گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

بحثی درباره جدال

بحثی درباره جدال

و اگر گفته شود: مگر خداوند با این آیه می‌فرماید:

﴿وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ[النحل: ۱۲۵].

«و با ایشان به شیوه هر چه نیکوتر و بهتر گفتگو کن».

به پیامبرش دستور نداده که مجادله کند، و با دو وجه، به او جواب می‌دهیم:

اولین آن‌ها: خداوند متعالی آن را به احسن مقید کرده است، و با مطلق جدال و نزاع امر نکرده است و بلکه به کیفیت آن و تفسیری که از احسن می‌شود بستگی دارد، و حجت محدثین هم در این باره واضح است، و آن بدین گونه است؛ که پیامبر خدا جامر به مجادله را امتثال کرده اما با وجود این از او نقل شده که با اسلوب‌ متکلمان مجادله کرده باشد، و همینطور است تمام مجادله‌ها و استدلال‌هایی که خداوند از پیامبراننقل کرده است، و محدث از نقل کردن چنین مسائلی عاجز نمی‌باشد و همانند اسلوب کلام نیست. مانند آنچه که خداوند متعال از خلیلش ابراهیم÷نقل کرده درباره دلیل در مورد پروردگار که می‌فرماید:

﴿اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ[البقرة: ۲۵۸].

«خداوند خورشید را از مشرق بر می‌آورد تو آن را از مغرب برآور».

و مانند آنچه که خداوند به پیامبرش جیاد می‌دهد که چگونه برای آن‌ها استدلال کند و می‌فرماید:

﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا مَا بِصَاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلَّا نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذَابٍ شَدِيدٍ٤٦ قُلْ مَا سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ٤٧[سبأ: ۴۶-۴۷].

«بگو: من شما را یک نصیحت می‌کنم، و آن این است که: خالصانه برای خدا، دو نفر دو نفر، و یا یک نفر یک نفر، برخیزید و سپس بیندیشید و همدم و همینشین شما، جنّ زده و دیوانه نیست، بلکه او بیم‌دهنده شما از عذاب سختی است که در پیش است».

و مانند آنچه که در «صحیحین» [۱۳۴۴]از حدیث ابن عباسبنقل شده است «هنگامی که بر پیامبر خدا جاین آیه: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴].

نازل شد به بالای کوه صفا رفت و فریا می‌زد: «أي بین فهراً أي بني عدي!»[از گروهای قریش] تا اینکه جمع شدند و به آن‌ها گفت: اگر به شما خبر دهم که در آن دره گروهی وجود دارند که می‌خواهند بر شما حمله کنند آیا من را تصدیق می‌کنید؟ گفتند: بله ما تو را صادق و راستگو می‌دانیم، گفت: «من شما را از عذاب شدید بیم می‌دهم».

و در «صحیح» [۱۳۴۵]از ابو موسی از پیامبر جنقل شده که فرموده است: «مثال من و آیتی که به آن مبعوث شده‌ام مانند مردی است که به پیش قومش می‌رود و می‌گوید: ای قومم من آن لشکر را با چشمان خودم دیدم و من بیم‌دهنده برهنه‌ای هستم خودتان را نجات دهید، گروهی از قومش از او پیروی می‌کنند و شبانه با آرامی از آنجا خارج می‌شوند، و گروهی او را تکذیب می‌کنند و در جای خودشان باقی می‌مانند و فردای آن روز آن لشکر به آن‌ها حمله می‌کند و آن‌ها را نابود می‌کند».

و امثال این در قرآن و حدیث زیاد است، پس یک فرد سنی مذهب چنین چیزی را درک می‌کند و به اندازه فهم و ذکاوتش به آن استدلال می‌کند، و فهم اینگونه مسائل به خوض [فرو رفتن] در لطایف کلام نیازی ندارد، و افراد کودن از اهل کلام و اهل سنت نمی‌توانند مسائل دقیق سمعی و عقلی را فهم کنند، ولی فهم و درکی دارند که بر آن‌ها حجت اقامه می‌گردد و با آن تکلیف بر آن‌ها الزام می‌شود، و خداوند در سوره هود چگونگی جدال انبیاء را ذکر کرده است که بخاطر معروف بودن آن را ذکر نمی‌کنیم، و همینطور استدلالی که ابراهیم برای قومش کرد و یوسف برای دو دوست زندانیش کرد و... را ذکر کرده است.

وجه دوم: خداوند متعال کیفیت جدال با احسن را در آن آیه با اجمال ذکر کرده است، و در آیه‌های دیگر با تعلیم آن به پیامبرش جآن را بیان کرده است و می‌فرماید:

﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ١٩ فَإِنْ حَاجُّوكَ فَقُلْ أَسْلَمْتُ وَجْهِيَ لِلَّهِ وَمَنِ اتَّبَعَنِ وَقُلْ لِلَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ وَالْأُمِّيِّينَ أَأَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَاللَّهُ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ٢٠[آل عمران: ۱۹-۲۰].

