گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

بحث‌های درباره عدالت

بحث‌های درباره عدالت

من هم جواب می‌دهم و می‌گویم: اما این گفته شما که می‌گوید: مجروح در میان آن‌ها زیاد است و نادر (کم) نیست، این سؤال بر این بنا شده که تمام گناهان باعث جرح می‌شوند، و شخص عادل به کسی گفته می‌شود که تمام گناهان را ترک کرده باشد، در حالی که این به دلیل قرآن و اثر و نظر و نقل صحیح نمی‌باشد.

اما قرآن: آنچه خداوند متعال از گناهان پیامبران و اولیا حکایت کرده، و کینه را در درون اهل بهشت محو می‌کند، در حالی که شهادت صاحبان کینه مقبول نیست، و این را به تفصیل ذکر کرده است.

اما اثر: اخبار زیادی وجود دارد که من فقط مقدار کمی از آن‌های که در ذهنم هست را ذکر می‌کنم:

اثر اول: پیامبر جمی‌فرمایید: «هر کس که مورد محاسبه قرار گیرد تعذیب داده می‌شود« [۲۹۷]. اسنادش صحیح است.

اثر دوم: پیامبر جمی‌فرمایید: که «هر کس خواهان قضاوت برای مسمانان باشد تا به آن می‌رسد سپس اگر عدل او بر ظلمش چیره شده باشد او بهشتی است، و اگر ظلم او بر عدلش چیره شده باشد او در آتش پروردگار است» ابوداود [۲۹۸]این را از ابوهریرةسبه صورت مرفوع نقل کرده است، و حافظ ابن کثیر می‌گوید: «اسناده حسن» [۲۹۹].

اثر سوم: اثری است که درباره حرام بودن قبول شهادت کسی صحبت می‌کند که علیه دیگری شهادت بدهد و نسبت به او بغض و کینه داشته باشد [۳۰۰]، هر چند هر دو مسلمان و عادل هم هستند، بغض و کینه نسبت به مسلمان حرام است، و شهادت صاحب کینه وقتی صحیح و مقبول است که در بین او و در بین آن شخصی که بر علیه او شهادت می‌دهد کینه نباشد، چون کینه محض و وجود مقداری عداوت و دشمنی مانع عدالت نمی‌شود، و به همین خاطر خداوند متعال در توصیف اهل بهشت می‌فرمایید:

﴿وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ[الأعراف: ۴۳].

«هر گونه کینه ای را از دل‌هایشان می‌زداییم».

اگر صاحب کینه بخاطر کینه‌اش در مقابل همه مجروح (لکه‌دار) شود، هیچ دلیلی برای تخصیص رد شهادت کسی که نسبت به شخص دیگر بغض دارد و بر علیه او شهادت دهد وجود ندارد.

اثر چهارم: این حدیث پیامبر جاست که می‌فرمایید: «رابطه خود را با هم نزدیک و محکم کنید و به همدیگر بشارت دهید، و هیچ فردی داخل بهشت نمی‌شود مگر به وسیله رحمت پروردگار متعال» [۳۰۱]. و مانند این حدیث.

اما نظر: چون اگر ما شهادت مسلمانانی که این صفت را دارند و روایت‌ها و فتواها و تألیفات آن‌ها را رها کنیم، و کلام گروهی افراطی را درباره عدالت بپذیرم و بگوییم: باید هیچ شبه‌ای در آن‌ها نباشد و باید همیشه محاسبه نفس کنند، و در مانند این مسأله سخت بگیریم، مصالح احکام تعطیل می‌شوند، و تمام مسلمانان دچار ضرر می‌شوند، و اوضاع دگرگون می‌شود و حق و اموال مردم ضایع می‌شوند، و مقلد کسی را نمی‌یابد که مذهب امامش را برای او روایت کند، و مفتی‌ای برای عامی پیدا نمی‌شود و حاکم کسی را برای شهادت پیدا نمی‌کند و صاحبان حکومت نمی‌تواند کسی که صلاحیت قضاوت داشته باشد را پیدا کند، و کسانی که می‌خواهند با هم ازدواج کنند نمی‌توانند کسی را بعنوان شاهد پیداکنند. اگر کسانی که اهل ورع و دنبال ریاضت و مراقب نفس خود بوده‌اند و نفس آن‌ها نورانی‌تر از ستار عیّوق [۳۰۲]، و از کبریت سرخ‌تر بوده بیابید، آن‌ها را در حالی می‌یابید که اهل تدریس و فتوی و شهادت در بین کمین کینه ورزان نیستند، و در نزد اهل جنگ و جدال حاضر نبوده‌اند و اگر خوب فکر کنی یک نفر از اهل فتوی و تدریس پیدا نمی‌کنید هیچ گناهی مرتکب نشده باشد.

