بحثی پیرامون علم ناسخ و منسوخ
معترض میگوید: «چون ترجیح به احادیث اجتهاد است، پس نیاز به دشوارترین علم اجتهاد دارد که شناخت ناسخ و منسوخ، و غیر آن است، و مقصود این است که ناظر تقلید کننده است».
میگوییم: این استدلال بسیار بسیار ضعیف است، چون رابطه عقلی بین اجتهاد و دشوارترین علومش وجود ندارد، چون هر گاه بعضی از شرایط چیزی دشوار باشد آن چیز عبارت از این شرط نیست، آیا ملاحظه میکنید که کسی نگفته است: طهارت به آب سرد در مناطق سردسیر همان نماز است زیرا دشوارترین شرط آن است، و تنها به شیوه مجازی در هنگام تحلیل و تحریم به آن استدلال نمیشود، و همچنین درست نیست که گفته شود: چون شناخت ناسخ و منسوخ از دشوارترین علوم اجتهاد است پس اجتهاد خود ناسخ و منسوخ است.
و معترض از روی جهل محض شناخت ناسخ و منسوخ را به عنوان دشوارترین علوم اجتهاد میداند، زیرا شناخت آن بسیار ساده است، چون نسخ در نصوص شرعی نسبت به تخصیص و تعارض بسیار کم است، و بسیاری از علماء منسوخ را در کتابهای بسیار مختصری گرد آوری کردهاند [۵۷۰].
[۵۷۰] مانند کتاب: ابو عبید، و ابن شاهین، و حازمی، و ابن جوزی، و جعبری، و همه چاپ شدهاند.