احادیث احکام عمرو بن عاصسبا شواهد
اما احادیثی که عمرو بن عاص درباره احکام دارد ده تا حدیث میباشند:
حدیث اول: نهی از روزه ایام التشریق است، که ابوداود [۱۱۶۴]از او روایت کرده است، و برای آن شواهدی وجود دارد؛ ابوداود و ترمذی و نسائی از عقبه بن عامر [۱۱۶۵]روایت کردهاند، و مسلم از نبیشه هذیلی [۱۱۶۶]، و مسلم [۱۱۶۷]و مالک در «موطأ» [۱۱۶۸]از عبدالله بن حذافه، و نسائی [۱۱۶۹]از بشر بن سحیم، و مسلم [۱۱۷۰]از کعب بن مالک، و مالک در «موطأ» [۱۱۷۱]از سلمیان بن یسار بصورت مرسل، و بخاری [۱۱۷۲]از ابن عمرو عایشه و این مفهوم لفظ آن است: «به روزه آن اجازه نداده مگر برای کسی که هدی نداشته باشد»
حدیث دوم: الله اکبر گفتن در نماز عید فطر است که در اولی هفت دفعه و در دومی پنج دفعه گفته میشود، و ابوداود [۱۱۷۳]از او روایت کرده، و در سند او عمرو بن شعیب وجود دارد که در صحیح دانستن حدیث او اختلاف وجود دارد و اکثر متأخرین آن را صحیح میدانند، و ابوداود و [ابن ماجه] [۱۱۷۴]از عایشه [۱۱۷۵]، و ترمذی [۱۱۷۶]از عمرو بن عوف [۱۱۷۷]روایت کردهاند و ابن نحوی میگوید: در این باب احادیث زیادی وجود دارد، و الله علم.
حدیث سوم: حدیثی است که پیامبر جپانزده سجده را در قرآن نام برده، که سه تای آنها درسورههای مفصل، و در سوره حج دو سجده میباشد، و ابوداود و ابن ماجه قزوینی [۱۱۷۸]این را روایت کردهاند و در اسناد ابن ماجه ابن لهیعه وجود دارد و قول مشهور تضیعف اوست.
و ابن نحوی میگوید: این حدیث از عمرو روایت نشده، این را به ابن قطان و ابن جوزی نسبت [۱۱۷۹]دادهاند، و با این وجود برای این حدیث شاهدی عام و شاهدی خاص وجود دارد، اما شاهد عام: بخاری [۱۱۸۰]و مسلم و ابوداود از عبدالله بن عمر حدیثی را روایت کردهاند و بر این دلالت میکند که مشروع است در تمام جاهایی که در قرآن سجده میباشد سجده برده شود، و گفت: اما ما را منع کردهاند که بیشتر از پانزده سجده برده شود چون اجماع وجود دارد که نباید بر این اضافه شود، و محمد بن خرم [۱۱۸۱]و غیره این را روایت کردهاند و اما شواهد خاص: باید دانسته شود که جمهور علما درباره قول ابن حزم و غیره بجز در پنج سجده اختلاف ندارند که عبارتند از سه سجده در سوره های مفصل و سجدهای در «ص» و سجده دوم در سوره حج.
اما سجدههای سورههای مفصل یکی از آنها در «نجم» میباشد که بخاری و ترمذی از حدیث ابن عباس [۱۱۸۲]روایت کردهاند، و ابودود از ابی مسعود [۱۱۸۳]و نسائی از مطلب بن ابی وداعه [۱۱۸۴]و بخاری از ابن عمر [۱۱۸۵]و مالک در «موطأ» [۱۱۸۶]از عمر، و بخاری و مسلم و ترمذی و ابوداود و نسائی از زید بن ثابت [۱۱۸۷].
و سجده دوم: در «انشقت» میباشد که بخاری و مسلم و مالک در «الموطأ» و ابوداود و نسائی از ابوهریره [۱۱۸۸]روایت کردهاند.