چه کسی از آن‌ها بوده که غیبت هیچ فردی را نکرده باشد؟ و نزد [هیچ کسی] [۳۰۳]چاپلوسی نکرده باشد؟ و در همه جا حق را گفته و به خاطر خداوند از لومه و سرزنش‌ هیچ فردی ناراحت نشده باشد؟ و در مقابل تمام کارهای منکران مقاومت و ایستادگی کرده باشد؟ و به خاطر دشمن ترک واجب نکرده باشد؟، و اگر بر او واجب شود که با دوستی دشمنی ورزد کوتاهی نکرده باشد؟ و نزد هیچ حاکمی چاپلوسی نکرده و بر فقیر تکبر نکرده باشد؟ و ما معتقد نیستیم کسانی که اهل این صفتند موجود نیستند، و اما ما معتقدیم که این افراد از مسمانان برای تعلیم و روایت و قضاوت و شهادت کفایت نمی‌کنند، چگونه می‌توانند تمام عاقدان نکاح و فروشندگان برای هر نکاح و خرید و فروشی شاهدانی که دارای تمام این ویژگی‌ها باشند را پیدا کنند؟ و تمام طالبان علم و خواهان فتوی چگونه می‌توانند که عالمانی و مفتیانی که دارای تمام این خصوصیت‌ها باشند را پیدا کنند؟!

اما نقل: امام شافعیسمی‌گوید [۳۰۴]: اگر عادل به کسی گفته شود که: گناه نکرده باشد من عادلی را نمی‌یابم، و اگر تمام گناهکاران عادل باشند من مجروحی را نمی‌بینم، اما عادل کسی است که از گناهان کبیره پرهیز کند، و کارهای خوبش بیشتر از کارهای بدش باشد، یا همانگونه که شافعی می‌گوید. و امام نووی این مفهوم را در «الروضة» [۳۰۵]، از شافعی روایت کرده و عبارت آن را بیاد ندارم و به کتابش هم دسترسی نداشتم. و از احمد بن حنبلسروایت شده که گفته است: اگر حدیث صحیح وجود نداشته باشد که این را باطل کند به حدیث ضعیف عمل می‌شود [۳۰۶]. و ابی‌داود [۳۰۷]هم همانند این را گفته است، و برای آن دو، آنچه که از علیسنقل شده از سوگند دادن آن کسی که علیساو را متهم کرد و حدیثش را قبول کرد، حجت می‌باشد، و لفظش خواهد آمد و اسنادش حسن و زیباست [۳۰۸]. و از ابوحنیفه/روایت‌های زیادی نقل شده که این معنی مقصود از آن‌ها فهم می‌شود.

و خلاصه کلام: او قبول مجهولان را جایز دانسته و اگر از اهل اسلام باشند آن‌ها را عادل دانسته و این کلام امام عمرسبرای او حجت است که برای ابوموسی نوشت «مسلمانان در شهادت‌های که عده‌ای از آن‌ها برای عده‌ای دیگری می‌دهند عادل هستند، مگر کسی که بر او حد باشد یا کسی که معلوم باشد شهادت ناحق می‌دهد.

بیهقی [۳۰۹]این روایت را از معمر بصری از ابی عوام از او روایت کرده: و گفته: «وهو کتاب معروف».

[۲۹۷] بخاری در (فتح) (۱/۲۳۷) ومسلم با رقم (۲۸۷۶) از حدیث عایشهبآن را نقل کرده است. [۲۹۸] «السنن» (۴/۷) و از طریق بیهقی در «کبری» (۱۰/۸۸) و در آن موسی بن بخده وجود دارد که ذهبی در «المیزان» (۵/۳۵۰) درباره او می‌گوید: «لایعرف» شخص شناخته شده‌ای نیست. [۲۹۹] «إرشاد الفقیه إلی معرفة أدلة التنبیه» (۲/۳۸۰). [۳۰۰] احمد (۲/۲۰۴)، و ابوداود (۴/۲۴) و دارقطنی (۴/۲۴۳) و ... آن ر از طریق عمرو بن شعیب از پدرش از پدربزرگش نقل کرده‌اند که پیامبر جفرموده: «جایز نیست شهادت مرد خائن و زن خائن و صاحب کینه بر برادرش ...» حدیث، حافظ ابن کثیر این را در «إرشاد الفقیه» (۲/۴۲۰) آورده و گفته است: «إسناده جید» و حافظ ابن حجر این را در «التخلیص» (۴/۲۱۸) آورده و گفته: «إسناده قوی» [۳۰۱] بخاری در (فتح) (۱/۱۱۶) از حدیث ابی‌هریره و مسلم با رقم (۲۸۱۶، ۲۸۱۷، ۲۸۱۸) از حدیث گروهی از صحابهشروایت کرده است. [۳۰۲] ستاره‌ای است سرخ رنگ و درخشنده در سمت راست کهکشان که پس از ثریا (پروین) سرزند و پیش از آن پنهان شود «قاموس» (ص /۱۱۷۹). [۳۰۳] از (ی) و (س). [۳۰۴] «آداب الشافی ومناقبه» ۰ص /۳۰۶) و نحوه، و «الکفایة» (ص /۷۹). [۳۰۵] «روضة الطالبین» (۱۱/۲۲۵). [۳۰۶] «أعلام الموقعین» (۱/۳۱) و «المسوّده» (ص /۲۷۳). [۳۰۷] «رسالته إلی أهل مکة» (ص /۲۵، ۳۰). [۳۰۸] (۱/۱۰۶) از این کتاب. [۳۰۹] «معرفة السنن و الآثار» (۷/۳۶۶) و در «سنن الکبری» (۱۰/۱۵۰) و به (۱/۱۰۰-۱۰۱) از این کتاب نگاه کن.