ترجمه فارسی ریاض الصالحین

فهرست کتاب

۱۴- باب میانه روی در طاعت و عبادت

۱۴- باب میانه روی در طاعت و عبادت

قال الله تعالی: ﴿مَآ أَنزَلۡنَا عَلَيۡكَ ٱلۡقُرۡءَانَ لِتَشۡقَىٰٓ ٢[طه: ۱-۲] .

خداوند می‌فرماید: «طه. ما این قرآن را بر تو نفرستادیم که تا رنج کشی».

و قال تعالی: ﴿يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلۡيُسۡرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ ٱلۡعُسۡرَ[البقرة: ۱۸۵] .

و هم می‌فرماید: «خداوند به شما ارادهء آسانی دارد و ارادهء دشواری بر شما ندارد».

۱۴۲- «عن عائشةَ ل أَن النبي ج دخَلَ عليْها وعِنْدها امْرأَةٌ قال: منْ هَذِه؟ قالت: هَذِهِ فُلانَة تَذْكُرُ مِنْ صَلاتِهَا قال: «مَهُ عليكُمْ بِما تُطِيقُون، فَوَاللَّه لا يَمَلُّ اللَّهُ حتَّى تَمَلُّوا وكَانَ أَحَبُّ الدِّينِ إِلَيْهِ ما داوَمَ صَاحِبُهُ علَيْهِ»» متفقٌ علیه.

۱۴۲- «از عایشه لروایت است که گفت:

پیامبر جنزدش آمدند، در حالیکه زنی نزد او نشسته بود. فرمودند: این زن کیست؟

گفت: این فلانی است و از نماز خواندنش یاد آوری کرد.

فرمودند: فقط آنچه را که می‌توانید انجام دهید، سوگند بخدا که خدا ملول نمی‌شود و ثوابش را قطع نمی‌کند تا زمانیکه شما خسته نشوید. و بهترین عمل در نزد رسول خدا عملی بود، که صاحبش بر وی مداومت نماید».

ش: ابن جوزی می‌گوید: بهترین عمل مداوم‌تر آنست. زیرا دوام خیر مستلزم ثواب متداوم است و مفهوم حدیث رضایت اعتدال و میانه روی در کلیهء امور حتی عبادت است که خداوند فرموده: ﴿وَكَذَٰلِكَ جَعَلۡنَٰكُمۡ أُمَّةٗ وَسَطٗا[البقرة: ۱۴۳] . وهم: خیر الامور اوسطها. است.

۱۴۳- «وعن أَنسٍ س قال: جاءَ ثَلاثةُ رهْطِ إِلَى بُيُوتِ أَزْواجِ النَّبِيِّ ج يسْأَلُونَ عنْ عِبَادَةِ النَّبِيِّ ج، فَلَمَّا أُخبِروا كأَنَّهُمْ تَقَالَّوْها وقالُوا: أَين نَحْنُ مِنْ النَّبِيِّ ج قَدْ غُفِر لَهُ ما تَقَدَّم مِنْ ذَنْبِهِ وما تَأَخَّر. قالَ أَحَدُهُم: أَمَّا أَنَا فأُصلِّي الليل أَبدا، وقال الآخَر: وَأَنا أَصُومُ الدَّهْرَ أبداً ولا أُفْطِر، وقالَ الآخر: وأَنا اعْتَزِلُ النِّساءَ فلا أَتَزوَّجُ أَبداً، فَجاءَ رسول اللَّه ج إلَيْهمْ فقال: «أَنْتُمُ الَّذِينَ قُلْتُمْ كذا وكذَا؟، أَما واللَّهِ إِنِّي لأَخْشَاكُمْ للَّهِ وَأَتْقَاكُم له لكِني أَصُومُ وَأُفْطِر، وَأُصلِّي وَأَرْقُد، وَأَتَزَوّجُ النِّسَاءَ، فمنْ رغِب عن سُنَّتِي فَلَيسَ مِنِّى»» متفقٌ علیه.