و سجده سوم: در سوره (اقرأ) میباشد و مسلم و ابوداود و ترمذی و نسائی از ابوهریره [۱۱۸۹]روایت کردهاند [۱۱۹۰]و اما سجده (ص) ابوداود آن را از ابوسعید خدری [۱۱۹۱]و بخاری و ترمذی و ابوداود و نسائی از ابن عباس [۱۱۹۲]، و اما سجده دوم سوره حج: ابوداود و ترمذی از عقبه بن عامر [۱۱۹۳]، و مالک در «الموطأ» از عمر بن خطاب [۱۱۹۴]و فرزندش عبدالله، نقل کردهاند اما بر آنها موقوف است.
این پنج سجدهای بودند که در آنها اختلاف وجود دارد، که هر کدام از آنها شاهدی دارند همانگونه که ذکر کردیم، واما آن ده سجده دیگر: ابو محمد بن حزم ادعا کرده است که بر آنها اجماع [۱۱۹۵]وجود دارد و ابن هبیره [۱۱۹۶]میگوید: فقهای چهارگانه و اتباعشان به این معتقد هستند.
و من هم میگویم: این قول زیدیه [۱۱۹۷]است، بلکه [۱۱۹۸]مذهب آنها این است که گفتهاند: تعداد سجدههای قرآن بنابر آنچه که عمرو بن عاص روایت کرده پانزده سجده میباشد که مذهب احمد بن حنبل و... اینگونه است، اما فقیه جمالالدین ریمی در کتاب «عمدة الأمة في إجماع الأئمة» [۱۱۹۹]میگوید: اجماع بر ده سجده منعقد نشده بلکه بر چهار سجده منعقد شده است و صحیح روایت ابن حزم است چون او معتمد و فرد آگاهی است، و روایت اختلافی شاد و نادر اجماع را نقض نمیکند، چون احتمال دارد آنها ادعای اجماع عصری را کرده باشند و آن اختلاف قبل از اجماع یا بعد از اجماع رخ داده باشد از کسانی که آن اجماع را صحیح نداشته باشند.
و اما حدیث ابو درداء که با پیامبر جیازده سجده را نام برده، آن را ابوداود و ترمذی [۱۲۰۰]روایت کردهاند، اما ابوداود میگوید: «إسناده واه»
و اما حدیث ابن عباسبکه میگوید: «پیامبر خدا جبعد از هجرت به مدینه در سورههای مفصل سجده نبرده» [۱۲۰۱]ضعیف است و با احادیث صحیحتر از آن در تعارض است، از ابوهریره [۱۲۰۲]بصورت روایت شده که در سورههای مفصل با پیامبر خدا جسجده برده است، و اثبات کردن بهتر است از نفی کردن، و ابن عباس میگوید: سجده نبرده، و این نفی است، و شاید پیامبر جسجده برده باشد و ابن عباسباز آن مطلع نباشد، پس مثبت را میپذیریم چون در این حالت همه سالم میمانند.
و این ده تا سجده در: اعراف، و رعد، و نحل، و سبحان، و مریم، و سجده اول در حج، و فرقان، و نمل، و جرز [۱۲۰۳]و سجده میباشد.
حدیث چهارم: حدیثی است که در آن پیامبر جتیمّم عمرو را تقریر کرد وقتی گفت: میترسیدم از شدت سرما بمیرم در حالی که خداوند هم فرموده:
﴿وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا٢٩﴾[النساء: ۲۹]. [۱۲۰۴]
«و خودتان را نکشید، همانا خداوند با شما مهربان است».
و برای این شواهدی از اجماع [۱۲۰۵]و روایتی از ابن عباسب [۱۲۰۶]که ابوداود آن را روایت کرده [۱۲۰۷]وجود دارد.
حدیث پنجم: «اگر حاکم با اجتهاد حکمی را صادر کرد و اصابه به حق نمود دو اجرا دارد» این حدیث را بخاری و مسلم و ابوداود و نسائی و [ابن ماجه] [۱۲۰۸]. ترمذی و نسائی از ابو هریره روایت کرده اند.
حدیث ششم: حدیثی است درباره تشویق کردن به سحری، چون روزه ما با روزه اهل کتاب فرق میکند و مسلم و اهل سنن [۱۲۰۹]بجز ابن ماجه از او روایت کردهاند.
