۵۱- باب رجاء (امید)
قال الله تعالی: ﴿قُلۡ يَٰعِبَادِيَ ٱلَّذِينَ أَسۡرَفُواْ عَلَىٰٓ أَنفُسِهِمۡ لَا تَقۡنَطُواْ مِن رَّحۡمَةِ ٱللَّهِۚ إِنَّ ٱللَّهَ يَغۡفِرُ ٱلذُّنُوبَ جَمِيعًاۚ إِنَّهُۥ هُوَ ٱلۡغَفُورُ ٱلرَّحِيمُ ٥٣﴾[الزمر: ۵۳] .
خداوند میفرماید: «بگو از سویم: ای بندگانم که از حد تجاوز نموده اید نا امید مشوید، بر خود از رحمت خدا، حقا که خدا میآمرزد، همهء گناهان را و خدا آمرزگار مهربان است».
و قال تعالی: ﴿وَهَلۡ نُجَٰزِيٓ إِلَّا ٱلۡكَفُورَ﴾[سبأ: ۱۷] .
و میفرماید: «و سزای بد نمیدهیم جز ناسپاس را».
و قال تعالی: ﴿إِنَّا قَدۡ أُوحِيَ إِلَيۡنَآ أَنَّ ٱلۡعَذَابَ عَلَىٰ مَن كَذَّبَ وَتَوَلَّىٰ ٤٨﴾[طه: ۴۸] .
و میفرماید: «وحی فرستاده شد بر ما که عذاب بر کسی باشد که خدا و رسولانش را دروغ شمرده و روگردان شود».
و قال تعالی: ﴿وَرَحۡمَتِي وَسِعَتۡ كُلَّ شَيۡءٖ﴾[الأعراف: ۱۵۶] .
و هم میفرماید: «و رحمتم همهء موجودات را فرا گرفته است».
۴۱۲- «وعن عُبادَة بنِ الصامِت، س قال: قال رسولُ اللَّه ج: «منْ شَهِدَ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِيكَ لَه، وأَنَّ مُحمَّداً عبْدُهُ وَرَسُولُه، وأَنَّ عِيسى عَبْدُ اللَّهِ وَرَسُولُه، وَكَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلى مَرْيَمَ وَرُوحٌ مِنْه، وأَنَّ الجَنَّةَ حَقٌّ وَالنَّارَ حَق، أَدْخَلَهُ اللَّهُ الجَنَّةَ عَلى ما كانَ مِنَ العمَلِ»» متفقٌ علیه.
وفي رواية لـمسلم:«مَنْ شَهِدَ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّه، وأَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللَّه، حَرَّمَ اللَّهُ علَيهِ النَّارَ».
۴۱۲- «عباده بن صامت سروایت میکند که:
رسول الله جفرمود: آنکه شهادت دهد که معبود برحقی جز یک خدا نیست، و محمد جبنده و فرستادهء او است و عیسی ÷بنده و فرستادهء خدا و کلمهاش هست که به مریم القاء فرمود و روحیست از جانب خدا، بهشت و دوزخ حق است، هر طوری که عملش باشد، خداوند او را به بهشت داخل میکند.
و در روایت مسلم آمده، آنکه گواهی دهد که معبود برحقی جز یک خدا نیست و محمد جفرستادهء خدا است، خداوند آتش را بر وی حرام میسازد (یعنی همیشه بودن در آن را)».
۴۱۳- «وعن أبي ذَر س، قال: قال النبيُّ ج: «يقولُ اللَّهُ عزَّ وجَلّ: مَنْ جاءَ بِالحَسَنَةِ، فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِها أَوْ أَزْيَد، ومَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ، فَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا أَوْ أَغْفِر. وَمَنْ تَقَرَّبَ مِنِّي شِبْرا، تَقَرَّبْتُ مِنْهُ ذِرَاعا، ومنْ تَقَرَّبَ مِنِّي ذرَاعاً، تَقَرَّبْتُ مِنْهُ باعاً، وَمَنْ أَتاني يمشي، أَتَيْتُهُ هَرْولَةً، وَمَنْ لَقِيَني بِقُرَابِ الأَرْضِ خَطِيئَةً لاَ يُشْرِكُ بِي شَيْئاً، لَقِيتُهُ بمثْلِها مغْفِرَةً»» رواه مسلم.
۴۱۳- «ابی ذر سروایت میکند:
پیامبر جفرمود: خداوند عزوجل میفرماید: آنکه عمل نیک انجام دهد برای او ده برابر آن است و یا افزونتر و آنکه عمل بد میکند، پس جزای بدی برابر آن برای اوست، و یا او را میبخشم، و آنکه به من یک وجب نزدیک شود به او یک گز نزدیک شوم و آنکه به من یک گز نزدیک شود به او یک باع نزدیک میگردم، کسی که با پای بطرفم بیاید شتابان بسوی او روم، و آنکه با من روبرو میشود در حالیکه به پوری زمین گناه دارد، بشرطیکه چیزی را شریکم نساخته باشد، به پیمانهء آن از مغفرت و آمرزش با او روبرو میشوم».
۴۱۴- «وعن جابر س، قال: جَاءَ أَعْرَابِيٌّ إِلى النبيِّ ج فقال: يا رَسُولَ اللَّه، ما المُوجِبَتان؟ فَقال: «مَنْ مَات لاَ يُشرِكُ بِاللَّه شَيْئاً دخَلَ الجَنَّةَ، وَمَنْ ماتَ يُشْرِكُ بِهِ شَيْئا، دَخَلَ النَّارَ»» رواه مُسلم.
۴۱۴- «جابر سروایت میکند که:
بادیه نشینی نزد رسول الله ج آمده گفت: یا رسول الله ج موجبتان چیست؟
فرمود: آنکه بمیرد و به خدا چیزی را شریک نیاورده باشد به بهشت داخل میشود، و آنکه بمیرد در حالیکه به خدا چیزی را شریک آورده باشد، به دوزخ داخل میگردد».
۴۱۵- «وَعن أَنس، س، أَنَّ النَّبِيِّ ج، وَمُعَاذٌ ردِيفُهُ عَلى الرَّحْلِ قال: «يا مُعاذُ» قال: لَبيَّيْكَ يا رسُولَ اللَّهِ وَسَعْدَيْك، قال: «يا مُعَاذُ» قال: لَبَّيكَ يارَسُول اللَّهِ وَسَعْديْك. قال: «يَا مُعاذُ» قال: لَبَّيْكَ يا رَسُولَ اللَّهِ وَسَعْديكَ ثلاثا، قال: «ما مِن عَبدٍ يَشْهَدُ أَنْ لاَ إِله إِلاَّ اللَّه، وَأَنَّ مُحَمدا عَبْدُهُ ورَسُولُهُ صِدْقاً مِنْ قَلْبِهِ إِلاَّ حَرَّمَهُ اللَّهُ على النَّارِ» قال: يَا رَسُولَ اللَّهِ أَفَلاَ أُخْبِرُ بِها النَّاسَ فيستبشروا؟ قال: «إِذاً يَتَّكلُوا» فَأَخْبرَ بها مُعَـاذٌ عِنْد مَوْتِهِ تَأَثُّماً». متفقٌ علیه.
۴۱۵- «انس سروایت میکند که:
پیامبر جدر حالیکه معاذ بر ستور پشت سرشان قرار داشت، به وی فرمودند: ای معاذ!
گفت: لبیک یا رسول الله ج و سعدیک.
فرمود: ای معاذ!
گفت: لبیک یا رسول الله ج و سعدیک.
باز فرمود ای معاذ!
گفت: لبیک یا رسول الله ج و سعدیک. سه بار
فرمود: بندهای نیست که از صدق دل گواهی دهد معبود برحقی جز خدا نیست و محمد بندهء خدا و فرستادهء او است، مگر اینکه او را بر آتش دوزخ حرام میکند.