«بی‌گمان دین در پیشگاه خدا اسلام است و اهل کتاب به اختلاف برنخاستند مگر بعد از آگاهی به سبب ستمگری و سرکشی میان خودشان بود و کسی که به آیات خداوند کفر ورزد بی‌گمان خدا زود حسابرسی می‌کند. پس اگر با تو به ستیز پرداختند بگو: من و کسانی که از من پیروی نموده‌اند، خویشتن را تسلیم خدا کرده‌ایم و رو به ‌رو نموده‌ایم. و بگو به اهل کتاب و بی‌سوادان: آیا شما تسلیم شده‌اید؟ و اگر تسلیم شوید بی‌گمان هدایت یافته‌اید و اگر سرپیچی کنند بر تو ابلاغ است و بس، و خدا بینا به بندگان است».

این آیه کریمه بر مقصودی که یک فرد سنی آرزو می‌کند دلالت می‌کند، از نص صریحی که به آن معتقدند و بوسیله آن جواب اهل لجاجت را بدهند، و آن چیزی است که خداوند به پیامبرش جدستور می‌دهد که بر مجرد دعوت کردن به اسلام اکتفا کند و در توضیح دادن دلیل آنچه که خداوند به آن‌ها عطا کرده است از خلق کردن عقل و بعثت پیامبر و نازل کردن آیات و ظهور معجزات و موارد زیادی که بیانگر هستند کفایت کنند، همانگونه که خداوند در تمثیل نور هدایتش به مخلوقات می‌فرماید:

﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ٣٥[النور: ۳۵].

«خداوند روشنگر آسمان‌ها و زمین است نور خدا، به چلچراغی می‌ماند که در آن چراغی باشد و آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبات درخشانی که انگار ستاره‌ فروزان است، و این چراغ افروخته شود از درخت پربرکت زیتونی که نه شرقی نه غربی است. انگار روغن آن بدون تماس با آتش دارد شعله‌ور می‌شود. نوری است بر فراز نوری! خدا هر که را بخواهد به نور خود رهنمود می‌کند خداوند برای مردم مثل‌ها می‌زند و خداوند آگاه از هر چیزی است».

و هر کس ادعا کند که ادله اسلام بعد از این بیان نگردیده از او پذیرفته نمی‌شود و به آن توجه نمی‌شود، و خداوند بر چیزی که قائل این را تکذیب می‌کند در آیه متقدمه بر آن نص گذاشته است و می‌گوید:

﴿وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ[آل عمران: ۱۹].

«و اهل کتاب به اختلاف برنخاستند مگر بعد از آگاهی به سبب ستمگری و سرکشی میان خودشان بود».

در علم باطن آن‌ها و اینکه حجت اقامه گردیده بود بگونه‌ای مستوجب عقاب و غضب پروردگار متعال می‌شوند، اما خوض با اهل لجاجت و ستیز و طمع در هدایتشان و اقناع کردنشان، آن چیزی است که انسان‌های هوشیار و آگاه در آن طمع ندارند، و قرآن کریم هم به آن توصیه نکرده است، و چگونه در اهل خطا و اشتباه طمع وجود دارد در حالی که خداوند متعال حکایت آن‌ها را نقل می‌کند که در روز قیامت با او مجادله می‌کنند و گناهانی را که مرتکب شده‌اند انکار می‌کنند بگونه‌ای که دستشان و پاهایشان بر اعمال آن‌ها شهادت می‌دهند، و بعد از اینکه بر اعمالشان شهادت می‌دهند هنوز هم مجادله و ستیز را ترک نمی‌کنند، بلکه به اعضایشان می‌گویند: چرا بر ما شهادت داده‌ای؟ می‌گویند: کسی ما را به گفتار در آورده است که همه چیز را گویا نموده است، پس کسی که به این اندازه لجوج شده باشد، یک نفر سنی یا جدلی چگونه طمع دارد که او را با دلیل قانع کند و او را به راه راست هدایت دهد؟ دریغا ابداً چنین چیزی تحقق یابد، در حالی که انسان بیشتر جدل می‌کند!