و درباره تشویق کردن به سحری احادیثی وجود دارد؛ بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی [۱۲۱۰]از انس، و نسائی و ابوداود از عرباض بن ساریه [۱۲۱۱]، و نسائی از مقدام بن معدی و از خالد بن معدان [۱۲۱۲]، ابوداود از ابوهریره [۱۲۱۳]این حدیث را روایت کردهاند.
حدیث هفتم: «پیامبر خدا جما را نهی کرده که بدون اذن مردانشان بر زنان وارد شویم» ترمذی این حدیث را از او روایت کرده و آن را حسن [۱۲۱۴]دانسته است، و برای او شاهدی از عمرو بن احوص وجود دارد که ترمذی آن را روایت کرده و آن را صحیح [۱۲۱۵]دانسته است و در آن حدیث میباشد: «حق شما بر آنان این است که بر فرش شما کسانی را ننشانند که از آنها [ظن] بد میبرید، و در خانهتان به کسی اجازه ورود ندهند که شما از آنان متنفرید».
و «صحیح مسلم» [۱۲۱۶]از عبدالله بن عمرو بن عاص بصورت مرفوع روایت کرده که پیامبر جفرموده است: «بعد از این روز هیچ مردی حق ندارد مخفیانه بر زنی که از مردش بجا مانده وارد شود مگر با آن مرد، مرد دیگر یا دو نفر باشد» این که فرمود «مخیفانه» از آن لازم میآید اگر زوج او اجازه دهد مباح گردد چون دیگر مخفیانه نیست، و بدین خاطر اذن زوج را در این حدیث ذکر نکرده بود؛ چون برای سفر است، و حدیث عمرو بن احوص و عمرو بن عاص برای کسی است که مردش حاضر باشد، و این دو تا شاهد هستند برای اینکه حرام باشد مردان بر زنان وارد شوند مگر به اذن مرد، اما تحریم وارد شدن مطلقاً به آن دو شاهدی که ذکر کردیم شواهد دیگری از حدیث عقبه بن عامر که بخاری و مسلم و ترمذی [۱۲۱۷]آن را تخریج کردهاند و از حدیث جابر که مسلم [۱۲۱۸]آن را تخریج کرده و از حدیث ابن عباس که بخاری و مسلم تخریج کردهاند [۱۲۱۹]وجود دارد، و با اینها پنج حدیث بر اصل نهی و عمومش، و دو حدیث بر بیان و خصوصش شاهد بود.
حدیث هشتم: حدیث او است درباره اینکه اسلام و حج و هجرت گناهان و خطاهای گذشته را پاک میکند و مسلم این را از او روایت کرده است [۱۲۲۰].
بر اینکه اسلام آوردن گناهان ما قبل را پاک میکند اجماع وجود دارد، و شواهد زیادی دارد. اما برای اینکه حج گناهان ما قبل را پاک کند؛ شاهدی از ابن مسعودسدر ترمذی و نسائی [۱۲۲۱]و از ابن عباسبدر نسائی [۱۲۲۲]، و از ابوهریرهسدر بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی و مالک [۱۲۲۳]وجود دارد،. اما اینکه هجرت گناهان ماقبل را پاک میکند؛ برای آن در نسائی [۱۲۲۴]از فضاله بن عبید روایت وجود دارد که شاهد معنی آن است، اما در آن ایمان و اسلام را اضافه کرده، و این زیاده در حکم مذکور است، چون اجماعاً هجرت کافر هیچ اعبتاری ندارد، و اصلاً غیر قابل تصور است، مانند نماز و...، از سوی دیگر شواهد عمومی از قرآن و سنت برای این وجود دارد، مانند این فرموده خدواند:
﴿إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ﴾[هود: ۱۱۴].
«که نیکی و بدیها را از بین میبرد».
و پیامبر جمیفرماید: «و به دنبال بدی نیکی کن تا آن را محو نماید» که امام نووی «در مبانی اسلام» [۱۲۲۵]این را روایت کرده است.
