گلزارهای شاداب در دفاع از سنت ابو القاسم صلی الله علیه وآله وسلم

فهرست کتاب

دفاع از امام شافعی

دفاع از امام شافعی

وهم دهم: گفته است: «و به شافعی نسبت داده‌اند که معتقد به رؤیت [۷۲۸]بوده، واگر اینگونه بوده این احتمال بر او وارد می‌شود، چون رؤیت یا با کیفیت است یا بدون کیفیت و هیچ شکی نیست که کیفیّت تجسیم است».

من هم می‌گویم: معترض گمان برده که مسلمان بودن امام شافعیسمشکوک بوده، و با این می‌خواهد او را به کفر نزدیک کند و او را از اسلام خارج کند، و بجز اینکه خود را کافر کرده و نفس خود را تکذیب کرده چیزی را اضافه نکرده، اما امام شافعی بزرگواتر از این است که چنین کلام‌های او را کوچک کنند.

نمی‌تواند به دریاهای لبریز ضرری برساند و سنگی که سفیه در آن پرتاب می‌کند.

و از بزرگواری شافعیٍ است که تمام گروه‌های معتزله واهل سنت ادعا کرده‌اند و خود را مفتخر دانسته‌اند که از پیروان او باشند، پس چرا تو دچار این حماقت شده‌ای؟ آیا بزرگان و فصیحان معتزله ادعا نکرده‌اند که در عقیده موافق شافعی هستند؟ آیا قاضی قضات آن‌ها عبدالجبار [۷۲۹]و امثال او از جمله خادمان اقوال قدیم و جدید او نبودند؟! آن‌ها در فروع این را کسرشأن ندانسته‌اند که خود را به او نسبت دهند، و در تقلید کردن از او خودخواه نبوده‌اند.

و آن‌ها در عقیده ادعا کرده‌اند که موافق او بوده‌اند و مردم را به عقیده او دعوت کرده‌اند [۷۳۰]و آنچه که عالم بزرگوارشان ابوسعد محسّن بن کرامه مشهور به حاکم در کتاب «شرح العیون» ذکر کرده کفایت می‌کند. و اما اینکه او معترض به تکفیر شافعی [خداوند او را از ذکر آن محفوظ دارد] شده بدین خاطر که معتقد به رؤیتی بوده که از نقل کرده‌اند، به او جواب می‌دهیم: اگر این سبب تکفیر شود باید تعداد زیادی از امامان مسلمانان و علمای اعلام را تکفیر کنیم، چون صحابهشرؤیت را روایت کرده‌اند، که از جمله امام تمام مسلمانان [۷۳۱]علی ابن ابی طالب، و امام معتزله و اهل سنت ابوبکر صدیق [۷۳۲]سو ابن‌عباس، و حذیفه بن یمان، و عبدالله بن مسعود، و معاذ بن حبل، وابوهریره، و عبدالله بن عمر بن خطاب، و فضاله بن عبید، و انس بن مالک، و جابر بن عبدالله انصاری، و کعب جبار و از تابعین و.../سعید بن مسیّب و حسن بصریّ و عبدالرّحمن بن ابی لیلی، و عمر بن عبد العزیز، و اعمش، و سعید بن جبیر، و طاووس، و هشام بن حسّان، و قاضی شریک و ابن ابی عمر [۷۳۳]و عبدالله بن مبارک، و امامان مذهب چهارگانه، و اوزاعی، و اسحق بن راهویه، واللیث بن سعد، و سفیان بن عینیه، و وکیع بن جرّاح، و قتیبه بن سعید، و ابوعبید قاسم بن سلّام، و... ، تمام این بزرگان قول به رؤیت را روایت کرده‌اند، پس اگر تمام کسانی که این را روایت کرده‌اند مسلمان بودنشان مشکوک بوده و لازم بیاید مذهب و روایتشان مطرود شود، بر معترض لازم می‌آید که در مسلمان بودن بزرگان اسلام از صحابه و تابعین آن‌ها، و کسانی که سلف و خلف به آن‌ها اقتدا کرده‌اند و اقوالشان را پذیرفته‌اند، و از علوم و مذاهبشان استفاده کرده‌اند شک داشته باشد واگر معترض راویان آن را تکذیب می‌کند یا معنی آن را تأویل می‌کند [هر چند صحیح باشد که از آن‌ها صادر شده باشد] چرا در حق امام شافعی مانند آن را انجام نداده! و آن را حمل بر سلامت نکرده و آشکارترین مسالک را انتخاب نکرده است؟!

[۷۲۸] یعنی: رؤیت خداوند متعال در روز قیامت. [۷۲۹] عبدالجبار بن احمد بن عبدالجبار، ابوحسن همدانی بزرگ معتزله، او در زمان خودش امام معتزله بوده، و او را ملقب به قاضی القضات کرده بودند و آن را فقط برای او استعمال می‌کردند، و در فروع از مذهب شافعی تقلید می‌کرده و کتاب‌های زیادی دارد. (ت /۴۱۵)، «السیر» (۱۷/۲۴۴)، «طبقات الشافعیة» (۵/۹۷) سبکی. [۷۳۰] یعنی: در گمان آن‌ها والّا او چنین چیزی را حاشا کرده، «عواصم» (۵/۵ ـ ...) پس زمانی که استادان و گذشتگان زیدیّ و معتزله او را بزرگ دانسته‌اند، و از علومش استفاده کرده‌اند، برای تو هم کفایت می‌کند که از آن‌ها تبعیت و تقلید کند، و تو برای خودت ثابت کرده‌ای که تقلید لازم است و باب اجتهاد بسته شده است!! [۷۳۱] یعنی: شیعه و سنی، همه آن‌ها به امامت او راضی هستند. [۷۳۲] چون آن‌ها به خلافت او راضی هستند. [۷۳۳] ابن ابی نمر: شریک بن عبدالله بن ابی نمره ابو عبدالله مدنی است (۱۴ ه‍).