باقیمانده کتابهای که مولف ذکر نکرده و مکان آنها:
این کلام که من آن را آوردم درباره «العواصم» بود، و من این دو قصیده را به این دلیل در اینجا آوردهام، چون آنها گلچین قصیده هستند و دو تا گوهر بودند در شعرهای آراسته شده، و ما به تعدادی از تألیفات او/مراجعه کردیم که:
از آنها است:
«ترجیح أسالیب القرآن علی اسالیب الیونان» [۵۸]، که کتاب مفیدی است و بلاغت و غرابت آن به بالاترین درجه رسیده است، و چه زیباست این شعری که در آن میباشد [۵۹]. (مضمون آن را ذکر میکنم)
منطق اولیاء و ادیان
منطق پیامبران و قرآن است
و برای اهل عناد هنگام مجادله
منطق اذکیاء و یونان خوب است
اگر تو هر دو علم را داشتی
به فرقان متمایل باش
و اگر تو روزی به علمی اکتفا
کردی به علمی که درباره پروردگار صحبت میکند اکتفا کن
علم حدیث علم رجالیست
که آن را از نسخکننده ادیان به ارث بردند
سخن و حدیث او را شنیدند و روایت کردند
و او را با چشمها دل آشکارا دیدند
طریقهای که از او به تواتر رسیده جمع کردند، و بعد از او احادیثی که مبانی صحیح داشتند را روایت کردند، و بعد از او انسانهای بسیار صادق آن را روایت کردند روایتهای که این شرط را نداشتند را ضعیف دانستند به کتاب ابن عدّی [۶۰]، و کتاب «التکمیل» [۶۱]، و «المیزان» [۶۲]نگاه کنید برای شما مشخص میشود که آنها راه حق را پیمودهاند و از ضعف چاپلوسی و ریا به دور بودهاند.
و از آنهاست:
کتاب «البرهان القاطع في معرفة الصّانع و جمیع ماجاءت به الشّرائع» [۶۳]، که آن را در سال ۸۰۱ تألیف کرده و از آنها است.
«تنقیح الأنظار في علوم الآثار» [۶۴]، و آن کتاب ارزشمندی است که در آن علوم حدیث جمعآوری شده، و آنچه که طالبان حدیث از علم اصول الفقه به آن احتیاج دارند به آن اضافه کرده، و از آن تعریف مفیدی از مذهب زیدیه کرده، و آن ما را از کتاب «العلوم» [۶۵]که حاکم، در اواخر سال ۸۱۳ تألیف کرده بینیاز میکند.
و از آنها است:
کتاب «التأدیب الملکوتی» که مختصر است و در آن چیزهای عجیب و غریبی وجود دارد.
و از آنهاست:
کتاب «الأمر بالعزلة في آخر الزمان» [۶۶].
و از آنهاست:
کتاب «قبول البشري في تیسیر الیسری» [۶۷].
و از آنها است:
کتاب «نصر الأعیان علی شر العمیان» که در آن گفته:
«بعضی از جاهلان و فریبخوردگان شیفته سرودن اشعاری شده اند که به ضریرالمعرّه منسوب است در حالی که کوچکتر از آن است که نوشته شود، و کم ارزشتر از آن است که ذکر شود، و این مسکین درک نکرده که گویندهاش با این اشعار میخواهد به اساس اسلام توهین کند.
و با نابود کردن اساس، فروع را نابود کرده است، و در آن مسائل علمی وجود ندارد تا در یبان آن فایده وجود داشته باشد، و به شبههای اشاره نشده تا باطل بودن آن توضیح داده شود، بلکه گویندهاش در آن پا به راه سفیهان فاسق و کافران ملحد نهاده، و چیزهای گفته که اراذل هم از همانند آن در ذم کردن فاضلان عاجز نیستند، به این گونه که اعمال حسنه آنها را قبیح جلوه دهند و آنها را با نامهای قبیح نام ببرند، گاهی آن مطالب را با بعضی شبهها و گاهی فقط به خاطر مبالغه و آراستن عبارات ذکر کرده، همانگونه که صاحب این ابیات انجام داده است.
و کتاب مذکور را با این ابیات شروع کرده: (که مضمون آن در ذیل میآید)
چه میخواهد کسی که به اسلام آگاهی ندارد
و در احکام متشابه فرو نرفته
اگر تو میدانستی آنچه آنها میدانند با کلمه قبیح [۶۸].