۱۴۳- «از انس سروایت است که گفت:

سه شخص به خانه‌های زنان پیامبر جآمده از عبادت پیامبر جپرسش نمودند. چون بر ایشان گفته شد، گویا آنرا کم شمرده گفتند: ما با پیامبر جچه مناسبتی داریم، در حالیکه گذشته و آینده‌شان بخشیده شده؟

یکی از ایشان گفت: من همیشه در تمام عمر تمام شب را نماز می‌گزارم.

دیگری گفت: من تمام عمر روزه میگیرم و سومی گفت: من از زنها دوری گزیده و هرگز ازدواج نمی‌کنم.

رسول الله جآمده فرمود: شما همان کسانی هستیدکه چنین و چنان گفتید؟ اما بخدا سوگند که من از همهء شما از خدا بیشتر ترسیده، و از همهء شما پرهیزگارترم. و من هم روزه می‌گیرم و هم نمی‌گیرم و نماز می‌خوانم و خواب هم می‌شوم و زنان را به نکاح میگیرم، و کسیکه از سنت و طریقهء من اعراض کند از من نیست».

۱۴۴- «وعن ابن مسعودٍ س أن النبيَّ ج قال: «هَلَكَ الْمُتَنَطِّعُونَ»قالَهَا ثلاثا»، رواه مسلم.

۱۴۴- «از ابن مسعود سروایت است که:

پیامبر جسه بار فرمود: هلاک شدند متنطعون (کسانی که بی‌مورد سختگیری کرده و در گفتار و کردارشان غلو می‌نمایند)».

۱۴۵- «عن أَبِي هريرة س النبي ج قال: إِنَّ الدِّينَ يُسْر، ولنْ يشادَّ الدِّينُ إلاَّ غَلَبه فسدِّدُوا وقَارِبُوا وَأَبْشِرُوا، واسْتعِينُوا بِالْغدْوةِ والرَّوْحةِ وشَيْءٍ مِن الدُّلْجةِ»» رواه البخاری.

وفي رواية له «سدِّدُوا وقَارِبُوا واغْدوا ورُوحُوا، وشَيْء مِنَ الدُّلْجةِ، الْقَصْد الْقصْد تَبْلُغُوا».

۱۴۵- «از ابو هریره سروایت است که فرمود:

در دین آسانی است و کسیکه با دین بمقابله برخیزد و سختگیری کند، ناکام و مغلوب میگردد. پس حق را طلب نموده وخود را بآن نزدیک ساخته و شاد باشید، و با حرکت صبحگاهی و شامگاهی و آخر شب یاری جوئید. یعنی در اوقات نشاط به انجام اعمال صالحه بپردازید.

و در روایتی از وی آمده حق را طلب نموده خود را بدان نزدیک ساخته و در صبحگاه و شامگاه و آخر شب عمل کرده و میانه روی کنید، تا بمقصد برسید».

۱۴۶- «وعن أَنسٍ س قال: دَخَلَ النَّبِيُّ ج الـْمسْجِدَ فَإِذَا حبْلٌ مَمْدُودٌ بَيْنَ السَّارِيَتَيْنِ فقال: «ما هَذَا الْحبْل؟ قالُوا، هَذا حبْلٌ لِزَيْنَبَ فَإِذَا فَترَتْ تَعَلَقَتْ بِه. فقال النَّبِيُّ ج: «حُلّوه، لِيُصَلِّ أَحدُكُمْ نَشَاطَه، فَإِذا فَترَ فَلْيرْقُدْ»» متفقٌ علیه.

۱۴۶- «از انس سروایت است که گفت:

پیامبر جبه مسجد داخل شده طنابی را دیدند، که در میان دو ستون مسجد آویزان است. فرمود: این چه طنابی است؟

گفتند: این ریسمان زینب است که چون خسته شود خود را بدان می‌گیرد.

پیامبر جفرمود: آنرا باز کنید! باید یکی از شما تا زمانی نماز می‌گزارد که با نشاط هست، و هرگاه خسته شود، بخوابد».