گفت: یا رسول الله ج آیا مردم را خبر ندهم تا شاد شوند؟
فرمود: اگر بگوئی بر آن توکل و اعتماد کنند! و معاذ در وقت مرگ خویش برای آنکه گناهکار نشود از آن خبر داد، برای اینکه از کتمان علم مرتکب گناهی نشود».
ش: «إِلاَّ حَرَّمَهُ اللَّهُ على النَّارِ» این حدیث در ظاهر مفید آنست که اهل شهادتین به جهنم وارد نمیشوند، لیکن ادلهء قطعی وجود دارد که گروهی از عصاة (گنهکاران) مؤمنان به جهنم وارد شده در آن شکنجه گردیده و با شفاعت از آن میبرآیند.
پس دانسته شد که ظاهر آن مراد نیست، گوئی آنحضرت جفرموده است: این مقید است به آنکه عمل صالح انجام دهد. برخی گفتهاند که این مطلق است و مقید است به آنکه آن را بگوید در حالیکه توبه نموده و بر آن حال مرده است.
یا مراد از تحریمش بر جهنم تحریم همیشه ماندن او در جهنم است نه مطلق دخول.
۴۱۶- «وعنْ أبي هريرة أَوْ أبي سَعِيدٍ الخُدْرِيِّ ب: شَك الرَّاوِي، وَلاَ يَضُرُّ الشَّكُّ في عَينِ الصَّحابي، لأَنهم كُلُّهُمْ عُدُول، قال: لما كان يَوْمُ غَزْوَةِ تَبُوكَ، أَصابَ الناسَ مَجَاعَةٌ، فَقالُوا: يا رَسُولَ اللَّهِ لَوْ أَذِنْتَ لَنا فَنَحَرْنَا نَواضِحَنا، فَأَكلْنَا وَادَّهَنَّا؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «افْعَلُوا» فَجَاءَ عُمَرُ س، فقال: يا رَسولَ اللَّهِ إِنْ فَعَلْتَ قَلَّ الظَّهْر، وَلَكِنْ ادْعُهُمْ بفَضْلِ أَزْوَادِهِم، ثُمَّ ادْعُ اللَّهِ لَهُمْ عَلَيْهَا بِالبَرَكَةِ لَعَلَّ اللَّه أَنْ يَجْعَلَ في ذلكَ البَرَكَةَ . فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ج: «نَعَمْ» فَدَعَا بِنِطْعٍ فَبَسَطه، ثُمَّ دَعَا بِفَضْلِ أَزَاوَدِهِم، فَجعلَ الرَّجُلُ يجيءُ بِكَفِّ ذُرَةٍ ويجيءُ الآخَرُ بِكَفِّ تَمْر، ويجيءُ الآخَرُ بِكِسرَةٍ حَتى اجْتَمَعَ عَلى النِّطْعِ مِنْ ذَلِكَ شَيءٌ يَسِير، فَدَعَا رسُولُ اللَّهِ ج بِالبَرَكَةِ، ثُمَّ قالَ «خُذُوا في أَوْعِيَتِكُم، فَأَخَذُوا في أَوْعِيَتِهِمْ حتى ما تركُوا في العَسْكَرِ وِعاء إِلاَّ مَلأوه، وأَكَلُوا حَتَّى شَبعُوا وَفَضَلَ فَضْلَةٌ، فقالَ رَسُولُ ج: «أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّه، وَأَنِّي رَسُولُ اللَّهِ لاَ يَلْقَى اللَّه بهما عَبْدٌ غَيْرُ شاك، فَيُحْجبَ عَنِ الجَنَّةِ»» رواهُ مسلم.
۴۱۶- «از ابو هریره سیا ابو سعید الخدری سروایت است که:
چون جنگ تبوک در رسید، مردم با گرسنگی روبرو شده گفتند: یا رسول الله جاگر اجازه دهید، شترهای مان را کشته از آن بخوریم و خود را چرب کنیم!
رسول الله ج فرمود: اینکار را بکنید.
عمر سآمده گفت: یا رسول الله ج اگر این کار را بکنند، چارپایان کم میشود، ولی توشههای زائدشان را طلب کن و از خدا بخواه تا بر ایشان در آن برکت دهد شاید خداوند در آن برکت نهد.
رسول الله ج فرمود: بلی و بساطی چرمین را طلب کرد، آنرا گسترانید سپس توشههای زائدشان را خواسته، یکی یک مشت جواری میآورد، دیگری مشتی خرما و دیگری پارچهء نانی، تا که بر سر بساط اندکی از این اشیاء گرد آمد، و پیامبر جبرای برکت در آن دعا نموده فرمود: ظرفهای خود را بگیرید! ظرفی درمیان لشکر نماند که آن را پر نکرده باشند و خوردند تا که سیر شدند و اندازهای هم زیاد ماند. رسول الله ج فرمود: گواهی میدهم که معبود برحقی جز خدا نیست و من رسول خدا میباشم، روبرو نمیشود بنده با این دو با خداوند در حالیکه شکی در آن ندارد و در بین او و بهشت حجاب آید».
۴۱۷- «وَعَنْ عِتْبَانَ بنِ مالك س، وهو مِمَّنْ شَهِدَ بَدْرا، قال: كُنْتُ أُصَلِّي لِقَوْمي بَني سالم، وَكَانَ يَحُولُ بَيْني وَبينهُم وادٍ إِذَا جاءَتِ الأَمطار، فَيَشُقُّ عَليَّ اجْتِيَازُهُ قِبَلَ مَسْجِدِهِم، فَجئْتُ رَسُولَ اللَّهِ ج، فقلتُ له: إِنِّي أَنْكَرْتُ بَصَرِي، وَإِنَّ الوَادِيَ الَّذِي بيْني وَبَيْنَ قَوْمي يسِيلُ إِذَا جَاءَت الأَمْطار، فَيَشُقُّ عَليَّ اجْتِيازُه، فَوَدِدْتُ أَنَّكَ تَأْتي، فَتُصَليِّ في بَيْتي مَكاناً أَتَّخِذُهُ مُصَلًّى، فقال رسُول اللَّهِ ج: «سأَفْعَلُ» فَغَدا عليَّ رَسُولُ اللَّه، وَأَبُو بَكْرٍ، س، بَعْدَ ما اشْتَدَّ النَّهَار، وَاسْتَأْذَنَ رسُولُ اللَّهِ ج، فَأَذِنْتُ له، فَلَمْ يَجْلِسْ حتى قال: «أَيْنَ تُحِبُّ أَنْ أُصَلِّيَ مِنْ بَيْتِك؟» فَأَشَرْتُ لهُ إِلى المَكَانِ الَّذِي أُحبُّ أَنْ يُصَلِّيَ فيه، فَقَامَ رَسُولُ اللَّه ج، فَكَبَّرَ وَصَفَفْنَا وَراءَه، فَصَلَّى رَكَعَتَيْن، ثُمَّ سَلَّمَ وَسَلَّمْنَا حِينَ سَلَّم، فَحَبَسْتُهُ علَى خَزيرة تُصْنَعُ لَه، فَسَمَعَ أَهْلُ الدَّارِ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ج في بَيْتي، فَثَابَ رِجَالٌ منهمْ حتَّى كَثُرَ الرِّجَالُ في البَيْت، فَقَالَ رَجُل: مَا فَعَلَ مَالِكٌ لا أَرَاه، فَقَالَ رَجُل: ذلك مُنَافِقٌ لاَ يُحِبُّ اللَّه ورَسُولَه، فقالَ رَسُولُ اللَّهِ ج «لاَ تَقُلْ ذَلِكَ أَلاَ تَراهُ قال: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ يَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهَ اللَّهِ تَعالى ؟،» . فَقال: اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَم، أَمَّا نَحْنُ فَوَاللَّهِ ما نَرَى وُدَّه، وَلاَ حَديثَهُ إِلاَّ إِلى المُنَافِقين، فقالَ رسولُ اللَّه ج: «فَإِنَّ اللَّه قَدْ حَرَّمَ على النَّارِ مَنْ قال: لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ يَبْتَغِي بِذَلِكَ وَجْهِ اللَّهِ»» متفقٌ علیه.