دهان را باز نمیکردی و خود را به کری نمیزدی و ساکت نمیشدی
اما تو کوری و خود را به کوری زدهای و کوردلی و کوری
را با هم جمع کردهای پس تمام تاریکیها را در خود جمع کردهای
خسارتمند شدی و به علوم آگاهی نداری
و حذام چه کلمهای زیبندهای درباره آن گفته است
بیاد نمیآورم کوری که اعیان را نبیند
و بیاد نمیآورم چهارپای در کوههای سر به فلک کشیده
و اگر تو به آنها استهزاء کردی
ضرری نمیرسانید چون زوزو کشیدن سگ ماه شب چهارده را تمام میکند
اگر کسی پیامبران را تعظیم نکند
ارزش و قدر امامان مسلمان را نمیداند
چون تو درک نمیکنی نابودی سخنش را
پس نمیدانی که من او را بدگوی میکنم یا در زیر موج دریای قرار گرفته و کاملاً تهنشین شده
و دوست داشتم این ابیات را ذکر کنم چون در آن دفاع از امامان اسلام است.
و ما به تعدادی از تألیفات او مراجعه کردیم:
و از آنها است:
کتاب «إیثار الحق علی الخلق» که آن را در سال ۸۳۷ تألیف کرد، که موضوع آن درباره شناخت پروردگار، و شناخت صفت او در منهج پیامبر جو سلف است.
او/بعد از اینکه نوشتنش را تمام کرد این فرموده خداوند را دید که میفرماید:
﴿فَسَالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِهَا﴾[الرعد: ۱۷].
«و درّهها و رودخانهها هر یک به اندازه گنجایش خویش در خود میگنجانند».
و این فرموده خداوند که میفرماید:
﴿فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا٦٩﴾[النساء: ۶۹].
«او همنشین کسانی خواهد بود که خداوند بدیشان نعمت داده است از پیغمبران و راستروان و شهیدان و شایستگان و آنان چه اندازه دوستان خوبی هستند!».
و بعد از اینکه پاکنویسیاش را تمام کرد تمام سوره نصر را دید و همچنان از سوره ضحی آیه:
﴿وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ١١﴾[الضحى: ۱۱].
«بلکه نعمتهای پروردگارت را بازگو کن».
و از سوره یس آیه:
﴿قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ٢٦﴾[يس: ۲۶].
«گفته شد: وارد بهشت شو. گفت: ای کاش! قوم من میدانستد».
را دید و این را دید که فواتح زیادی از فواتح سورهها به او داده شد.
اما رسائل و جوابهای ردّی که به گروههای مبتدع معتزله و اشعری داده [۶۹]، قابل شمارش نیست [۷۰]، و توانایی جوابهای ردی که در ضمن خود گرفتهاند وجود ندارد.
[۵۸] چاپ شده، و این تسمیه است که مؤلف در بعضی از کتابهایش برای آن قرار داده «إیثار» (ص /۹۱) و این، کتابیست که در زندگینامه ابن وزیر از آن نام برده میشود و ابن وزیر در «العواصم» (۱/۲۱۴) آن را «ترجیح دلائل القرآن علی دلائل الیونان» نامیده است، و این کتاب چهار نسخه دارد، «فهرس الغربیة» (ص / ۷۷۰) و «فهرس مکتبة الاوقاف» (۲/۵۶۹) و (فهرس المکتبات الخاصة) (ص / ۷۲، ۱۹۳) و تعداد زیادی از آن تعریف کردهاند، شوکانی در «البدر الطالع» (۱/۹۱) میگوید: «و آن کتاب دارای فوائد زیادی است ، که مخترع اسلوب آن را بگونهای آورده که کسی نمیتواند مانند آن را بیاورد مگر کسانی که همانند او باشند». و من هم میگویم: و آن تکمله