ش: حافظ ابن حجر می‌گوید: در این حدیث ترغیب شده بر میانه روی در عبادت و نهی از تعمق در آن، و امر است به اینکه بسوی عبادت با نشاط روی آورده شود و در این حدیث نیز بیان است بر اینکه باید منکررا با زبان و دست دور ساخت، و تکلیف هر شخص در این موضوع معین می‌شود. (مترجم)

۱۴۷- «وعن عائشة ل أن رسول اللَّه ج قال: «إِذَا نَعَسَ أَحدُكُمْ وَهُوَ يُصَلِّي، فَلْيَرْقُدْ حَتَّى يَذْهَبَ عَنْهُ النَّوْم، فإِن أَحدَكم إِذَا صلَّى وهُو نَاعَسٌ لا يَدْرِي لعلَّهُ يذهَبُ يسْتَغْفِرُ فيَسُبُّ نَفْسَهُ»». متفقٌ علیه.

۱۴۷- «از عایشه لروایت است که:

رسول الله ج فرمود: که چون یکی از شما پینکی رود، هنگام ادای نماز، باید استراحت کند تا خوابش برود. زیرا اگر همراه پینکی رفتن نماز بخواند، نمی‌داند که چه می‌گوید، شاید در عوض اینکه آمرزش طلبد، خود را دشنام دهد».

۱۴۸- «وعن أَبِي عبد اللَّه جابر بن سمُرَةَ ب قال: كُنْتُ أُصَلِّي مَعَ النبيِّ ج الصَّلَوَات، فَكَانَتْ صلاتُهُ قَصداً وخُطْبَتُه قَصْداً»» رواه مسلم.

۱۴۸- «از ابو عبدالله جابر بن سمره سروایت شده که گفت:

من با پیامبر جنمازها را ادا می‌کردم، طول نماز‌شان میانه بود، و خطبهء‌شان همچنین».

۱۴۹- «وعن أَبِي جُحَيْفَةَ وَهبِ بْنِ عبد اللَّه س قال: آخَى النَّبِيُّ ج بَيْن سَلْمَانَ وأَبِي الدَّرْدَاء، فَزَارَ سلْمَانُ أَبَا الدَّرْدَاء، فَرَأَى أُمَّ الدَّرْدَاء مُتَبَذِّلَةً فقال: ما شَأْنُكِ؟ قالَت: أَخْوكَ أَبُو الدَّرداءِ ليْسَ له حَاجةٌ فِي الدُّنْيَا. فَجَاءَ أَبُو الدرْدَاءِ فَصَنَعَ لَه طَعَاما، فقالَ لَه: كُلْ فَإِنِّي صَائِم، قال: ما أَنا بآكلٍ حَتَّى تأْكل، فَأَكَل، فَلَّمَا كانَ اللَّيْلُ ذَهَبَ أَبُو الدَّرْداءِ يقُوم فقال لَه: نَمْ فَنَام، ثُمَّ ذَهَبَ يَقُوم فقالَ لَه: نَم، فَلَمَّا كان من آخرِ اللَّيْلِ قالَ سلْمان: قُم الآنَ، فَصَلَّيَا جَمِيعا، فقالَ له سَلْمَان: إِنَّ لرَبِّكَ عَلَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لنَفْسِكَ عَلَيْكَ حقًّا، ولأهلِك عَلَيْكَ حَقًّا، فَأَعْطِ كُلَّ ذِي حَقٍّ حَقَّه، فَأَتَى النَّبِيَّ ج فَذَكر ذلكَ لَه، فقالَ النَّبِيُّ ج: «صَدَقَ سلْمَانُ»» رواه البخاری.

۱۴۹- «از ابوجحیفه وهب بن عبد الله سروایت شده که گفت:

پیامبر جمیان سلمان و ابوالدرداء بعقد اخوت و برادری بستند. سلمان سبدیدن ابوالدرداء سآمده، دید که ام الدرداء للباسهای کهنه را پوشیده، سوال کردند که چرا اینطوری؟

وی گفت: زیرا برادرت ابوالدرداء سبه زنان میلی ندارد، در این هنگام ابوالدرداء سآمده، طعامی را برای سلمان سآماده کرده و گفت: بخور، زیرا من روزه دارم.