حدیث نهم: «گفتم ای رسول خدا جچه کسی در نزد تواز همه مردم محبوبتر است؟ گفت: عایشهل، گفتم: از مردان گفت: پدرش» اما حدیثی که فقط عایشهلذکر کرده باشد؛ مسلم و ترمذی و نسائی [۱۲۲۶]از او روایت کردهاند، و برای او شواهدی وجود دارد، اما در حب او: ترمذی [۱۲۲۷]از ابوموسی حدیثی با لفظ حدیث عمرو روایت کرده است [۱۲۲۸]. و اما در تفضیل او بر زنان دیگر برای آن دو شاهد وجود دارد: یکی از آنها انس است که بخاری و مسلم و ترمذی [۱۲۲۹]آن را روایت کردهاند، و دومین آنها: از ابوموسی است که بخاری و مسلم و ترمذی و نسائی [۱۲۳۰]آن را روایت کردهاند.
و اما حدیثی که فقط ابوبکر صدیقسدر آن ذکر شده باشد ترمذی و نسائی [۱۲۳۱]از عمرو روایت کردهاند، و برای معنای آن شاهدی وجود دارد، که عبارت است از این فرموده پیامبر جکه در احادیث زیادی آمده است: «اگر کسی را بعنوان دوست خود انتخاب میکردم ابوبکر را بعنوان خلیل و دوست خود برمیگزیدم» که بخاری [۱۲۳۲]از حدیث ابن مسعود [۱۲۳۳]و مسلم از حدیث جندب بن عبدالله [۱۲۳۴]این را روایت کردهاند، و شاهدی دیگری نیز وجود دارد. که بر عمر بن خطابسموقوف است و ترمذی [۱۲۳۵]آن را روایت کرده است.
دهم: کلامی است درباره عده زنی که مردش فوت کرده باشد که میگوید: «عده او چهار ماه و ده روز است» یعنی هر چند مادر فرزند هم باشد، که این را ابوداود و ابن ماجه [۱۲۳۶]روایت کردهاند و موقوف علیه است و عموم قرآن کلام او را تأیید میکند.
این مجموع احادیثی است که از عمرو بن عاص درکتابهای سته نقل شده که در آنها حکم ظاهر یا احکام استخراج شدهاند، و در بعضی از احادیث او نقضهایی میباشد که صحت آنها را لکهدار کرده است، و شش حدیث از اینها در «صحیحین» میباشد که سه تا از آنها متفق علیه، و دو تا مسلم و یک حدیث در بخاری میباشد، و احادیثی که از او باقی مانده تعداد کمی هستند که ربطی به احکام ندارند، که کمتر از سه حدیث میباشند، و دو تا حدیث باقی مانده که اطلاع کاملی از آنها ندارم:
اولین آنها: حدیث «در حج یا عمرهای با عمر بودیم وقتی که به مرّظهران رسیدیم زنی را دیدیم که در هود جش بود» [۱۲۳۷]
دومین آنها: حدیث «مردم در مدینه ترسیده بودند سالم را دیدم که شمشیرش را بر روی پاهایش قرار داده بود و در مسجد نشسته بود» [۱۲۳۸]که از تمام آن اطلاعی ندارم، تا بدانم که آیا در آنها احکام شرعی وجود دارد؟ و شاهدی دارند؟
اما حدیث مغیره/او ـ آنهایی که متعلق به حلال و حرام هستند ـ بیست و سه حدیث یا کمتر دارد.
