اهل هر فن به آن داناتر است:
و اگر اقرار به ورود تعبد در اخبار آحاد نماید، این قضیه از دو حالت خارج نیست: یا اقرار میکند اهل هر علم و فنی به آن فن داناتر هستند، و در هر علم و فنی باید به متخصص آن مراجعه شود، و یا اقرار نمیکند، اگر به آن اقرار نکند خود رأی و شایسته مناظره نیست، چون تمام فرقههای اسلامی میگویند: باید در هر علم و فنی به متخصص آن مراجعه شود، و اگر به آن مراجعه نشود علوم باطل میشود، چون کسی که متخصص در علمی نیست یا اصلاً نمیتواند در آن علم بحث کند و یا بصورت کافی و شایسته نمیتواند بحث کند، آیا ملاحظه نمیکنید اگر درباره تفسیر غریب القرآن و سنت به قاریان مراجعه کنید، و یا درباره قرائت قرآن به لغویان مراجعه کنید، و یا درباره علم معانی و بیان و نحو به محدثین مراجعه کنید، و یا درباره علم «الإسناد و العل» به متکلمین مراجعه شود، و امثال آن، علوم از بین میرود، و مشخصهها و رسوم علوم نابود میشود، و حقیقت وارونه میشود، و با مسلمانان مخالف خواهیم بود.
و اگر معترض به حقیقت اعتراف کند، و اقرار کند که سخن اهل هر فنی در آن فن بر دیگران مقدم است، و بر مبنای تحقیق آنان است، و تردیدی نیست که هر نویسندهای میداند: محدثین در شناخت حدیث، و علل آن، و شناخت راویان و طرق آن، تخصص دارند. و اختلافات زیادی که در این زمینه دارند بر این دلالت میکند که در حدیث شناسی از یکدیکر تقلید نکردهاند، و متعصب نبودهاند، و حتی اگر در حدی بودند که امکان داشت بر تعصب توافق کنند واجب بود که کلام و نظر آنان در این فن ترجیح داده شود، پس با توجه به اینکه محدثین آنقدر زیاد هستند که امکان توافق آنان بر تعصب بخاطر اختلاف دوران و شهرها و اهداف و مذهبها غیر ممکن است چگونه فکر میکنید؟ و با وجود آن مشهور است که امامان زیدیه «مسند بخاری و مسلم» را صحیح دانستهاند، و برخی از علمای معتبر آنان معتقد به انعقاد اجماع بر آن هستند. و چنانچه در کتابهای اصولی تأیید شده است لازم است که سخن انسان معتمد در روایت اجماع پذیرفته شود [۵۰۸].
با فرض اینکه بپذیریم که آن مقبول نیست، و آن اجماع غیر صحیح است، آنچه که مدعی اجماع میگوید: نظر جمهور منتقدان «علم الحدیث» و امامان برجسته این علم است، و این خود از برترین وجوه ترجیح است، بلکه علمای علم اصول، و غواصان (دقایق و حقایق علم معقول با جزئیترین نشانه و پنهانترین دلالت که گمان ناچیز را برانگیزد حکم به ترجیح میکنند) پس درباره آنچه که محمد بن اسماعیل بخاری و مسلم بن حجاج نیشابوری «پیشوای حافظان برجسته» نقد و بررسی و تصحیح کردهاند، و آن را از هزاران حدیث استخراج کردهاند چه فکر میکنید؟ و با وجود آن تواتر بر امامت و امانت و نقد و شناخت آنان وجود دارد، و اگر کسی از آنان تبعیت نیز نکرده باشد ترجیح به آنان کفایت میکند،. و اعتماد بر قول آنان واجب است، چگونه این طور نیست در حالی که گردن منتقدین در برابر آنان خم شده است: و علمای «أسناد» بر صحیح بودن احادیث آنان توافق دارند.
[۵۰۸] الأحکام آمدی (۱/۲۱۲)، شرح الکواکب (۲/۲۲۴).