دارد «ص /۳۶). [۵۹] این ابیات چاپ نشده، و آن در خاتمه «گلزارهای شاداب» همین کتاب (۲/۵۹۴) و در این چاپ با کمی اختلاف آمده است. [۶۰] «الکامل فی ضعفاء الرجال» که مؤلف آن ابواحمد بن عدی الجرجانی است. [۶۱] «التکمیل فی الجرح و التعدیل، ومعرفة الثفات والضعفاء والمجاهیل» ابن کثیر دمشقی، که نسخهای از آن در دارالکتب المصریه، تصویری از آن در کتابخانه حرم مکی است، اما ناقص است. [۶۲] «میزان الاعتدال فی نقد الرجال» امام ذهبی. [۶۳] چاپ شده. [۶۴] تنها چاپ نشده، و با شرحش چاپ شده «توضیح الأفکار» امام صنعانی (۱۱۸۲ ه) و برای این کتاب نسخهها زیادی در یمن وجود دارد، به سه تای آنها دسترسی پیدا کردم ـ که بهترین آنها بودند و به تحقیقش شروع کردم، از خداوند میخواهم که اتمام آن را میسر کند. [۶۵] یعنی: «معرفة علوم الحدیث» حاکم نیشابوری (۴۰۵ ه) اما قول صحیح این است که آن ما را از کتاب حاکم بینیاز نمیکند، و نمیدانم چرا فقط کتاب حاکم را ذکر کرده! آیا بدین خاطر بوده چون شیعه شده؟! [۶۶] در سال (۱۴۱۲ ه)، با تحقیق ابراهیم باجس چاپ شده. [۶۷] از آن دو نسخه در کتابخانه جامع است، که اولشان در سال (۱۱۵۸ ه) نوشته شده به «الفهرست» (ص /۷۶۴-۷۷۰) نگاه کن. [۶۸] العوراء: بمعنی کلمه قبیح است و از آن است این گفته کعب بن سعد غنوی: اِذا ما تراءاه الرجال تحفّظوا فلم تنطق العوراء و هو قریب (زمانی که آن مردان او را میبینند خودشان را نگه میدارند و با کلمه قبیح صحبت نمیکنند در حالی که او نزدیک است) «الأصمعیات» (ص /۱۰۰). [۶۹] در قدیم چاپ نشده بود، سپس بعنوان رسائل علمیه در دانشگاه امام تحقیقی بر آن نوشته شد، و قسم اول آن چاپ شده. [۷۰] شوکانی در «البدر» (۲/۹۱) ـ بعد از آنکه بعضی از کتابهایش را نام برده ـ میگوید: «و او کتابهای غیر از اینها دارد، و مسائلی که فقط او تألیف کرده، و هر وقت او در مسألهای نظری بدهد لازم نیست به هیچ اهل رأی دیگری مراجعه شود. و من به مسائل زیادی که او تألیف و بیان کرده بود اطلاع پیدا کردم، و تعداد آنهای که من از آنها اطلاع پیدا نکردهام بیشتر است از آنهای که من بر آنها اطلاع پیدا کردهام» و من میگویم: و باقیمانده کتابهای که مؤلف ذکر نکرده عبارت است از: - آیات الأحکام - کند، و آن شرح بزرگی است که فوائد زیادی در آن میباشد و مملو است از اقوال سه تا از امامان بزرگوار ابن تیمیه، ابن جوزی، و ابن وزیر. - مختصر فی علم الشرعیة که آیات احکام را جمعآوری کرده و در مکتبة الغربیة (مجموع رقم ۱۱۹/ ق ۸۵-۹۱) میباشد و هنوز چاپ نشده و دفعه دیگر در سال (۹۵۷ ه) در - مکتبة الأوقاف «الفهرس» نوشته شد. (۱/۲۰۱) و من نسخهای از آن را دارم. - الآیات المبینات لقوله تعالی: ﴿يُضِلُّ مَنْ يَشَاءُ وَيَهْدِي مَنْ يَشَاءُ﴾[النحل: ۹۳]. - هنوز چاپ نشده و در کتابخانه الأوقاف «الفهرست» (۲/۵۱۵) در (۷ ق) موجود میباشد و من نسخهای از آن را دارم. - الإجادة فی الإرادة مطالب این کتاب را با نظم آورده و بیشتر از ۱۲۰۰ بیت میباشد. ابن