۴۱۷- «عتبان بن مالک سکه از جملهء حضور یافتگان بدر است گفت:
من برای قومم بنی سالم نماز میگزاردم و بین من و ایشان رودباری که چون باران میآمد گذشتن از آن و رفتن به مسجدشان برایم سخت تمام میشد. پس خدمت رسول الله جآمده بر ایشان گفتم: چشمم کم بین (کم سو) شده چون باران شود رودی که میان من و قومم است، سیل میکند و گذشتن از آن و رفتن به مسجدشان، برایم سخت تمام میشود، دوست دارم بخانه ام آمده و در جائی از خانه ام نماز گزارید که آن را برای خود مسجد بگیرم. پیامبر جفرمود: این کار را خواهم نمود. صبح با ارتفاع آفتاب رسول الله ج و ابوبکر سآمدند. آنحضرت جاجازه خواسته داخل شدند و نشسته و فرمودند: در کدام جای خانه ات دوست داری نماز گزارم؟ و من جائی را که دوست داشتم وی در آنجا نماز گزارد، اشاره کردم. پیامبر جبرخاسته و تکبیر گفتند و بدنبالشان صف بستیم و دو رکعت نماز گزارده و سلام دادند. چون سلام دادند ما نیز سلام دادیم و من آنحضرت جرا برای خزیرهء (نوعی طعام است) نگه داشتم. مردم در میانشان گفتند: مالک کجاست او را نمیبینیم؟ دیگری گفت: او منافق است، خدا و رسولش را دوست ندارد. رسول الله ج فرمود: این را مگو آیا او را نمیبینی که لا اله الا الله گفت برای اینکه رضای خدا را بدست آرد؟ او گفت: خدا و رسولش داناتر است. اما ما دوستی و محبت او را جز با منافقین نمیبینیم. رسول الله ج فرمود: همانا خداوند دوزخ را بر کسی که برای رضای خداوند لا اله الا الله بگوید حرام کرده است».
ش: در این حدیث مطالبی است از جمله جواز امامت نابینا و خبر دادن شخص از بیماری که دارد، در حالیکه از روی شکوه نباشد وجواز تخلف از جماعت در وقت باران و تاریکی و اینکه در مدینه مساجد دیگری بجز مسجد نبوی جبوده است و در آن جواز تبرک به جای و محلی است که رسول الله ج نماز گزارده باشد.
۴۱۸- «وعن عمرَ بنِ الخطاب، س، قال: قَدِمَ رسُولُ اللَّهِ ج بِسَبْي فَإِذَا امْرَأَةٌ مِنَ السَّبْي تَسْعَى، إِذْ وَجَدتْ صبيًّا في السبْي أَخَذَتْهُ فَأَلْزَقَتْهُ بِبَطْنِها، فَأَرْضَعَتْه، فقال رسُولُ اللَّه ج: «أَتُرَوْنَ هَذِهِ المَرْأَةَ طارِحَةً وَلَدَهَا في النَّار؟ قُلْنَا: لاَ وَاللَّه. فَقال: «للَّهُ أَرْحمُ بِعِبادِهِ مِنْ هَذِهِ بِولَدِهَا»» متفقٌ علیه.
۴۱۸- «عمر بن الخطاب سروایت میکند که:
رسول الله ج بردگانی را آوردند، زنی از بردهها این طرف و آن طرف میدوید و ناگهان پسری را در میان کودکان پیدا نموده او را گرفت و به شکم خود چسباند، و او را شیر داد. سپس رسول الله ج فرمود: آیا گمان میکنید که این زن پسرش را به آتش افگند؟
گفتیم: نه بخدا!
فرمود: خداوند به بندگانش بیش از آنچه این مادر به پسرش مهربانی دارد، مهربان است».
۴۱۹- «وعن أبي هريرة، س، قال: قال رسُولُ اللَّهِ ج: «لـما خَلَقَ اللَّهُ الخَلْق، كَتَبَ في كِتَاب، فَهُوَ عِنْدَهُ فَوْقَ العَرْش: إِنَّ رَحْمتي تَغْلِبُ غَضَبِي»».
وفي روايةٍ:«غَلَبَتْ غَضَبِي»وفي روايةٍ«سَبَقَتْ غَضَبِي»متفقٌ عليه.
۴۱۹- «ابوهریره سروایت میکند که:
رسول الله ج فرمود: هنگامی که خداوند مخلوقات را آفرید، در کتابی نوشت، آن کتاب بالای عرش نزد او وجود دارد: هر آیینه رحمتم بر غضبم فایق آمد.
و در روایتی آمده، رحمتم بر غضبم سبقت نموده است».
ش: غضب و رضای خداوند به ارادهاش باز میگردد. ارادهء ثواب دادن او تعالی برای مطیع، رضا و رحمت نامیده میشود، و ارادهاش مبنی بر عذاب نمودن عاصیان غضب. و مراد به سبقت و غلبه در اینجا کثرت و شمول رحمت است.
۴۲۰- «وعنه قال: سمِعْتُ رسُولَ اللَّهِ ج يقول: جَعَلَ اللَّهُ الرَّحْمَةَ مائَةَ جُزْءٍ، فَأَمْسَكَ عِنْدَهُ تِسْعَةً وتِسْعِين، وَأَنْزَلَ في الأَرْضِ جُزْءَا واحِدا، فَمِنْ ذَلِكَ الجُزْءِ يَتَراحمُ الخَلائِقُ حَتَّى تَرْفَعَ الدَّابَّةُ حَافِرَهَا عَنْ ولَدِهَا خَشْيَةَ أَنْ تُصِيبَهُ»».
وفي روايةٍ: «إِنَّ للَّهِ تَعَالى مائَةَ رَحْمَةٍ أَنْزَلَ مِنْهَا رَحْمَةً وَاحِدَةً بَيْنَ الجِنِّ والإِنْسِ وَالبَهَائمِ وَالهَوام، فَبهَا يَتَعاطَفُون، وبها يَتَراحَمُون، وَبها تَعْطِفُ الوَحْشُ عَلى وَلَدهَا، وَأَخَّرَ اللَّهُ تَعالى تِسْعاً وتِسْعِينَ رَحْمَةً يَرْحَمُ بها عِبَادهُ يَوْمَ القِيَامَةِ»متفقٌ عليه.
ورواهُ مسلم أَيضاً من روايةِ سَلْمَانَ الفَارِسي، س، قال: قال رسُولُ اللَّه ج: «إِنَّ للَّهِ تَعَالَى ماِئَةَ رَحْمَةٍ فَمِنْها رَحْمَةٌ يَتَراحَمُ بها الخَلْقُ بَيْنَهُمْ، وَتِسْع وَتِسْعُونَ لِيَوْم القِيامَةِ».
وفي رواية:«إِنَّ اللَّه تعالى خَلَقَ يَومَ خَلَقَ السَّمَواتِ والأَرْضَ مِائَةَ رَحْمَةٍ كُلُّ رَحْمَةٍ طِبَاقُ مَا بَيْنَ السَّمَاءِ إِلى الأَرْض، فَجَعَلَ مِنها في الأَرْضِ رَحْمَةً فَبِها تَعْطِفُ الوَالِدَةُ عَلَى وَلَدِهَا وَالْوحْشُ وَالطَّيْرُ بَعْضُها عَلَى بَعْضٍ فَإِذا كانَ يَوْمُ القِيامَةِ، أَكْمَلَها بهِذِهِ الرَّحْمَةِ»».
۴۲۰- «ابو هریره سروایت میکند که:
از پیامبر جشنیدم که میفرمود: خداوند رحمت را صد جزء نموده، که ۹۹ جزء را نزد خود نگهداشته و یکی را در زمین فرستاده. پس از همین جزء مخلوقات با همدیگر رحم میکنند، حتی که چارپا قدم خود را از فرزندش برمی دارد از ترس اینکه مبادا به او ضرری رسد.