[۱۱۶۴] «السنن» (۲/۸۰۳) و نسائی در «الکبری» همانگونه که در «التحفة» (۸/۱۵۲) میباشد. [۱۱۶۵] ابوداود (۲/۸۰۴) و ترمذی (۲/۱۴۳) و نسائی (۵/۲۵۲) و ترمذی میگوید: «حدیث حسن صحیح». [۱۱۶۶] «الصحیح» بارقم (۱۱۴۱). [۱۱۶۷] و در نسخه صحیح مشهور این حدیث وجود ندارد اما واسطی گفته است مسلم آن را روایت کرده «تحفة الأشراف» (۴/۳۱۱-۳۱۲). [۱۱۶۸] در «موطأ» از روایت عبدالله بن حذافه این حدیث نقل نشده، و در آن: (۲/۴۸۴) از عبدالله بن واقد است بصورت مرسل. [۱۱۶۹] «السنن» (۸/۱۰۴). [۱۱۷۰] «الصحیح» بارقم: (۱۱۴۲) از کعب بن مالک، از پدرش. [۱۱۷۱] در «موطأ» آن را نیافتم. [۱۱۷۲] «الفتح» (۴/۲۸۴). [۱۱۷۳] «السنن» (۴/۲۸۴). [۱۱۷۴] در (ا) و (ی) «والترمذی» میباشد و صحیح در (س) میباشد. [۱۱۷۵] ابو داود (۱/۶۸۰) و ابن ماجه: (۱/۴۰۷). [۱۱۷۶] «الجامع» (۲/۴۱۶). [۱۱۷۷] در اصول: (از عمر بن عوف از پدرش) میباشد! که اشتباهی خطی است، و عمربن عوف مزنی صحابه است، که راوی حدیث است: کثیربن عبدالله بن عمروبن عوف عن ابیه عن جده. [۱۱۷۸] ابوداود (۲/۱۲۰) و ابن ماجه ((۱/۳۳۵). [۱۱۷۹] و عبدالحق نیز این را ضعیف دانسته، و منذری و نووی این را حسن دانستهاند و در اسنادش دو مجهول وجود دارد؛ عبدالله بن منین، و آن کسی که از او روایت کرده که حارث بن سعید عتفی است «تخلیص الجبیر» (۲/۹-۱۰). [۱۱۸۰] بخاری «الفتح» (۲/۶۴۷)، و مسلم بارقم (۵۷۵)، و ابوداود (۲/۱۲۵). [۱۱۸۱] در «المحلی» (۱۵/۱۰۵) آن را نیافتم و فقط این را دیدم که گفته بود چهارده سجده میباشد. [۱۱۸۲] بخاری «الفتح» (۲/۶۴۴)، وترمذی (۴/۴۶۴). [۱۱۸۳] «السنن» (۲/۱۲۲)، و در بخاری «فتح» (۲/۶۴۳-۶۴۴). [۱۱۸۴] (۲/۱۶۰). [۱۱۸۵] در بخاری آن را نیافتم! و شاید منصف اشتباه کرده باشد. [۱۱۸۶] (۱/۲۰۶) از عمل عمرس. [۱۱۸۷] بخاری «الفتح»، (۲/۶۴۵)، و مسلم بارقم (۵۷۷) و ابوداود (۲/۱۲۱) و نسائی (۲/۱۶۰). [۱۱۸۸] بخاری «فتح» (۲/۶۴۷) ،و مسلم بارقم (۵۷۸) ومالک در «موطأ» (۱/۲۰۵) و ابوداود (۲/۱۲۳) و نسائی (۲/۱۶۱). [۱۱۸۹] مسلم بارقم (۵۷۸/۱۰۸)، و ابوداود (۲/۱۲۳)، و ترمذی (۲/۴۶۲) و ابوداود (۲/۱۲۴)، و نسائی (۲/۱۶۱). [۱۱۹۰] ما بین آنها در (أ) و (ی) قبل از سجده سوم میباشد و صحیح آن در (س) میباشد. [۱۱۹۱] «السنن» (۲/۱۲۴). [۱۱۹۲] بخاری «الفتح» (۲/۶۴۳) و ترمذی (۲/۴۶۹) و ابوداود (۲/۱۲۴)، و نسائی (۲/۱۵۶). [۱۱۹۳] ابوداود (۲/۱۲۱)، و ترمذی (۲/۴۷۰). [۱۱۹۴] (۱/۲۰۵-۲۰۶). [۱۱۹۵] «مراتب اجماع» (ص/۳۱). [۱۱۹۶] «الافصاح» (۱/۱۴۶). و ابن هبیره/و زیر یحیی بن محمد بن هبیره بود، عون الدین ابومظفر حنبلی، و او وزیر عادل عاملی بود،و