وزیر در «إیثار (ص / ۲۰۴) میگوید: من این را در زمانی گفتم که برای مطالعه ذوق و شوق داشتم، چون میترسیدم که در این مسأله عظیم دچار خطا و اشتباه شوم» ـ یعنی در مسأله قدر و حکمت تعلیل و ـ مؤلف در «العواصم» (۶/۱۳۴، ۳۴۲) و «الایثار» (ص /۲۰۱-۲۰۴) بیشتر از ۵۰ بیت آن را آورده. - بحث حول قوله تعالی: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا٢٦﴾[الجن: ۲۶]. و نسخهای از آن در کتابخانه الأوقاف در (۵ ق) میباشد که آن را در سال (۶۵۷ ه) نوشته است، «الفهرس» (۲/۵۵۱). - تحریر الکلام فی مسألة الرؤیة و تجویده، و ذکر مادا بین المعتزلة و الاشعریة و این کتاب در دانشگاه کبیر صنعاء در (۳ ق) میباشد و هنوز چاپ نشده «الفهرس» (ص ۷۷۰) و من میگویم شاید آن را از کتاب «العواصم» گرفته باشد. - التحفة الصفیة شرح الأبیات الصوفیة این ابیات از برادرش هادی بن ابراهیم وزیر (۸۲۲ ه) است، که اولش (مطلعش) این است: از قبل وعده دادی پس کی به این وعده وفا میکنی؟ و دوری شما طولانی شد پس کی با ما ملاقات میکنی؟ و برای این کتاب چند نسخه خطی در مکتبة الجامع وجود دارد، المجامیع (۲۸، ۹۶، ۱۱۹) و من نسخهای از آن را دارم. - تخصیص آیه الجمعة از آن نسخةای در مکتبة الغربیة وجود دارد، «الفهرس» (ص /۸۰۵)، و نسخهای در مکتبة الأوقاف «الفهرس» (۱/۱۰۴). - التفسیر النّبوی این را در «الإیثار» (ص /۱۵۲) بحث کرده و میگویید: من مطالب «الجامع الأصول» و «مجمع الزوائد» و «المستدرک الحاکم ابی عبدالله» را در آن جمعآوری کردم» و آنچه که حکم مرفوع را داشتهاند از تفاسیر صحابهشبه «تفسیر النبوی» ضمیمه کرده است «الإیثار» (ص /۱۵۴)، و صلاح الوزیر گفته است: این کتاب در حال حاضر موجود نیست. مقدمة «العواصم» (۱/۷۴). - تکملة ترجیع اسالیب القرآن علی اسالیب الیونان که در کتاب «ایثار» (ص /۵۳، ۹۷، ۱۰۰) از آن نام برده است. - جواب محمد بن ابراهیم الوزیر علی فقهاء ابیات حسین فی تقدیر الدرهم و الاوقیة، که هنوز چاپ نشده و در جامع الکبیر (مجموع ۴) میباشد و این را حبشی در «مصادر الفکر» (ص /۲۲۱) گفته، ولی من آن را در «الفهرس» نیافتم! - الحسام المشهور فی الذّبّ عن الامام المنصور. که دو نسخه آن در جامعالکبیر میباشد «الفهرس» (ص /۷۶۴، ۷۷۱). - دیوان ابنوزیر مجمع الحقائق و الرّقائق. - رسالة جلیلة فی ثلاث مسائل؛ فی أن الفطرة من البر، و فی حمی الأراک، و فی نکاح الیتیمة، حبشی گفته: که در مکتبة العربیة (مجموع ۳۲) میباشد، ولی من آن را در «الفهرس» نیافتم!! - رسالة فی زکاة الفطر. در مکتبة العربیة (مجموع ۱۸۴) در ۰۸ ق) «الفهرس» (ص /۷۹۵) میباشد. - رسالة فی مسائل الاجتهاد که در «العواصم» (۱/۲۷۹) از آن نام برده. - رسالة فی القول بتجزؤ الاجتهاد که در «العواصم» (۱/۲۹۸) از آن نام برده. - رسالة فی تفسیر: قوله تعالی: ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ﴾[آل عمران: ۷]. که در «العواصم» (۶/۳۵۹) از آن نام برده. - رسالة فی شرح و تفسیر قول النبی ج«إن الله