در روایتی آمده که خداوند صد رحمت دارد که یکی از آن را در میان جن و انس و چارپایان و گزندگان نازل فرموده،که بدان با هم عطوفت و مهربانی میکنند و به اساس آنست که حیوانات وحشی بر فرزندانشان مهربانی مینمایند و خداوند ۹۹ رحمتش را نگهداشت تا بدان در روز قیامت بندگانش را مورد مرحمت قرار دهد.
و مسلم از سلمان فارسی سروایت نموده که رسول الله ج فرمود: خداوند صد رحمت دارد که از آن جمله رحمتی است که مخلوقات بدان در میان خود رحم و عطوفت مینمایند و ۹۹ آن برای روز قیامت است.
و در روایتی آمده که خداوند روزی که آسمانها و زمین را آفرید صد رحمت نیز آفرید که هر رحمت میان زمین و آسمان را زیر پوشش خود قرار میدهد. هر کدام آن میان آسمان و زمین را پر میکند و یک جزء از آن را بر زمین نهاد که بدان مادر بر فرزندش وحوش و طیور بعضی بر بعضی دیگر رحم میکنند، پس چون روز قیامت آید آن را با این رحمت تکمیل میکند.
ش: یعنی هرگاه جسمی میداشت از بزرگیاش میان آسمان و زمین را پر میساخت».
۴۲۱- «وعنه عن النَّبِيِّ ج. فِيمَا يَحكِى عَن ربِّه، تَبَارَكَ وَتَعَالى، قال: «أَذنَب عبْدٌ ذَنبا، فقال: اللَّهُمَّ اغفِرْ لي ذَنبي، فقال اللَّهُ تَبَارَكَ وَتَعالى: أَذَنَبَ عبدِي ذنبا، فَعلِم أَنَّ لَهُ ربًّا يَغْفِرُ الذَّنْب، وَيأْخُذُ بِالذَّنب، ثُمَّ عَادَ فَأَذَنَبَ، فقال: أَيْ ربِّ اغفِرْ لي ذنبي، فقال تبارك وتعالى: أَذنبَ عبدِي ذَنبا، فَعَلَمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا يَغفِرُ الذَّنب، وَيَأخُذُ بِالذنْب، ثُمَّ عَادَ فَأَذنَب، فقال: أَي رَبِّ اغفِرْ لي ذَنبي، فقال تَبَارَكَ وَتَعَالى: أَذنَبَ عَبدِي ذَنبا، فعَلِمَ أَنَّ لَهُ رَبًّا يَغْفِرُ الذَّنب، وَيأْخُذُ بِالذَّنب، قدَ غَفَرْتُ لِعبدي.. فَلْيَفعَلْ ما شَاءَ»» متفقٌ علیه.
۴۲۱- «ابو هریره ساز پیامبر جاز آنچه از پروردگار حکایت میکند نقل مینماید که فرمود:
چون بنده گناهی را مرتکب شد و گفت، خدایا گناهم را بیامرز، خداوند تعالی فرمود: بنده ام گناهی را مرتکب شد و دانست که برای او پروردگاری است که گناهان را میآمرزد و به گناه میگیرد، سپس بازگشته گناه نمود و گفت: پروردگارا! گناهم را بیامرز باز خداوند تبارک و تعالی میفرماید: بنده ام گناهی را مرتکب شد و دانست که برای او پروردگاریست که گناه را میآمرزد و به گناه مؤاخذه میکند. دوباره بازگشت و گناه نمود و گفت: پروردگارا گناهم را ببخش باز خداوند تعالی میفرماید بنده ام گناهی را مرتکب شد و دانست که او را خداوندیست که گناه را میبخشد و به گناه میگیرد. من برای بنده ام آمرزش نمودم پس هر چه میخواهد بکند».
ش: این حدیث بر فایدهء عظیم استغفار دلالت میکند و فضل و رحمت و حلم و کرم فراوان خدا را متجلی میسازد، ولی این استغفار، استغفاریست که معنایش در دل استقرار یافته و با زبان توأم باشد تا از تصمیم بر اصرار منصرف شده و پشیمانی با آن حاصل شود و آن ترجمهء توبه است و حدیث – خیارکم کل مفتن تواب – بر آن شهادت میدهد. یعنی آنکه گناهش تکرار میشود و توبهاش همچنان و هر دمی که در گناه میافتد بدامان توبه پناه میبرد نه آنکه به زبانش گوید، استغفرالله و دلش بر معصیت اصرار ورزد و این استغفاریست که نیاز به استغفار دارد.
۴۲۲- «وعنه قال: قال رسول اللَّه ج: «وَالَّذِي نَفْسي بِيَدِهِ لَوْ لَمْ تُذنِبُوا، لَذَهَبَ اللَّهُ بِكُم، وَجَاءَ بِقوم يُذْنِبُون، فَيَسْتَغْفِرُونَ اللَّه تعالى، فيَغْفرُ لَهُمْ»رواه مسلم.
۴۲۲- «ابو هریره سروایت میکند که:
رسول الله ج فرمود: سوگند به ذاتی که جانم در دست اوست، اگر گناه نمیکردید، خداوند هر آینه شما را از بین برده، قومی را میآورد که گناه کنند و به تعقیب آن از خدا آمرزش طلبند و خداوند بر ایشان بیامرزد».
ش: انسان بر خلاف فرشتگان دارای غریزه ایست که گناه میکند و بر خلاف شیاطین عمرش را در گناه سپری نمینماید، بلکه از گناه توبه میکند و خداوند هم توبه پذیر است و توبهاش را میپذیرد و حدیث مبارک هم همین معنی را افاده میکند.
۴۲۳- «وعن أبي أَيُّوبَ خَالِدِ بنِ زيد، س قال: سمعتُ رسول اللَّه ج يقول: «لَوْلا أَنَّكُمْ تُذنبُون، لخَلَقَ اللَّهُ خَلقاً يُذنِبون، فَيَسْتَغْفِرُون، فَيَغْفِرُ لَهُمْ»»رواه مسلم.
۴۲۳- «ابو ایوب خالد بن زید سروایت میکند که:
از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: اگر شما گناه نمیکردید، همانا خداوند مردمی را میآفرید که گناه کرده و بعداً از خداوند آمرزش طلبند و بر ایشان بیامرزد».
ش: طبیبی میگوید: مفهوم حدیث بیاهمیت جلوه دادن گناه نیست، بلکه این است که خداوند تعالی چنانچه نیکی به نیکوکاری را دوست میدارد، گذشت از گنهکاران را نیز دوست میدارد و مقصد او تعالی آن نبوده که بندگان را چون ملائکه منزه و پاک از گناه بگرداند، بلکه در میانشان کسی را آفریده که به خواست خویش بسوی گناه تمایل میکند، پس او را مکلف نموده از آن بپرهیزد و به او توبهء بعد از گناه را شناسانده است. پس هرگاه به آن وفا کند که چه بهتر، ور نه توبه در برابرش قرار دارد و منظور آنحضرت جاین بوده که هرگاه شما چون فرشته معصوم میبودید، حتی خداوند گروهی را میآفرید که گناه نمایند تا در برابر گناهشان صفت غفوریت و آمرزش الهی متجلی گردد.
۴۲۴- «وعن أبي هريرة، س، قال: كُنَّا قُعوداً مَع رسول اللَّه ج، مَعَنا أَبُو بكْر وَعُمَر، ب في نَفَر، فَقَامَ رسول اللَّه ج مِنْ بَيْن أَظْهُرنَا، فَأَبْطَأَ عَلَيْنَا، فَخَشَينا أَنْ يُقْتَطَعَ دُونَنَا، فَفَزَعْنا، فَقُمْنَا، فَكُنْتُ أَوَّلَ مَنْ فَزع، فَخَرجتُ أَبْتَغِي رسول اللَّه ج، حَتَّى أَتَيتُ حَائِطاً لِلأَنْصَارِ وَذَكَرَ الحديث بطُوله إِلى قوله: فقال رسول اللَّه ج: «اذْهَبْ فَمَنْ لَقِيتَ وَرَاءَ هَذَا الحَائِطِ يَشْهَدُ أَنْ لا إِلَه إلاَّ اللَّه، مُسْتَيقِناً بهَا قَلَبُهُ فَبَشِّرْهُ بِالجَنَّةِ»» رواه مسلم.