کتابهایی هم دارد. (۵۶۰). «الذیل علی طبقات الحنابله» ۰۱/۲۵۱) و «السیرة» ۰۲۰/۴۲۶). [۱۱۹۷] «البحر الزخار» (۱/۳۴۲). [۱۱۹۸] در «س» (فإنّ) است. [۱۱۹۹] نسخهای از آن در جامع الکبیر میباشد رقم (۲۳۵۵؛فقه) و نسخه دیگری در کتابخانه عبدالله بن اسماعیل غمضان الخاصه میباشد. «فهرست مخطوطات المکتبات الخاصة بالیمن» (ص/۵۱) حدیثی و برای این نسخه تعلیقات به خط علامه ابن وزیر ـ رحمة الله ـ وجود دارد. [۱۲۰۰] ابوداود (۲/۱۲۰) آن را ذکر کرده، واسنادش را نیاورده، و ترمذی (۲/۴۵۷) به ضعف آن اشاره کرده. [۱۲۰۱] أخرجه ابوداود (۲/۱۲۱)، و سند آن ضعیف است همانگونه که مؤلف گفت، و در آن ابوقدامه حارث بن عبید، مطر الوّراق وجود دارد. [۱۲۰۲] بعضی از احادیث آن را قبلاً ذکر کردیم. [۱۲۰۳] همینطور است در «اصل» و آنچه که از آن ده تا جا باقی مانده: سوره (فصلت) است که به اتفاق در آن سجده وجود دارد. [۱۲۰۴] أخرجه ابوداود: (۱/۲۳۸) و بخاری «فتح» (۱/۵۴۱) آن را تعلیق کرده، و حافظ میگوید: «اسنادش قوی است، اما بخاری بخاطر اینکه آن را اختصار آورده به صیغه تمریض آن را تعلیق کرده بود» ا ه. . [۱۲۰۵] ابن حزم در «مراتب الإجماع» (ص/۱۸) این را حکایت کرده است. [۱۲۰۶] أخرجه ابوداود (۱/۲۴۰) و از حدیث جبیرهم. [۱۲۰۷] در (أ) و (ی) «والترمذی» میباشد، سپس در پاورقی هر دو نسخه اشاره کردهاند که در نسخهای میباشد. و این حدیث در (س) اینگونه است، و این صحیح است همانگونه که در «تحفه» (۸/۱۵۶) میباشد. و این حدیث أخرجه بخاری «الفتح» (۳/۳۳۰) و مسلم بارقم (۱۷۱۶) و ابوداود (۴/۶)، و نسائی در «کبری» (۳/۴۶۱)، و ابن ماجه (۲/۷۷۶). [۱۲۰۸] ترمذی (۳/۶۱۵)، و نسائی (۸/۲۲۴). ابوعیسی میگوید: حدیث ابوهریره از این وجه، حدیث حسن غریب است ، و ما از حدیث سفیان ثوری، از یحیی بن سعید اطلاعی نداریم، مگر از حدیث عبدالرزاق از معمر، از سفیان ثوری ا ه . [۱۲۰۹] أخرجه مسلم بارقم (۱۹۰۶) و ابوداود (۲/۷۵۷)، و نسائی (۴/۱۴۶) و ترمذی (۳/۸۹). [۱۲۱۰] بخاری «فتح» (۴/۱۶۵)، و مسلم بارقم: (۱۰۹۵) و ترمذی (۳/۸۸)، و نسائی (۴/۱۴۱). [۱۲۱۱] أخرجه ابوداود (۲/۷۵۸)، و نسائی (۴/۱۴۵). [۱۲۱۲] «السنن» (۴/۱۴۶). [۱۲۱۳] «السنن» (۲/۷۶۱،۷۵۸). [۱۲۱۴] «الجامع» (۵/۹۵) و گفته است: « این حدیث حسن صحیح است» ا ه . [۱۲۱۵] «الجامع» (۳/۴۶۷) و گفته است: «این حدیث حسن صحیح است» ا ه . [۱۲۱۶] بارقم (۳/۲۱۷) و لفظ مسلم به این گونه است: «لایدخلّ رجل بعد یومي هذا علی مغیبة الاومعه رجل او اثنان» و «سرّا» در آن حدیث نیامده. [۱۲۱۷] أخرجه بخاری «الفتح» (۹/۲۴۲) و مسلم بارقم (۲۱۷۲) و ترمذی (۳/۴۷۴) و