لا ینام ولا ینبغی له أن ینام ... » که هنوز چاپ نشده و در مکتبة العربیة میباشد، «الفهرس» (ص /۷۷۱) فی (۳ ق). - رسالة فی بیان جواز إقامة الجمعة من غیر امام. در «مکتبة الأوقاف» در (۱۱ ق) «الفهرس» (۳/۱۱۷۷) میباشد و چاپ نشده. - الروض الباسم فی الذّبّ عن سنة ابی القاسم جکه این کتاب ماست، و درباره این صحبت خواهیم کرد. - شرح أبیات فی التصّوف. در «مکتبة الاأوقاف» در (۱۶ ق) تاریخ (۹۵۷ ه) میباشد و چاپ نشده «الفهرس» (۳/۱۳۵۲). - العزلة = الأمر بالعزلة ... - القواعد. در جامع الکبیر (مجموع ۹۶)، (ق ۶۲-۱۰۰) میباشدو چاپ نشده و نسخه دیگری در تیموریه است، و نسخه سوم آن هم در کتابخانه حبشی است، «مصادر الفکر» (ص ۱۷۶). - کتاب المبتدأ. که مؤلف در «العواصم» از آن نام برده. - کرّاس فی لعن یزید، و هل الأخبار بخلاف ذلک. مؤلف در «الروض» (ص /۴۰۰) از آن نام برده. - مثیرالاحزان فی وداع رمضان چاپ نشده و در مکتبة الأوقاف در (۴ ق) میباشد و در حیات مؤلف در سال (۸۰۷ ه) نوشته شده، «الفهرس» (۳/۱۳۸۵-۱۳۸۶). - مجمع الحقائق و الرّقائق فی ممادح ربّ الخالق. تعدادی از نسخههای آن در کتابخانه الجامع (مجموع ۱۱ ق /۸۵-۹۱)، و (مجموع ۱۳۰ ق /۱-۶۳) میباشد و من نسخهای از آن را دارم، و منتقی فی المداح الإلهیة در سال (۱۳۸۱ ه) آن چاپ شده و امیر صنعانی در «فتح الخالق فی شرح مجمع الحقائق و الرّقائق فی ممادح ربّ الخلائق» شرحی را بر آن نوشته است. و من بر پنج نسخه خطی از آن اطلاع پیدا کردم، و در حال حاضر برادر عزیزم ابوعبدالرحمن احمد ابو فارغ برای پایاننامه فوق لیسانس خود در دانشگاه امالقری در مکه مکرمه بر آن تحقیق مینویسد خداوند برایش میسر الحدیث که نسخههای متعددی در «جامع الکبیر» (مجموع ۲۷۱ ق /۱۶۰-۱۶۵) و (مجموع ۱۱۹ ق /۱۳۳) و (مجموع ۷۳ ق /۳۰۸-۳۱۲) دارد. و شاید مراد صنعانی در «توضیح الأفکار» (۱/۱۲۷) که از او نقل میکند و میگوید: «و قال المصنف فی مختصره ... » این کتاب باشد. - مسائل شافیات وبالمطالب وافیات فیما یتعلق بآیات کریمة قرآنیة تدلّ علی الله المعبود، و صدق أنبیائه المبلغین عنه. که نسخهای از آن در کتابخانه الجامع، (مجموع ۱۱۹ ق /۹۲-۱۱۴) میباشد و نسخه دیگری نیز از آن در کتابخانه اوقاف «الفهرس» (۲/۵۷۷) میباشد. - مسألة الحکمة فی عذاب الأخروی. در «إیثار» (ص /۹۶) از آن نام برده و میگوید: «ابن تیمیه در بیان حکمت عذاب اخروی کتابی نوشته و شاگردش ابن قیم جوزی از او تبعیت کرده و در کتابش «حاوی الأرواح إلی دیار الإخراج» آن را بسط داده و من آن را خلاصه کردم و مطالب لازم را به آن اضافه کردم». - مسألة النهی عن الرّهبانیة والحث علی الحنیفیة السمحة. در «العواصم» از آن نام برده. و با این عجله فقط توانستم این تعداد از کتاب مؤلف/را ذکر کنم، و شاید مناسبت داشتن با موانع کتاب این بسط دادن را مقدور ساخت، و خطا و اوهام زیادی در کلام دانشجویان علاقمند معاصر درباره تعداد مؤلفات ابن وزیر وجود دارد، که این مقام وسعت بیان آن را ندارد.