۴۲۴- «ابو هریره سروایت میکند که:
ما نزد رسول الله ج نشسته بودیم و با ما ابوبکر و عمر ب و چند نفری وجود داشتند. پیامبر جاز میان برخاسته و مدتی دیر کردند، ترسیدیم شاید به ایشان در دوری از ما گرفتاریی پیش آمده باشد و سخت به هراس افتادیم و برخاستیم و من اولین کسی بودم که ترسید و به جستجوی رسول الله ج برآمدم تا اینکه به دیوار باغی از انصار رسیدم – و حدیث را به درازا ذکر نموده تا که گفت – سپس رسول الله ج فرمود: برو با هر که در پشت این باغ روبرو شدی در حالیکه گواهی دهد که هیچ معبود بر حقی جز خدا وجود ندارد و دلش بدان یقین داشته باشد، او را به بهشت مژده ده».
۴۲۵- «وعن عبد اللَّه بن عَمْرو بن العاص، ب، أَن النَّبِيَّ ج تَلا قَوَل اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ في إِبراهِيمَ ج: ﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُۥ مِنِّي﴾[ابراهیم: ۳۶] .، وَقَوْلَ عيسى ج: ﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨﴾[المائدة: ۱۱۸] .، فَرَفَعَ يَدَيْه وقال «اللَّهُمَّ أُمَّتِي أُمَّتِي» وَبَكَى، فقال اللَّه عَزَّ وَجَل: «يا جبريلُ اذْهَبْ إِلى مُحَمَّدٍ وَرَبُّكَ أَعْلَم،فسلْهُ مَا يُبكِيه؟» فَأَتَاهُ جبرِيلُ فَأَخبَرَهُ رسولُ اللَّه ج بِمَا قال:وَهُو أَعْلَم، فقال اللَّهُ تعالى: يا جِبريلُ اذهَبْ إِلى مُحَمَّدٍ فَقُل: إِنَّا سَنُرضِيكَ في أُمَّتِكَ وَلا نَسُوؤُكَ» رواه مسلم.
۴۲۵- «عبد الله بن عمرو بن العاص بروایت میکند که:
پیامبر جاین فرمودهء خداوندی را در مورد ابراهیم ÷خواندند که: ﴿رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضۡلَلۡنَ كَثِيرٗا مِّنَ ٱلنَّاسِۖ فَمَن تَبِعَنِي فَإِنَّهُۥ مِنِّي﴾[ابراهیم: ۳۶] . «پروردگارا! ایشان بیشتر مردم را گمراه کردند، پس کسی که پیروی از من کند، از من اند» و فرمودهء عیسی ÷را که: ﴿إِن تُعَذِّبۡهُمۡ فَإِنَّهُمۡ عِبَادُكَۖ وَإِن تَغۡفِرۡ لَهُمۡ فَإِنَّكَ أَنتَ ٱلۡعَزِيزُ ٱلۡحَكِيمُ ١١٨﴾[المائدة: ۱۱۸] . «اگر ایشان را عذاب کنی، پس بندگان تواند و اگر بیامرزی، پس تو غالب و با حکمت هستی» بعد از آن دستهای خود را بلند نموده فرمود: بار خدایا، امتم امتم، و گریست، پس از آن خداوند به جبرئیل ÷فرمود: بسوی محمد جبرو و خدایت داناتر است، از او بپرس چه چیز سبب گریهء تو شده؟
جبرئیل ÷نزدش آمده و رسول الله ج او را از آنچه گفته بود با خبر ساخت – و او داناتر است – پس خداوند فرمود: ای جبرئیل بسوی محمد جبرو و بگو همانا ترا در بارهء امتت راضی خواهیم ساخت و ترا آزرده خاطر نمیکنیم».
۴۲۶- «وعن مُعَاذِ بنِ جَبَل س، قال كُنتُ رِدْفَ النبيِّ ج على حِمارٍ فقال: «يَا مُعَاذُ هَل تَدري مَا حَقُّ اللَّه عَلى عِبَادِهِ ، ومَا حَقُّ الْعِبادِ عَلى اللَّه؟ قلت: اللَهُ وَرَسُولُهُ أَعْلَم. قال: «فَإِنَّ حَقَّ اللَّهِ عَلَى العِبَادِ أَن يَعْبُدُوه، وَلا يُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا، وَحقَّ العِبادِ عَلى اللَّهِ أَنْ لا يُعَدِّبَ مَنْ لا يُشِركُ بِهِ شَيْئا، فقلت: يا رسولُ اللَّهِ أَفَلا أُبَشِّرُ النَّاس؟ قال: «لا تُبَشِّرْهُم فَيَتَّكِلُوا»» متفقٌ علیه.
۴۲۶- «معاذ بن جبل سگفت:
پشت سر پیامبر جبر الاغی سوار بودم، ایشان فرمودند: ای معاذ آیا میدانی حق خدا بر بندگان و حق بندگان بر خدا چیست؟
گفتم: خدا و رسول او داناتراند.
فرمود: همانا حق خدا بر بندگان اینست که فقط او را بپرستند و به او تعالی چیزی را شریک نیاورند و حق بندگان بر خدا اینست که کسی را که به او چیزی شریک نیاورده است، عذاب نکند.
گفتم: یا رسول الله ج آیا مردم را بندان مژده ندهم؟
فرمود: آنان را مژده مده که باز بدان اعتماد میکنند».
۴۲۷- «وعن البَرَاءِ بنِ عازب، ب، عن النَّبِيِّ ج قال: «المُسْلِمُ إِذَا سُئِلَ في القَبرِ يَشهَدُ أَن لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّه، وأَنَّ مُحَمَّداً رسولُ اللَّه، فذلك قولهُ تعالى: ﴿يُثَبِّتُ ٱللَّهُ ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ بِٱلۡقَوۡلِ ٱلثَّابِتِ فِي ٱلۡحَيَوٰةِ ٱلدُّنۡيَا وَفِي ٱلۡأٓخِرَةِ﴾[ابراهیم: ۲۷] ». متفقٌ علیه.
۴۲۷- «براء بن عازب ساز پیامبر جروایت میکند که فرمود: چون مسلمان در قبر سؤال شود، گواهی میدهد که جز الله معبود برحقی نیست و اینکه محمد جفرستادهء خدا است و آن این فرمودهء خداوند است: «ثابت میگرداند خداوند مؤمنان را به قول ثابت در زندگی دنیا و در آخرت»».
۴۲۸- «وعن أَنس، س عن رسول اللَّه ج قال: «إِنَّ الكَافِرَ إِذَا عَمِلَ حَسَنَةً، أُطعِمَ بِهَا طُعمَةً مِنَ الدُّنيَا، وَأَمَّا المُؤمِن، فَإِنَّ اللَّه تعـالى يَدَّخِرُ لَهُ حَسَنَاتِهِ في الآخِرَةِ، وَيُعْقِبُهُ رِزْقاً في الدُّنْيَا عَلى طَاعَتِهِ»».
وفي روايةٍ: «إِنَّ اللَّه لا يَظْلِمُ مُؤْمِناً حَسَنَةً يُعْطَى بِهَا في الدُّنْيَا، وَيُجْزَى بِهَا في الآخِرَة، وَأَمَّا الْكَافِر، فَيُطْعَمُ بِحَسَنَاتِ مَا عَمِلَ للَّهِ تعالى، في الدُّنْيَا حَتَّى إِذَا أَفْضَى إِلى الآخِرَة، لَمْ يَكُنْ لَهُ حَسَنَةٌ يُجْزَى بِهَا»رواه مسلم.
