ترجمه فارسی ریاض الصالحین

فهرست کتاب

۴۰- باب در مورد نیکی به پدر و مادر و پیوسته داشتن صلهء رحم

۴۰- باب در مورد نیکی به پدر و مادر و پیوسته داشتن صلهء رحم

قال الله تعالی: ﴿وَٱعۡبُدُواْ ٱللَّهَ وَلَا تُشۡرِكُواْ بِهِۦ شَيۡ‍ٔٗاۖ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنٗا وَبِذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡيَتَٰمَىٰ وَٱلۡمَسَٰكِينِ وَٱلۡجَارِ ذِي ٱلۡقُرۡبَىٰ وَٱلۡجَارِ ٱلۡجُنُبِ وَٱلصَّاحِبِ بِٱلۡجَنۢبِ وَٱبۡنِ ٱلسَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتۡ أَيۡمَٰنُكُمۡ[النساء: ۳۶] .

خداوند می‌فرماید: «و خدا را بپرستید و چیزی را شریک وی قرار مدهید و به پدر و مادر، خویشان و یتیمان و گدایان و همسایهء خویشاوند و به همسایهء بیگانه و به همنشین بر پهلو نشسته و به مسافر و به آنچه دست شما مالکش شده نیکو کاری کنید».

وقال تعالی: ﴿وَٱتَّقُواْ ٱللَّهَ ٱلَّذِي تَسَآءَلُونَ بِهِ[النساء: ۱] .

و خداوند می‌فرماید: «و از آن خدائی که بنام او از یکدیگر سؤال می‌کنید بترسید و بترسید از گسستن خویشاوندان».

وقال تعالی: ﴿وَٱلَّذِينَ يَصِلُونَ مَآ أَمَرَ ٱللَّهُ بِهِۦٓ أَن يُوصَلَ[الرعد: ۲۱] .

و می‌فرماید: «و آنانکه پیوسته دارند آنچه را که خداوند به پیوستن و وصل آن امر نموده است».

وقال تعالی: ﴿وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ حُسۡنٗا[العنکبوت: ۸] .

و می‌فرماید: «و امر کردیم انسان را به نیک معامله کردن با پدر و مادرش».

وقال تعالی: ﴿وَقَضَىٰ رَبُّكَ أَلَّا تَعۡبُدُوٓاْ إِلَّآ إِيَّاهُ وَبِٱلۡوَٰلِدَيۡنِ إِحۡسَٰنًاۚ إِمَّا يَبۡلُغَنَّ عِندَكَ ٱلۡكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوۡ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفّٖ وَلَا تَنۡهَرۡهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوۡلٗا كَرِيمٗا ٢٣ وَٱخۡفِضۡ لَهُمَا جَنَاحَ ٱلذُّلِّ مِنَ ٱلرَّحۡمَةِ وَقُل رَّبِّ ٱرۡحَمۡهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرٗا ٢٤[الإسراء: ۲۳-۲۴] .

می‌فرماید: «و حکم کرد پروردگار تو که جز خدا را عبادت مکنید و با پدر و مادر خود نیکوکاری کنید. هرگاه نزد تو کلانسالی یکی‌شان یا هردوی‌شان برسد، پس بر ایشان أُف مگو و بر آنان بانگ مزن و سخن نیکو با آنها بگو و برای‌شان بازوی تواضع را بخاطر مهربانی پست گردان و بگو پروردگارم بر آنان ببخشای، چنانچه مرا در خوردسالی پرورش نمودند».

و قال تعالی: ﴿وَوَصَّيۡنَا ٱلۡإِنسَٰنَ بِوَٰلِدَيۡهِ حَمَلَتۡهُ أُمُّهُۥ وَهۡنًا عَلَىٰ وَهۡنٖ وَفِصَٰلُهُۥ فِي عَامَيۡنِ أَنِ ٱشۡكُرۡ لِي وَلِوَٰلِدَيۡكَ[لقمان: ۱۴] .

و هم می‌فرماید: «و انسان را در مورد نیکی با پدر و مادرش توصیه کردیم، خاصتا مادری که ویرا در شکم برداشته تا مدت دو سال که طفل را از شیر باز گرفته هر روز بر رنج و ناتوانیش بیفزوده بر اینکه مرا شکر گزاری و پدر و مادرت را».

۳۱۲- «عن أبي عبد الرحمن عبد اللَّه بن مسعود س قال: سأَلتُ النبي ج: أَيُّ الْعملِ أَحبُّ إلى اللَّهِ تَعالى ؟ قال: «الصَّلاةُ على وقْتِهَا» قُلْت: ثُمَّ أَي؟ قال: «بِرُّ الْوَالِديْنِ» قلت: ثُمَّ أَي؟ قال: «الجِهَادُ في سبِيِل اللَّهِ»» متفقٌ علیه.