سلمان سگفت: تا تو نخوری من نمی‌خورم و نان خورد. چون شب شد ابوالدرداء سخواست برای ادای نماز برخیزد، سلمان سگفت: خواب شو. باز خواست برخیزد، سلمان سگفت: بخواب. چون آخر شب شد سلمان سگفت: حالا برخیز، هردو برخاسته نماز گزاردند.

سلمان بوی گفت: هر آینه خداوند بر تو حقی دارد، ونفس تو بر تو حقی دارد، و خانواده ات بر تو حقی دارد، وحق هرکس را باو ادا کن. وی نزد رسول الله ج آمده موضوع را یاد آوری نمود.

پیامبر جفرمود: سلمان راست گفته است».

ش: حدیث شامل فوائدی است از قبیل مشروع بودن عقد برادری برای خدا، و دیدن برادران دینی و شب گذراندن نزد آنان و جائز بودن صحبت کردن با زن بیگانه هنگام ضرورت و نصیحت برای مسلمان و مشروعیت زینت کردن زن برای شوهر و ثبوت حق زن بر شوهر در معاشرهء نیکو و جواز نهی از مستحبات هرگاه سبب ملال شود، یا حقوق واجبی یا مستحبی که از آن افضل است پایمال گردد. و روا بودن افطار کردن از روزهء مستحب.

۱۵۰- «وعن أَبِي محمد عبدِ اللَّهِ بن عمرو بنِ العاص ب قال: أُخْبرَ النَّبِيُّ ج أنِّي أَقُول: وَاللَّهِ لأَصومَنَّ النَّهَار، ولأَقُومنَّ اللَّيْلَ ما عشْت، فَقَالَ رسُول اللَّه ج: «أَنْتَ الَّذِي تَقُول ذلك؟ فَقُلْت له: قَدْ قُلتُه بأَبِي أَنْتَ وأُمِّي يا رسولَ اللَّه. قَالَ: «فَإِنكَ لا تَسْتَطِيعُ ذلِك، فَصُمْ وأَفْطر، ونَمْ وَقُم، وَصُمْ مِنَ الشَّهْرِ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ فَإِنَّ الْحسنَةَ بعَشْرِ أَمْثَالهَا، وذلكَ مثْلُ صِيامٍ الدَّهْرِ قُلْت: فَإِنِّي أُطيق أفْضَلَ منْ ذلكَ قال: فَصمْ يَوْماً وَأَفْطرْ يَوْمَيْن، قُلْت: فَإِنِّي أُطُيق أفْضَلَ مِنْ ذلك، قال: «فَصُم يَوْماً وَأَفْطرْ يوْما، فَذلكَ صِيَام دَاوود ج، وَهُو أَعْدَل الصِّيَامِ» . وَفي رواية: «هوَ أَفْضَلُ الصِّيامِ» فَقُلْتُ فَإِنِّي أُطِيقُ أَفْضَلَ مِنْ ذلك، فقال رسول اللَّه ج: «لا أَفْضَلَ منْ ذلك» وَلأنْ أَكْونَ قَبلْتُ الثَّلاثَةَ الأَيَّامِ الَّتِي قال رسولُ اللَّه ج أَحَبُّ إِليَّ منْ أَهْلِي وَمَالِى.