۴۲۸- «انس سروایت میکند که:
رسول الله ج فرمود: چون کافر عمل نیکی را انجام دهد، در برابر آن در دنیا پاداشی مادی به وی داده میشود، اما برای مؤمن خداوند نیکیهایش را در آخرت برایش ذخیره میکند و در برابر طاعتش در دنیا به وی روزی میدهد.
و در روایتی آمده که: خداوند مؤمنی را مورد ستم قرار نمیدهد، در برابر نیکی در دنیا به وی اجر ارزانی شود و در آخرت هم جزای خیرش را دریابد. و اما کافر: در برابر نیکیهایی که برای خدا انجام داده در دنیا رزق داده میشود، ولی چون به آخرت رسد نیکیای برایش نمیماند که در برابرش به وی مزد داده شود».
۴۲۹- «وعن جابر، س قال: قال رسولُ اللَّهِ ج: «مَثَلُ الصَّلَوَاتِ الخَمْسِ كَمَثَلِ نَهَرٍ جَارٍ غَمْرٍ عَلَى بَابِ أَحَدِكُمْ يَغْتَسِلُ مِنْهُ كُلَّ يَوْمٍ خَمْسَ مَرَّاتٍ»» رواه مسلم.
۴۲۹- «از جابر سروایت است که:
رسول الله ج فرمود: مثل نمازهای پنجگانه مانند جویی عمیق بر آستانهء خانهء یکی از شما است که بسرعت جریان دارد و روزی پنج بار در آن شستشو میکند».
۴۳۰- «وعن ابنِ عباس، ب، قال: سمعتُ رسولَ اللَّه ج يقول: «مَا مِنْ رَجُلٍ مُسلِمٍ يَمُوتُ فَيَقُومُ عَلَى جَنازتِه أَرَبَعُونَ رَجُلاً لا يُشرِكُونَ بِاللَّهِ شَيئاً إِلاَّ شَفَّعَهُمُ اللَّهُ فيه»» رواه مسلم.
۴۳۰- «ابن عباس بروایت میکند که:
از رسول الله ج شنیدم که میفرمود: هیچ مرد مسلمانی نیست که بمیرد و ۴۰ مرد بر جنازهاش بایستند که هیچ چیزی را به خدا شریک نمیآورند، مگر اینکه خداوند شفاعت آنها را در مورد وی میپذیرد».
۴۳۱- «وعن ابنِ مسعود، س، قال: كُنَّا مَعَ رسولِ اللَّهِ ج في قُبَّةٍ نَحواً مِنْ أَرَبعِين، فقال: «أَتَرضَونَ أَنْ تَكُونُوا رُبُعَ أَهْلِ الجَنَّة؟» قُلْنَا: نَعَم، قال: «أَتَرضَونَ أَن تَكُونُوا ثُلُثَ أَهْلِ الجَنَّة؟» قُلْنَا: نَعَم، قال: «وَالَّذِي نَفسُ مُحَمَّدٍ بِيَدِهِ إِنِّي لأَرجُو أَنْ تَكُونُوا نِصفَ أَهْلِ الجَنَّة، وَذَلِك أَنَّ الجَنَّةَ لا يَدخُلُهَا إِلاَّ نَفسٌ مُسلِمَةٌ، وَمَا أَنتُمْ في أَهْلِ الشِّركِ إِلاَّ كََالشَّعرَةِ البَيَضَاءِ في جلدِ الثَّورِ الأَسود، أَوْ كَالشَّعَرَةِ السَّودَاءِ في جلدِ الثَّورِ الأَحْمَرِ»» متفقٌ علیه.
۴۳۱- «ابن مسعود سگفت:
ما در حدود چهل نفر با پیامبر خدا جدر قبهای (خیمهء مدور از خیمههای عرب) بودیم فرمود: آیا راضی میشوید که ۴/۱ حصهء اهل بهشت باشید؟
گفتیم: بلی.
فرمود: آیا راضی میشوید ۳/۱ حصهء اهل بهشت باشید؟
گفتیم: بلی.
فرمود: سوگند به ذاتی که جان محمد در دست اوست، امیدوارم که شما نیمهء اهل بهشت باشید، زیرا به بهشت جز شخص مسلمان کسی داخل نمیگردد و شما در میان مردم مشرک مانند موی سفید در پوست گاو سیاه یا مانند موی سیاه در پوست گاو سرخ میباشید».
۴۳۲- «وعن أبي موسى الأَشعري س، قال: قال رسولُ اللَّه ج: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ دَفَعَ اللَّهُ إِلى كُلِّ مُسْلِمٍ يَهُوديًّا أو نَصْرَانِيّآً فَيَقُول: هَذَا فِكَاكُكَ مِنَ النَّارِ»».
«وفي رواية عنهُ عن النبيِّ ج قال: «يَجِيءُ يَوْمَ الْقِيامَةِ نَاسٌ مِنَ المُسْلِمِين بِذُنُوبٍ أَمْثَالِ الجبَالِ يَغفِرُهَا اللَّهُ لهمُ»» رواه مسلم.
۴۳۲- «ابو موسی اشعری سروایت میکند که:
پیامبر جفرمود: چون روز قیامت شود، خداوند برای هر مسلمان یک یهودی یا نصرانی میدهد و میگوید: این خلاصی تو از دوزخ است.
و در روایتی از پیامبر جآمده که فرمود: عدهء از مسلمین در روز قیامت با گناهانی به اندازهء کوهها میآیند و خداوند گناهانشان را میآمرزد».
۴۳۳- «وعن ابن عمَر ب قال: سمِعتُ رسولَ اللَّه ج يقول: «يُدْنَى المُؤْمِنُ يَومَ القِيَامَةِ مِنُ رَبِّهِ حتَّى يَضَعَ كَنَفَهُ عَلَيه، فَيُقَرِّرَهُ بِذُنُوبِه، فيقولُ: أَتَعرفُ ذنبَ كَذا؟ أَتَعرفُ ذَنبَ كَذَا؟ فيقول: رَبِّ أَعْرِف، قال: فَإِنِّي قَد سَتَرتُهَا عَلَيكَ في الدُّنيَا، وَأَنَا أَغْفِرُهَا لَكَ اليَوم، فَيُعطَى صَحِيفَةَ حسَنَاته»» متفقٌ علیه.
۴۳۳- «ابن عمر بروایت میکند:
از رسول الله ج شنیدم که فرمود: مؤمن در روز قیامت به پروردگارش به اندازهای نزدیک میشود که خداوند رحمت خود را بر او مینهد، و خداوند او را به گناهانش معترف ساخته میگوید: آیا فلان گناه و فلان گناه را بخاطر میآوری؟
در جواب میگوید: پروردگارا! میدانم.
خداوند میفرماید: همانا آن را در دنیا بر تو پوشاندم و امروز برایت میآمرزم و صحیفهء نیکیهایش به وی داده میشود».
ش: مراد از دنو و قرب مؤمن در روز قیامت به پروردگارش، نزدیکی از دیدگاه کرامت و احسان است نه نزدیکی از روی مسافه، زیرا او تعالی جل و علا شأنه از مسافت منزه و پاک است.
۴۳۴- «وعن ابنِ مسعودٍ س أَنَّ رَجُلاً أَصَابَ مِنَ امْرَأَةٍ قُبْلَة، فَأَتَى النَّبِيَّ ج فأَخبره، فأَنزل اللَّهُ تعالى: ﴿وَأَقِمِ ٱلصَّلَوٰةَ طَرَفَيِ ٱلنَّهَارِ وَزُلَفٗا مِّنَ ٱلَّيۡلِۚ إِنَّ ٱلۡحَسَنَٰتِ يُذۡهِبۡنَ ٱلسَّئَِّاتِ﴾[هود: ۱۱۴] . فقال الرجل: أَلي هذا يا رسولَ اللَّه؟ قال: «لجَميعِ أُمَّتي كُلهِمْ»»متفقٌ علیه.