و بعضی از اهل کلام این آیه صریح را با جدال کفار در روز قیامت تأویل کرده‌اند و آن را به آنچه که مطابق الفاظش باشد تفسیر نکرده‌اند، در حالی که خداوند مخلوقات را آفریده است و او به طبع آن‌ها آگاه است و به آن‌ها خبر داده است و درباره آن‌ها می‌داند که اگر باز گردند از آن پرهیز نمی‌کنند، و حکیم کسی است که اکتفا کند به حکمت خداوند وبیان او در حق کسانیکه بجز او کس دیگری از طبع و پافشاری‌شان آگاه نیست، و بدین خاطر خداوند وعده داده که در روز قیامت داوری آن‌ها را می‌کند و آن را روز فصل نامیده است، پس چه مجادله کننده ساده‌لوحی گمان برده که با جدلش قبل از روز قیامت در میان آنان داوری می‌کند؟ در حالی که حکیم خبیر به ما اطلاع می‌دهد که آن‌ها بر باطل اصرار می‌ورزند و ما نمی‌توانیم به چیزی از آن اطلاع داشته باشیم مگر به آنچه که او سبحانه برایمان بیان می‌کند و می‌فرماید:

﴿وَلَوْ فَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَابًا مِنَ السَّمَاءِ فَظَلُّوا فِيهِ يَعْرُجُونَ١٤ لَقَالُوا إِنَّمَا سُكِّرَتْ أَبْصَارُنَا بَلْ نَحْنُ قَوْمٌ مَسْحُورُونَ١٥[الحجر: ۱۴-۱۵].

«اگر به (فرض) دری از آسمان به روی آنان بگشاییم و ایشان از آنجه شروع به بالا رفتن کنند بی‌گمان خواهند گفت: حتماً ما را چشم‌بندی کرده‌اند».

و می‌فرماید:

﴿وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ[الأنعام: ۱۱۱].

«اگر فرشتگان را به پیش ایشان می‌فرستادیم و مردگان با ایشان سخن می‌گفتند و همه چیز را برابر آنان گرد می‌آوردیم آنان ایمان نمی‌آوردند مگر اینکه خدا می‌خواست».

پس چگونه مناظر می‌خواهد به کسی که این آیات باهر و زیبا به آن‌ها نفعی نرساند سود برساند! و زیبنده این است آن را به کسی بسپاریم که در بیان قدرت هدایتشان مطلبی بزرگتر از آن آیات می‌فرماید از الطافی که آن‌ها اهل آن نیستند:

﴿وَلَوْ شِئْنَا لَآتَيْنَا كُلَّ نَفْسٍ هُدَاهَا[السجدة: ۱۳].

«اگر ما می‌خواستیم به هر انسانی هدایت لازمه‌اش را می‌دادیم».

﴿وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا[يونس: ۹۹].

«اگر پروردگارت می‌خواست تمام مردمان کره زمین جملگی ایمان می‌آوردند».

و خداوند درباره بیان اینکه به باطن آن‌ها آگاه است، و در ترک هدایت‌ افراطی‌های آن‌ها حکمتی دارد می‌فرماید:

﴿وَلَوْ عَلِمَ اللَّهُ فِيهِمْ خَيْرًا لَأَسْمَعَهُمْ وَلَوْ أَسْمَعَهُمْ لَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ٢٣[الأنفال: ۲۳].

«اگر خداوند نیکی در ایشان را سراغ می‌داشت به گوششان می‌رسانید، ولی اگر به گوش آنان می‌رسانید، سرپیچی می‌کردند چرا که ایشان رو گردانند».

و درباره اینکه با خلق عقل و بعثت رسول بر آن‌ها حجت اقامه کرده می‌فرماید:

﴿وَأَمَّا ثَمُودُ فَهَدَيْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى[فصلت: ۱۷].

«و اما قوم ثمود، ما ایشان را رهنمود کردیم و آنان کوردلی را هدایت دادند».

و می‌فرماید:

﴿وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا١٥[الإسراء: ۱۵].

«و ما مجازات نخواهیم کرد مگر پیغمبری روان سازیم».

و می‌فرماید:

﴿لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا١٦٥[النساء:۱۶۵].

«و بعد از آمدن پیغمبران حجت و دلیلی برخدا برای مردمان باقی نماند».

این آیات کریمه و امثالشان به اهل سنت می‌گوید: که خداوند حجت خود را با توضیح دادن راه حق بر آن‌ها اقامه کرده است، و آن‌ها را بسوی خداوند با اقتدا کردن به پیامبران بزرگوارش علیهم الصلاة والسلام و اکتفا کردن به بیان آنچه که در قرآن می‌باشد فراخوانده، و بسنده کردن در بیان حق و باطل به فرقان، فرقانی که ظلمات سرگردانی به نور آن روشن می‌گردد، و با آیه:

﴿فَاسْتَبِقُوا الْخَيْرَاتِ[البقرة: ۱۴۸].

«و در انواع خیرات بر یکدیگر سبقت گیرید».

و برای مطیعان اوامرش تمثیل آورده است، و حدود نصیحتش در اعراض از جاهلین و پرهیز از کسانی که در آیات پروردگار خوض می‌کنند تجاوز نمی‌کند.

[۱۳۴۴] بخاری «فتح» (۸/۴۰۰)، و مسلم بارقم (۲۰۸) و از حدیث ابوهریره نیز متفق علیه است. [۱۳۴۵] بخاری «فتح» (۱۳/۲۶۴)، و مسلم بارقم (۲۲۸۳).