وفي روايةٍ: «أَلَمْ أُخْبَرْ أَنَّكَ تَصومُ النَّهَارَ وتَقُومُ اللَّيْل؟» قلت: بلَى يَا رسول اللَّه. قال: «فَلا تَفْعل: صُمْ وأَفْطر، ونَمْ وقُمْ فَإِنَّ لجَسَدكَ علَيْكَ حقًّا، وإِنَّ لعيْنَيْكَ عَلَيْكَ حَقًّا وَإِنَّ لزَوْجِكَ علَيْكَ حَقًّا، وَإِنَّ لزَوْركَ عَلَيْكَ حَقًّا، وإِنَّ بحَسْبكَ أَنْ تَصْومَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثَلاثَةَ أَيَّام، فَإِنَّ لَكَ بِكُلِّ حَسَنةٍ عشْرَ أَمْثَالِهَا، فَإِذن ذلك صِيَامُ الدَّهْرِ» فشَدَّدْتُ فَشُدِّدَ عَلَي، قُلْت: يا رسول اللَّه إِنّي أَجِدُ قُوَّةً، قال: «صُمْ صِيَامَ نَبِيِّ اللَّهِ داوُدَ وَلا تَزدْ عَلَيْهِ» قلت: وما كَان صِيَامُ داودَ؟ قال: «نِصْفُ الدهْرِ» فَكَان عَبْدُ اللَّهِ يقول بعْد مَا كَبِر: يالَيْتَنِي قَبِلْتُ رُخْصةَ رسول اللَّه ج.

وفي رواية: «أَلَمْ أُخْبَرْ أَنَّك تصُومُ الدَّهْر، وَتْقَرَأُ الْقُرْآنَ كُلَّ لَيْلَة؟» فَقُلْت: بَلَى يا رسولَ اللَّه، ولَمْ أُرِدْ بذلِكَ إِلاَّ الْخيْر، قال: «فَصُمْ صَوْمَ نَبِيِّ اللَّهِ داود، فَإِنَّه كَانَ أَعْبَدَ النَّاس، واقْرأْ الْقُرْآنَ في كُلِّ شَهْرٍ» قُلْت: يَا نَبِيِّ اللَّهِ إِنِّي أُطِيق أَفْضل مِنْ ذلِك؟ قال: «فَاقْرَأه فِي كُلِّ عِشرِينَ» قُلْت: يَا نبيِّ اللَّهِ إِنِّي أُطِيق أَفْضَل مِنْ ذَلِك؟ قال: «فَاقْرَأْهُ فِي كُلِّ عَشْر» قُلْت: يَا نَبِيَّ اللَّهِ إِنِّي أُطِيق أَفْضلَ مِنْ ذلِك؟ قال: «فَاقْرَأْه في كُلِّ سَبْعٍ وَلاَ تَزِدْ عَلَى ذَلِكَ» فَشَدَّدْتُ فَشُدِّدَ عَلَي، وقَالَ لِي النَّبِيُّ ج: «إِنَّكَ لاَ تَدْرِي لَعلَّكَ يَطُول بِكَ عُمُرٌ قال: فَصِرْت إِلَى الَّذِي قَالَ لِي النَّبِيُّ ج فَلَمَّا كَبِرْتُ وَدِدْتُ أنِّي قَبِلْت رخْصَةَ نَبِيِّ اللَّهِ ج.

وفي رواية: «وَإِنَّ لوَلَدِكَ علَيْكَ حَقًّا» وفي روايةٍ: لا صَامَ من صَامَ الأَبَدَ» ثَلاثا. وفي روايةٍ: «أَحَبُّ الصَّيَامِ إِلَى اللَّه تَعَالَى صِيَامُ دَاوُد، وَأَحَبُّ الصَّلاةِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى صَلاةُ دَاوُد: كَانَ يَنَامُ نِصْفَ اللَّيل، وَيَقُومُ ثُلُثَه، وَيَنَامُ سُدُسَه، وَكَانَ يَصُومُ يوْماً ويُفْطِرُ يَوْما، وَلا يَفِرُّ إِذَا لاقَى» .