۴۳۴- «ابن مسعود سروایت میکند که:
مردی زنی را بوسید و سپس نزد پیامبر جآمده وی را خبر ساخت، خداوند نازل فرمود: «و برپا دارید نماز را در دو طرف روز و در تاریکی شب که همانا نیکیها بدیها را محو میکند». هود: ۱۱۴، و آن مرد گفت: آیا فقط برای من است، یا رسول الله ج؟
فرمود: برای همهء امت من».
۴۳۵- «وعن أَنس، س، قال: جَاءَ رَجُلٌ إِلى النبيِّ ج فقال: يا رسولَ اللَّهِ أَصَبْتُ حدّا، فَأَقِمْهُ عَلَي، وَحَضَرتِ الصَّلاةُ فَصَلَّى مَعَ رسول اللَّه ج فَلَمَّا قَضَى الصَّلاة قال: يا رسول اللَّهِ إِنِّي أَصَبْتُ حدًّا، فأَقِمْ فيَّ كتَابَ اللَّه، قال: «هَلْ حَضَرْتَ مَعَنَا الصَّلاَة؟» قال: نَعم: قال«قد غُفِرَ لَكَ»»متفقٌ علیه.
۴۳۵- «انس سگفت:
شخصی نزد پیامبر جآمده گفت: یا رسول الله ج من حدی را مرتکب شده ام، آن را بر من جاری فرما! وقت نماز شد و با پیامبر جنماز گزارد، چون نماز ادا شد، گفت: یا رسول الله ج حدی را مرتکب شده ام حکم خدا را بر من جاری فرما.
آنحضرت جفرمود: آیا در نماز با ما حاضر شدی؟
گفت: بلی.
فرمود: گناهانت آمرزیده شد».
۴۳۶- «وعنه قال: قال رسول اللَّه ج: «إِنَّ اللَّه لَيَرضي عن الْعَبْدِ أَنْ يَأْكُلَ الأَكلَةَ، فَيحْمَدُهُ عليها، أَوْ يَشْربَ الشَّرْبَةَ، فَيَحْمدُهُ عَليها»» رواه مسلم.
۴۳۶- «انس سروایت میکند که:
رسول الله ج فرمود: خداوند از بندهاش راضی میشود که چون لقمهء نانی بخورد، خدا را بر آن ثنا گوید و یا آبی بنوشد، خدا را بر آن ثنا گوید».
۴۳۷- «وعن أبي موسى، س، عن النبيِّ ج، قال: «إِنَّ اللَّه تعالى، بَبْسُطُ يَدَهُ باللَّيلِ لَيَتُوبَ مُسيِءُ النَّهَار، وَيَبْسُطُ يَدهُ بِالنَّهارِ ليَتُوبَ مُسيءُ اللَّيلِ حتى تَطْلُعَ الشمسُ مِنْ مَغْرِبَها»» رواه مسلم.
۴۳۷- «ابو موسی سروایت میکند که:
پیامبر جفرمود: خداوند دستش را به شب هموار میکند تا توبهء گناهکار روز را ببخشد و در روز هموار میسازد تا توبهء گناهکار شب را ببخشد، تا آنگاه که آفتاب از مغرب طلوع نماید».
۴۳۸- «وعن أبي نجيحٍ عَمرو بن عَبْسَةَ بفتح العين والباءِ السُّلَمِي، س قال: كنتُ وَأَنَا في الجَاهِلِيَّةِ أَظُنُّ أَنَّ النَّاسَ عَلى ضَلالَةٍ، وَأَنَّهُمْ لَيْسُوا على شيء، وَهُمْ يَعْبُدُونَ الأَوْثَان، فَسَمِعْتُ بِرَجُلٍ بِمكَّةَ يُخْبِرُ أَخْبَارا، فَقَعَدْتُ عَلى رَاحِلَتي، فَقَدِمْتُ عَلَيْهِ، فَإِذَا رسولُ اللَّه ج مُسْتَخْفِياً جُرَءَاءُ عليهِ قَوْمُه، فَتَلَطَّفْتُ حَتَّى دَخلْتُ عَلَيهِ بِمَكَّة، فَقُلْتُ له: ما أَنَت؟ قال: «أَنا نَبي» قلت: وما نبي؟ قال: «أَرْسَلِني اللَّه» قلت: وبِأَيِّ شَيْءٍ أَرْسلَك؟ قال: «أَرْسَلني بِصِلَةِ الأَرْحام، وكسرِ الأَوْثان، وَأَنْ يُوَحَّدَ اللَّه لايُشْرَكُ بِهِ شَيْء» قلت: فَمنْ مَعَكَ عَلى هَذا؟ قال: «حُر وَعَبْدٌ» ومعهُ يوْمَئِذٍ أَبو بكر وبلالٌ ب. قلت: إِنِّي مُتَّبعُك، قال إِنَّكَ لَنْ تَستطِيعَ ذلكَ يَوْمَكَ هَذا. أَلا تَرى حَالى وحالَ النَّاس؟ وَلَكِنِ ارْجعْ إِلى أَهْلِكَ فَإِذا سمعْتَ بِي قد ظَهَرْتُ فَأْتِني» قال فَذهبْتُ إِلى أَهْلي، وَقَدِمَ رسول اللَّه ج المَدينَةَ . وكنتُ في أَهْلي. فَجَعَلْتُ أَتَخَبَّرُ الأَخْبَار، وَأَسْأَلُ النَّاسَ حينَ قَدِمَ الـمدينة حَتَّى قَدِمَ نَفرٌ مِنْ أَهْلي المدينةَ، فقلت: ما فَعَلَ هذا الرَّجُلُ الذي قدِم الـمدينة؟ فقالوا: النَّاسُ إِليهِ سِراعٌ وَقَدْ أَرَادَ قَوْمُه قَتْلَه، فَلَمْ يَستْطَيِعُوا ذلِك، فَقَدِمتُ الـمدينَةَ فَدَخَلتُ عليه، فقلت: يا رسولَ اللَّه أَتَعرِفُني؟ قال: «نَعم أَنتَ الَّذي لَقيتنَي بمكةَ» قال: فقلت: يا رسول اللَّه أَخْبرني عمَّا عَلَّمكَ اللَّه وَأَجْهَلُهُ، أَخبِرنْي عَنِ الصَّلاَةِ؟ قال: «صَلِّ صَلاَةَ الصُّبح، ثُمَّ اقْصُرْ عَنِ الصَّلاةِ حَتَّى تَرتفَعِ الشَّمْسُ قِيدَ رُمْح، فَإِنَّهَا تَطْلُعُ حين تطلع بَيْنَ قَرْنَي شَيْطَان، وَحِينئِذٍ يَسْجُدُ لَهَا الكفَّار، ثُمَّ صَل، فَإِنَّ الصَّلاَةَ مشهودة محضورة . حتى يستقِلَّ الظِّلُّ بالرُّمح، ثُمَّ اقْصُر عن الصَّلاةِ، فإِنه حينئذٍ تُسجَرُ جَهَنَّم، فإِذا أَقبلَ الفَيء فصَل، فإِنَّ الصَّلاةَ مَشهودةٌ محضورة حتى تُصَلِّيَ العصرَ ثم اقْصُر عن الصلاةِ حتى تَغْرُبَ الشمس، فإِنها تُغرُبُ بين قَرنيْ شيطان، وحينئذٍ يَسْجُدُ لها الكُفَّارُ».