نسائی «الکبری» التحفة: (۷/۳۲۰). [۱۲۱۸] بارقم (۲۱۷۱). [۱۲۱۹] بخاری «فتح» (۶/۲۴۲) و مسلم بارقم (۱۳۴۲). [۱۲۲۰] بارقم (۱۲۱). [۱۲۲۱] أخرجه ترمذی (۳/۱۷۵) و نسائی (۵/۱۱۵). [۱۲۲۲] «السنن» (۵/۱۱۵). [۱۲۲۳] أخرجه بخاری «فتح» (۳/۴۴۶) و مسلم بارقم (۱۳۵۰) و ترمذی (۳/۱۷۶) و نسائی ۰۵/۱۱۴) و آن را در «موطأ» نیافتم. [۱۲۲۴] «السنن» (۶/۲۱). [۱۲۲۵] یعنی: «اربعین نووی» نگاه کن به «جامع العلوم و الحکم» (۱/۳۹۵) و این حدیث را أخرجه ترمذی (۴/۳۱۲-۳۱۳) و به کلامی که درباره این حدیث وجود دارد به «جامع العلوم» نگاه کن. [۱۲۲۶] أخرجه مسلم بارقم (۲۳۸۴) و ترمذی (۵/۶۶۳)، و نسائی در «الکبری» (۵/۳۶) و من هم میگویم: أخرجه البخاری «فتح» (۷/۲۲). [۱۲۲۷] آنچه که در «جامع ترمذی» (۵/۶۶۴-۶۶۵) که با لفظ حدیث عمرو باشد، حدیثی است از انس بن مالک و حدیث ابوموسی نیست، و مصنف اشتباه کرده است! و ترمذی بعد از آن میگوید: «این حدیث حسن غریب است از این وجه از حدیث انس» ا ه . [۱۲۲۸] در (أ) و (س) «و رواه» است و صحیح آن از (س) است. [۱۲۲۹] بخاری «فتح» (۷/۱۳۳) و مسلم بارقم (۲۴۴۶)، و ترمذی (۵/۶۶۴) این را روایت کردهاند. [۱۲۳۰] بخاری «فتح» (۷/۱۳۳) و مسلم بارقم (۲۴۳۱)،و ترمذی (۴/۲۴۲) و نسائی در «کبری» (۵/۱۰۲) این را روایت کردهاند. [۱۲۳۱] قبل از آن بخاری در «فتح» (۷/۲۲) و مسلم بارقم (۲۳۸۴) این را روایت کرده اند، و أخرجه الترمذی: (۵/۶۶۳)، و نسائی در «الکبری» (۵/۳۶). [۱۲۳۲] «الفتح» (۷/۲۱). [۱۲۳۳] أخرجه مسلم با رقم (۲۳۸۳) و ترمذی (۵/۵۶۶). [۱۲۳۴] بار قم (۵۳۲). [۱۲۳۵] «الجامع» (۵/۵۶۶). [۱۲۳۶] أخرجه ابوداود (۲/۷۳۰) و ابن ماجه (۲/۶۷۳) و در سندش مقال است. و در پاورقی (أ) و (ی) «نسائی» است بدل از ابن ماجه، و اینگونه نیست! [۱۲۳۷] أخرجه نسائی در«الکبری» (۵/۴۰۰) و کامل آن به این گونه است: «و دستش را بر هودجش گذاشته بود، وقتی آمد مردم وارد شدند و ما هم با او وارد شدیم و گفت: با رسول خداسدر این مکان بودیم، تعداد زیادی کلاغ در اینجا بودند و در میان آنها کلاغی بود که منقار و دو تا پاهایش قرمز بود. پیامبر خداسفرمود: « زنان داخل بهشت نمیشوند مگر به اندازه این کلاغ که در میان آن تعداد کلاغ است». [۱۲۳۸] و کامل آن به این گونه است: وقتی او را دید، من هم مانند او رفتار کردم: پیامبر خدا جبیرون آمد من و سالم را دید و فرمود: « ای مردم! چرا بیمناکی خود را به نزد خدا و پیامبرش نمیآورید! چرا همانند این دو تا مرد رفتار نمیکنی!» ا ه . نسائی در «الکبری» (۵/۸۱-۸۲) این را روایت کرده است. من هم میگویم: این دو تا حدیث از احادیث احکام نیست.