وفي رواية قال: أَنْكَحَنِي أَبِي امْرَأَةً ذَاتَ حسَب، وكَانَ يَتَعَاهَدُ كَنَّتهُ أي: امْرَأَة ولَدِهِفَيسْأَلُهَا عَنْ بَعْلِهَا، فَتَقُولُ لَه: نِعْمَ الرَّجْلُ مِنْ رجُل لَمْ يَطَأْ لنَا فِرَاشاً ولَمْ يُفتِّشْ لنَا كَنَفاً مُنْذُ أَتَيْنَاهُ فَلَمَّا طالَ ذَلِكَ عليه ذكَرَ ذلِكَ لِلنَّبِيِّ ج. فقَالَ: «الْقَني به» فلَقيتُهُ بَعْدَ ذلكَ فَقَالَ: «كيفَ تَصُومُ؟» قُلْتُ كُلَّ يَوْم، قَالَ: «وَكيْفَ تَخْتِم؟» قلتُ: كُلَّ لَيلة، وذَكَر نَحْوَ مَا سَبَق وكَان يقْرَأُ عَلَى بعْض أَهْلِه السُّبُعَ الَّذِي يقْرؤهُ، يعْرضُهُ مِن النَّهَارِ لِيكُون أَخفَّ علَيِهِ بِاللَّيْل، وَإِذَا أَراد أَنْ يَتَقَوَّى أَفْطَر أَيَّاماً وَأَحصَى وصَام مِثْلَهُنَّ كَراهِيةَ أَن يتْرُك شيئاً فارقَ علَيهِ النَّبِي ج». [كُلُّ هذِه الرِّوَايات صحيِحةٌ مُعْظَمُهَا فِي الصَّحيحيْنَ وقليلٌ منْهَا في أَحَدِهِما] .

۱۵۰- «از ابو محمد عبد الله بن عمرو بن العاص بروایت شده که گفت:

به پیامبر جخبر رسیده بود که من گفته ام، بخدا سوگند که تا زنده ام روزها را حتماً روزه گرفته و شب‌ها را زنده می‌دارم. رسول الله ج فرمود: آیا تو چنین گفته‌ای؟

گفتم: بلی یا رسول الله پدر و مادرم فدایت باد.

فرمود: تو نمی‌توانی این کار را انجام دهی، پس هم روزه بگیر و هم بخور، هم بخواب و هم نماز شب بخوان، و هم در ماه سه روز را روزه بگیر، زیرا هر نیکی ده برابر ثواب دارد. و اینکار مثل روزه داری همیشه است. گفتم: من بیشتر از این را می‌توانم انجام دهم.

فرمود: پس دو روز را بخور و یک روز را روزه بگیر.

گفتم: من بیشر از این را می‌توانم.

فرمود: پس یکروز را بخور و یکروز را روزه بگیر. این روزهء داود ÷است، و این میانه‌ترین روزه است.

در روایتی آمده: این بهترین روزه است.

من گفتم: من از این بهتر را می‌توانم.

رسول الله ج فرمود: ازین بهتر وجود ندارد.

عبد الله سگفت: اگر من سه روزی را که رسول الله ج فرموده بود قبول می‌کردم برایم از خانواده و مالم محبوبتر بود.

و در روایتی آمده: آیا بمن خبر نرسیده که روزها را روزه گرفته وشبها را زنده می‌داری؟

گفت: آری یا رسول الله.

فرمود: این کار را مکن. هم روزه بگیر، هم بخواب، وهم نماز شب بخوان. زیرا بدنت بر تو حقی دارد و چشمانت بر تو حقی دارد وهمسرت بر تو حقی دارد، و مهمانت بر تو حقی دارد. وکافیست که در هر ماه سه روز روزه بگیری، زیرا در برابر هر نیکی ده برابر برایت داده می‌شود. این (روزه گرفتن) مثل روزهء تمام عمر است. من بر ایشان سخت گرفتم، ایشان هم بر من سخت گرفتند.

گفتم: یا رسول الله من قدرتمندم.

فرمود: روزهء پیامبر خدا داود ÷را بگیر و از آن زیادتر روزه مگیر.

گفتم: روزهء داود ÷چگونه بود؟

فرمود: نصف زمان. چون عبد الله سکهنسال شده بود، می‌گفت: کاش اجازهء رسول خدا جرا قبول می‌کردم!.

و در روایتی آمده که فرمود: آیا بمن خبر نرسیده که تو تمام عمر روزه گرفته و هر شب قرآن می‌خوانی؟

گفتم: آری یا رسول الله و از آن اراده‌ای جزخیر ندارم.

فرمود: روزهء داود ÷را بگیر. او پارساترین مردم بود. و در هر ماه قرآن بخوان.

