۱۶۹- باب در مورد همکاری و همیاری با رفیق و همراه
در این باب احادیث زیادی آمده که گذشت و از جمله حدیث: «والله في عون العبد ما کان العبد في عون أخیه» و حدیث: «کل معروف صدقة» و امثال آن است.
۹۶۹- «وعن أَبي سعيدٍ الخُدْريِّ س قال: بينما نَحْنُ في سَفَرٍ إِذ جَاءَ رَجُلٌ على رَاحِلةٍ له، فَجعَلَ يَصْرِفُ بَصَرهُ يَمِيناً وَشِمَالا، فقال رسول اللَّه ج:«مَنْ كَانَ مَعَهُ فَضْلُ ظَهر، فَلْيعُدْ بِهِ على منْ لا ظَهر له، ومَنْ كانَ له فَضلُ زَاد، فَلْيَعُدْ بِهِ عَلى مَنْ لا زَادَ له» فَذَكَرَ مِنْ أَصْنافِ المال ما ذَكَرَه، حَتى رَأَينَا أَنَّهُ لا حقَّ لأحَدٍ منا في فضْل». رواه مسلم.
۹۶۹- «از ابو سعید خدری سروایت شده که گفت:
در اثنائیکه با پیامبر جدر سفری بودیم، ناگاه مردی که بر چارپایش سوار بود آمد و چشمش را به طرف راست و چپ میگرداند، (تا کسی را که بکمک نیازمند باشد، ببیند) و رسول الله جفرمود: کسیکه سواریی زائد بر حاجتش داشته باشد، باید با کسیکه سواری ندارد، همکاری نموده و او را به پشت سرش سوار نماید. و کسیکه توشهء زائدی داشته باشد، باید به کسی دهد که توشه ندارد. و از انواع مال آنچه را که یافت، ذکر نمود تا اینکه گمان کردیم برای هیچیک از ما حقی در زیادتی نیست».
۹۷۰- «وعنْ جابرٍ س، عَنْ رسول اللَّهِ ج أَنَّه أَرادَ أَنْ يَغْزُوَ فقال: يا معْشَرَ المُهَاجِرِينَ والأنصار، إِنَّ مِنْ إخوَنِكُم قَوْما، ليْس لهمْ مَال، وَلا عشِيرَة، فَلْيَصُمَّ أَحَدكم إِليْهِ الرَجُلَيْنِ أَوِ الثَّلاثَة، فما لأحدِنَا منْ ظهرٍ يحْمِلُهُ إلا عُقبَةٌ يعْني كَعُقْبَةٍ أَحَدهمْ، قال: فَضَممْتُ إليَّ اثْنَيْينِ أَو ثَلاثَةً ما لي إلا عُقبةٌ كعقبَةِ أَحَدِهمْ مِنْ جَملي».رواه أبو داود.
۹۷۰- «از جابر سروایت شده که:
آنحضرت جارادهء غزوه (نبرد) نموده و فرمود: ای گروه مهاجر و انصار! هرآئینه در میان برادران شما کسانی وجود دارند که نه مال دارند و نه هم قبیلهای، پس باید هر کدام شما دو یا سه نفر شانرا با خود بگیرد و هیچکدام ما سواریی زائد نداشته که دیگری را با خود بگیرد، مگر پشت سر هر کدام، من دو نفر را با خود گرفتم. گفت: دو یا سه نفر را با خود گرفتم، در حالیکه بر شترم فقط جای یک نفر را پشت سرم داشتم».
۹۷۱- «وعنه قال: كانَ رسول اللَّهِ ج يَتَخلَّف في الـمسِيرِ فَيُزْجِي الضَّعيف ويُرْدفُ ويدْعُو له..»رواه أبو داود بإِسناد حسن.
۹۷۱- «از جابر سروایت شده که:
رسول الله جدر راه خود را به آخر میکشید و به این ترتیب ناتوان و درمانده را رانده و دیگری را پشت سرش سوار نموده و برایش دعا مینمود».