قال: فقلت: يا نَبِيَّ اللَّه، فالوضوءُ حدّثني عنه؟ فقال: «ما منْكُمْ رجُل يُقَرِّبُ وَضُوءَه، فَيَتَمَضْمضُ ويستنْشِقُ فَيَنْتَثِر، إِلاَّ خَرَّتْ خطايَا وجههِ وفيهِ وخياشِيمِه. ثم إِذا غَسَلَ وجهَهُ كما أَمَرَهُ اللَّه إِلاَّ خرّت خطايا وجهِهِ مِنْ أَطرافِ لحْيَتِهِ مع الماء. ثم يغسِل يديهِ إِلى المِرفَقَينِ إِلاَّ خرّت خطايا يديه من أَنامِلِهِ مع الـماء، ثم يَمْسحُ رَأْسَه، إِلاَّ خَرَّتْ خَطَايَا رَأْسِهِ من أَطرافِ شَعْرهِ مع الماء، ثم يَغْسِل قَدَمَيهِ إِلى الكَعْبَيْن، إلاَّ خَرت خطايا رِجْلَيه من أَنَامِلِهِ مَع الماء، فإِن هو قامَ فصلَّى، فحمِدِ اللَّه تعالى، وأَثْنَى عليهِ وَمجَّدَهُ بالذي هو له أَهل،وَفَرَّغَ قلبه للَّه تعالى . إِلا انصَرَفَ من خطيئَتِهِ كَهَيْئَتِهِ يومَ وَلَدَتْهُ أُمُّهُ».
فحدّثَ عَمرو بنُ عَبسةَ بهذا الحديثَ أَبَا أُمَامَة صاحِبِ رسولِ اللَّه ج فقال له أبو أمامة: يا عَمْروُ بن عَبْسَةَ، انظر ما تقول. في مقامٍ واحِدٍ يُعطى هذا الرَّجُل؟ فقال عَمْرو:يا أَبَا أُمامةَ . فقد كِبرَتْ سِنِّي، ورَقَّ عَظمِي، وَاقْتَرَبَ أَجَلي، وما بي حَاجة أَنْ أَكذِبَ على اللَّهِ تعالى، ولا على رسول اللَّهِ ج لو لم أَسْمَعْهُ من رسول اللَّه ج إِلاَّ مَرَّةً أَوْ مَرْتَيْن أو ثلاثا، حَتَّى عَدَّ سبعَ مَرات، ما حَدَّثتُ أَبداً بِه، ولكنِّي سمِعتُهُ أَكثَرَ من ذلك» رواه مسلم.
۴۳۸- «از ابو نجیح عمرو بن عبسه السلمی سروایت شده که گفت:
در دورهء جاهلیت اعتقاد داشتم این مردمی که بتها را میپرستند، بر گمراهیاند و بر راه راست استوار نیستند. وقتی شنیدم مردی در مکه پدیدار شده که از اخباری اطلاع میدهد، اشترم را سوار شده و به جستجویش برآمدم. ناگاه پیامبر خدا جرا دریافتم، در حالیکه خود را پنهان میداشت و قومش بر وی دلیر بودند به آهستگی به مکه داخل شدم و به وی گفتم: تو چه هستی؟
فرمود: پیامبرم.
گفتم: پیامبر چیست؟
فرمود: مرا خداوند فرستاده است.
پرسیدم: به چه فرستاده؟
جواب داد: به پیوستگی صلهء رحم، شکستن بتها و اینکه خدا را به یگانگی بپرستید و چیزی را برایش شریک نسازید.
گفتم: با تو در این کار کیانند؟
فرمود: یک آزاد و یک غلام (ابوبکر و بلال بودند) ب.
گفتم: من از تو پیروی میکنم.
فرمود: در این روز این کار را نمیتوانی بکنی آیا حال من و مردم را نمیبینی، بسوی خانواده ات باز گرد و چون دعوتم را آشکار و علنی کردم، نزدم بیا... به خانه ام رفتم، وقتی رسول الله ج در مدینه آمدند، من در میان خانواده ام بودم و شروع به بررسی خبرها کرده و از مردم پرسش مینمودم تا که گروهی از خانواده ام به مدینه رفتند. پرسیدم این مردی که به مدینه آمد چه کرد؟
گفتند: مردم بسویش میشتابند، قومش خواستند تا او را بکشند، ولی نتوانستند و چون به مدینه به حضور آنحضرت جرسیدم،گفتم: یا رسول الله ج آیا مرا میشناسی؟
فرمود: بلی، تو کسی هستی که در مکه با من دیدار کردی.
گفتم: مرا از آنچه خدا به تو تعلیم داده و آنرا نمیدانم خبر ده، مرا از نماز خبر ده!
فرمود: نماز صبح را بخوان بعد خود را از نماز "نوافل" باز دار تا که آفتاب به اندازهء یک نیزه بالا شود، زیرا آفتاب هنگام برآمدن و طلوع در میان دو شاخ شیطان طلوع مینماید. "یعنی شباهت به آفتاب پرستان میشود، زیرا آنان در این اوقات آفتاب را پرستش میکنند. والله اعلم" و در این هنگام کافران بر آن سجده کنند، سپس نماز بخوان زیرا آن وقت محل حضور و شهود ملائکه است – تا که نیزه از سایه آزاد شود – باز امتناع کن، زیرا در این لحظه جهنم داغ گردانیده میشود، و چون سایه بطرف مشرق رود، نماز بخوان، زیرا این لحظه وقت شهود و حضور ملائکه است تا که نماز عصر را بگزاری. باز خود را از نماز باز دار تا آفتاب غروب کند، زیرا آفتاب در میان دو شاخ شیطان غروب میکند و در این لحظه کفار در برابر آن سجده کنند.
گفتم: در بارهء وضو با من صحبت کن.
فرمود: هیچکدام شما نیست که آب وضویش را نزدیک نموده مضمضه و استنشاق نماید، جز آنکه گناهان روی دهان و بینیاش بیرون میشود. و چون صورتش را طبق امر خدا بشوید گناهان صورتش از دو طرف ریشش ساقط میگردد، باز دو دستش را تا آرنج میشوید، گناهان دو دستش از ناخنهایش با آب زائل میگردد، و باز که هر دو پایش را تا شتالنگ میشوید گناهان هردو پایش از انگشتانش با آب میرود، و هرگاه ایستاده نماز گزارده حمد و ثنای حق تعالی را گفته و به شایستگی آنرا اداء نماید و دلش را برای خدا فارغ سازد از گناه به گونهای پاک میشود چنانچه در روز اول از مادرش تولد یافته است.
عمرو بن عبسه این حدیث را به ابو امامه گفت: وی گفت: ببین تو چه میگوئی! در یک مقام چنین ثوابی به او داده میشود؟!
عمرو گفت: ای ابو امامه! سنم زیاد گشته و اجلم نزدیک شده است و نیازی بدین نیست که در اینحال بر خدا و رسولش دروغ بگویم، اگر آنرا از رسول الله جیکبار دو بار تا هفت بار و آنرا شمرد، نمیشنیدم، هرگز آنرا بیان نمیکردم و بیشتر از این آنرا از پیامبر خدا شنیدهام».
۴۳۹- «وعن أبي موسى الأشعري س، عن النبي ج قال: «إِذا أَرادَ اللَّه تعالى، رحمةَ أُمَّةٍ، قَبضَ نبيَّهَا قَبلَها، فجعلَهُ لها فَرَطاً وسلَفاً بين يَدَيها، وإذا أرادُ هَلَكةَ أُمَّةٍ ، عذَّبها ونبيُّهَا حَي، فَأَهْلَكَهَا وهوَ حَيُّ ينظُر، فَأَقَرَّ عينَهُ بِهلاكها حين كذَّبوهُ وعصَوا أَمْرَهُ»» رواه مسلم.
۴۳۹- «ابو موسی اشعری سروایت میکند که:
پیامبر خدا جفرمود: هرگاه خداوند ارادهء رحمت را بر امتی کند پیامبرش را پیش از ایشان بسوی خود باز میگرداند، تا پیشاپیش برای مهمانداری و اکرامشان زمینه سازی کند و چون ارادهء هلاکشان را نماید، عذابشان کند در حالیکه پیامبرشان زنده است».
ش: یعنی در حالیکه پیامبر خدا شاهد بوده و هلاکشان را میبیند و چون او را تکذیب کردهاند، دلش را با مشاهدهء آن شاد میکند.