گفتم: ای پیامبر خدا جبیش از این توان دارم.

فرمود: بیست روز قرآن بخوان.

گفتم: بیشتر از این در توانم هست.

فرمود: در هر ده روزی بخوان.

گفتم: بیش ازین در توانم هست.

فرمود: در هر هفت روز بخوان، و براین زیاده روی مکن، چون سختگیری کردم بر من سختگیری شد.

پیامبر جبرایم فرمود: تو نمیدانی شاید عمرت دراز شود.

گفت: پس بدانچه که پیامبر جبرایم فرمود، عمل کردم و چون کهنسال شدم دوست داشتم که کاش اجازهء پیامبر جرا می‌پذیرفتم.

و در روایتی آمده که فرزندانت را بر تو حقی است و در روایتی دیگر آمده که کسیکه همیشه روزه گیرد، روزه‌اش هیچ است.

و در روایتی دیگر: بهترین روزه نزد خداوند، روزهء داود ÷است و بهترین ومحبوبترین نماز نزد خداوند نماز داود ÷است که نیم شب می‌خوابید و ۳/۱ را بر می‌خاست، و ۶/۱ را می‌خوابید وروزی روزه می‌گرفت، و روزی را افطار می‌کرد و چون با دشمن مقابل می‌شد فرار نمی‌کرد.

و در روایتی آمده که فرمود: پدرم مرا زنی صاحب نام داد و وی از او خبر می‌گرفت. و از او از شوهرش می‌پرسید، آن زن پاسخ میداد: مرد خوبی است، از وقتی که آمده ام با من همخوابی نکرده است و چون این مسئله دوام یافت برای پیامبر اسلام جیاد آوری شد و نبی جفرمود: او را بر من بنمایان. آنحضرت جاو وی پرسید: چگونه روزه می‌گیری؟

گفت: همه روزه!

پرسید: چگونه قرآن ختم می‌کنی؟

گفت: در هر شب و وی عادت داشت آنچه را که به شب می‌خواند روز بر بعضی از اعضای خانواده‌اش می‌خواند تا از طرف شب بروی آسانتر شود، و چون می‌خواست که خود را نیرو دهد چندین روز افطار می‌کرد و می‌شمرد آنروزها را و بعد آن روزها را روزه می‌گرفت، از خوف اینکه شاید از وی چیزی ترک شود، که پیامبر جرا بران ترک نموده است، همهء این روایات صحیحه است واکثر‌شان در صحیحین آمده است».

۱۵۱- «وعن أَبِي ربْعِيٍّ حنْظَلةَ بنِ الرَّبيع الأُسيدِيِّ الْكَاتِب أَحدِ كُتَّابِ رسول اللَّه ج قال: لَقينَي أَبُو بَكْر س فقال: كَيْفَ أَنْتَ يا حنْظلَة؟ قُلْت: نَافَقَ حنْظَلَةُ، قال: سُبْحانَ اللَّه ما تقُول؟،: قُلْت: نَكُونُ عِنْد رسول اللَّه ج يُذكِّرُنَا بالْجنَّةِ والنَّارِ كأَنَّا رأْيَ عين، فَإِذَا خَرجنَا مِنْ عِنْدِ رسولِ اللَّهِ ج عافَسنَا الأَزْوَاجَ وَالأَوْلادَ وَالضَّيْعاتِ نَسينَا كَثِيراً قال أَبُو بكْر س: فَواللَّهِ إِنَّا لنَلْقَى مِثْلَ هَذَا فانْطلقْتُ أَنَا وَأَبُو بَكْر حتى دخَلْنَا عَلى رسول اللَّه ج. فقُلْتُ نافَقَ حنْظَلةُ يا رسول اللَّه، فقالَ رسولُ اللَّه ج: «ومَا ذَاكَ؟» قُلْتُ: يا رسولَ اللَّه نُكونُ عِنْدكَ تُذَكِّرُنَا بالنَّارِ والْجنَةِ كَأَنَّا رأْيَ العَيْنِ فَإِذَا خَرَجْنَا مِنْ عِنْدِكَ عَافَسنَا الأَزوَاج والأوْلاَدَ والضَّيْعاتِ نَسِينَا كَثِيرا. فقال رسولُ اللَّه ج: «وَالَّذِي نَفْسِي بِيدِهِ أن لَوْ تَدُومُونَ عَلَى مَا تَكُونُونَ عِنْدِي وَفِي الذِّكْر لصَافَحتْكُمُ الملائِكَةُ عَلَى فُرُشِكُم وفي طُرُقِكُم، وَلَكِنْ يا حنْظَلَةُ ساعةً وساعةً» ثَلاثَ مرَّات»، رواه مسلم.

