دارم
و به او اقتدا میکنم همانگونه که سلف اقتدا کردهاند،
بهترین قرنها گذشت و در میان
آنها کسی نبود که به غیر از محمد جاقتدا کند [۱۹۰].
[۱۷۴] او: محمد بن علی بن عبدالله شامی ساحلی صوری است، ابوعبدالله ت (۴۴۱). «تاریخ بغداد» (۳/۱۰۳)،؛ و «السیر» (۱۷/۶۲۷). [۱۷۵] این ابیات در «شرف اصحاب الحدیث» میباشد (ص/۷۷)، و «الالماع» (ص /۳۹). [۱۷۶] او: محمد بن ابی نصر فتوح، أزدی، حمیدی، اندلسی است. ت (۴۸۸ ه) الصلة: (۲/۲۶۰) ابن بشکول، و «السیر» (۱۹/۱۲۰). [۱۷۷] «معجم الأدباء» و «السیر» به جای «یقین» «مبین» است. [۱۷۸] [۱۷۹] این ابیات در «معجم الأدباء»: (۱۸/۲۸۵) و «نفح الطیب»: (۲/۱۱۵)، و «السیر» (۱۹/۱۲۰) آمده است. [۱۸۰] شرح حال او را نیافتم! و این کتاب را قنوجی در «الحطّه» آورده. (ص /۴۳). [۱۸۱] در پاورقی (أ) و (ی) «ضل سعیه» در نسخهای میباشد. [۱۸۲] در (أ) و (ب) «ابن ابی الطّهر» است که خطا و صحیح آن در منابع شرح حال آن است. [۱۸۳] ادیب، علامه، حنفی، و در سال (۶۶۷ ه) فوت کرده «معجم شیوخ الذهبی» (۲/۱۵۲) و «العبر»: (۳/۳۳۶). و ابیات آن را قنوجی در «الحطّتة» (ص /۴۶) ذکر کرده. [۱۸۴] جماعتی به او نستب دادهاند «الرد الوافر» (ص /۶۷). [۱۸۵] این دو بیت در «شرف اصحاب الحدیث» (ص/ ۷۶) و «جامع بیان العلم و فضله» آمده است (۲/۳۵) و «الإلماع» (ص /۳۸) میباشد و هر منبعی از آنها به شاعری نسبت دادهاند.. [۱۸۶] در (س) «لمن» است. [۱۸۷] و این قصیده از این طولانیتر است. [۱۸۸] در (س) «آیات» است! [۱۸۹] مصنف در سال (۸۰۸ ه) سروده است و ابیات آن ۱۰۳ بیت است. و وقتی استادش علی بن محمد بن ابی قاسم این اشعار را دید با الفاظ زشت و قبیح از آن انتقاد کرد، و برادر مصنف هادی بن ابراهیم وزیر با کتاب «جواب الناطق بالحق الیقین الشافی لصدور المتقین» جواب او را داد و این کتاب خطی و در جامع کبیر صنعاء در (۱۳۶ ق) میباشد، و من نسخهای از آن را دارم. [۱۹۰] در (ی) «یقتدی» و در پاورقی آن نوشته در نسخهای «یهتدی» است.