۱۵۱- «از ابو ربعی حنظله بن ربیع أسیدی کاتب، یکی از کاتبان رسول الله جروایت شده که گفت:

ابوبکر سمرا دیده و گفت: حنظله چطوری؟

گفتم: حنظله نفاق ورزید.

گفت: سبحان الله چه می‌گوئی؟

گفتم: ما نزد رسول الله ج می‌باشیم و ما را بدوزخ و بهشت پند میدهد که گویی آنرا به چشم سر مشاهده می‌کنیم و چون از نزد رسول الله جبرمی آییم با زنها و اولادها و مسائل زندگی سرو کار پیدا کرده، بسیاری را فراموش می‌کنیم.

ابوبکر سگفت: ما هم باین چنین چیزی روبرو می‌شویم. من با او خدمت آنحضرت جمشرف شدیم. من گفتم: یا رسول الله حنظله نفاق ورزید.

رسول الله ج فرمود: این چه سخنی است که می‌گویی؟

گفتم: وقتی نزد شما میباشیم ما را به بهشت و دوزخ پند می‌دهید، گویی که آنرا بچشم می‌بینیم، و چون از حضور شما مرخص می‌شویم، با زنان و فرزندان و مسایل زندگی مخالطت نموده بسیاری چیزها را فراموش می‌کنیم.

رسول الله جفرمود: سوگند بذاتی که نفسم بید قدرت اوست، اگر همیشه به شکلی که در نزدم می‌باشید، بسر برید و بیاد خدا باشید، فرشتگان شما را در خانه‌های شما و راههای شما مصافحه خواهند کرد، ولی ای حنظله ساعتی است (برای ادای عبادت) و ساعتی است (برای کار دنیا). سه بار این سخن را تکرار کردند».

۱۵۲- «وعن ابن عباس ب قال: بيْنما النَّبِيُّ ج يَخْطُبُ إِذَا هُوَ بِرجُلٍ قَائِم، فسأَلَ عَنْهُ فَقَالُوا: أَبُو إِسْرائيلَ نَذَر أَنْ يَقُومَ فِي الشَّمْس وَلا يقْعُد، ولا يستَظِلَّ ولا يتَكَلَّم، ويصوم، فَقالَ النَّبِيُّ ج: «مُرُوهُ فَلْيَتَكَلَّمْ ولْيَستَظِلَّ ولْيُتِمَّ صوْمَهُ»»رواه البخاری.

۱۵۲- «از ابن عباس بروایت شده که گفت:

در اثناییکه پیامبر جخطبه می‌خواند، متوجه شخص ایستادهء شده از حالش پرسیدند. جواب دادند او ابو اسرائیل است. نذر کرده که در آفتاب ایستاده و ننشیند، به سایه نرفته و سخن نگوید و روزه گیرد.

پیامبر جفرمود: او را بگویید سخن گوید و در سایه ایستاده و بنشیند و روزه‌اش را باید تمام کند».

ش: در حدیث آمده که آنچه سبب اذیت انسان می‌شود و دلیل شرعی بر آن وجود ندارد، مثل راه رفتن با پای برهنه و نشستن در آفتاب از زمرهء طاعت خداوندی بحساب نمی‌رود و نذر هم بر آن منعقد نمی‌شود، زیرا پیامبر جابو اسرائیل را فقط به تمام کردن روزه‌اش امر نمود و بس.