۳۱۲- «از ابو عبد الرحمن بن مسعود سروایت شده که گفت:

از پیامبر جپرسیدم: کدام کار را خداوند دوستتر می‌دارد؟

فرمود: نماز را در وقتش.

گفتم: سپس کدام را؟

فرمود: احسان به والدین را.

گفتم: باز کدام را؟

فرمود: جهاد در راه خدا را».

۳۱۳- «وعن أبي هريرة س قال: قال رسول اللَّه ج: «لا يَجْزِي ولَدٌ والِداً إِلاَّ أَنْ يَجِدَهُ مملُوكا، فَيَشْتَرِيَه، فَيَعْتِقَهُ»»رواه مسلم.

۳۱۳- «از ابو هریره سروایت است که:

رسول الله ج فرمود: فرزند حق پدر را ادا کرده نمی‌تواند، مگر اینکه پدرش را غلام یابد، باز او را خریده آزاد کند».

۳۱۴- «وعنه أيضاً س أَن رسول اللَّه ج قال: «مَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ والْيوْمِ الآخِر، فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَه، وَمَنْ كانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ والْيوم الآخِر، فَلْيصلْ رَحِمَه، وَمَنْ كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّه وَالْيوْمِ الآخِر، فلْيقُلْ خيراً أَوْ لِيَصمُتْ»» متفقٌ علیه.

۳۱۴- «و هم از ابو هریره سروایت است که:

رسول الله جفرمود: آنکه به خدا و روز آخرت ایمان دارد، باید مهمان خود را احترام کند، وکسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد، باید صلهء رحم را پیوسته دارد، و کسی که ایمان به خدا و روز آخرت دارد، باید سخن خوب گوید و یا سکوت اختیار کند».

۳۱۵- «وعنه قال: قال رسول اللَّه ج: «إِنَّ اللَّه تَعَالى خَلَقَ الخَلْقَ حَتَّى إِذَا فَرَغَ مِنْهُمْ قَامَتِ الرَّحِم، فَقَالَت: هذا مُقَامُ الْعَائِذِ بِكَ مِنَ الْقَطِيعةِ، قال: نَعَمْ أَمَا تَرْضينَ أَنْ أَصِلَ مَنْ وَصَلَك، وَأَقْطَعَ مَنْ قَطَعَك؟ قالت: بَلَى، قال فذلِك، ثم قال رسول اللَّه ج: اقرءوا إِنْ شِئتُم: ﴿فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ ٢٣[محمد: ۲۲-۲۳] ».متفقٌ علیه.

وفي رواية للبخاري: «فقال اللَّه تعالى: «منْ وَصلَك، وَصلْتُه، ومنْ قَطَعكِ قطعتُهُ»».

۳۱۵- «و هم از ابو هریره سروایت است که:

رسول الله ج فرمود: که چون خداوند مخلوقات را آفرید و از آن فراغت یافت، رحم برخاسته گفت: این مقام کسی است که از قطع رحم بتو پناه آورد.

خداوند فرمود: بلی آیا راضی نمی‌شوی که بپیوندم با کسی که به تو می‌پیوندد و بگسلم با کسی که از تو می‌گسلد و می‌برد؟

گفت: آری.

فرمود: پس برای تو محقق است.

سپس رسول الله ج فرمود: هرگاه می‌خواهید بخوانید: ﴿فَهَلۡ عَسَيۡتُمۡ إِن تَوَلَّيۡتُمۡ أَن تُفۡسِدُواْ فِي ٱلۡأَرۡضِ وَتُقَطِّعُوٓاْ أَرۡحَامَكُمۡ ٢٢ أُوْلَٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ لَعَنَهُمُ ٱللَّهُ فَأَصَمَّهُمۡ وَأَعۡمَىٰٓ أَبۡصَٰرَهُمۡ ٢٣[محمد: ۲۲-۲۳] . ترجمه گذشت.

در روایتی از بخاری آمده که خداوند فرمود: کسی که به تو می‌پیوندد، با او می‌پیوندم و از کسی که با تو ببرد، از او می‌برم و می‌گسلم».

ش: رحمی که شایسته است پیوسته نگهداشته شود وبریدن و قطع کردن آن حرام است، نزدیکان مرد از دو طرف پدر و پدر بزرگ اوست، هر چند بالا رود و پسران وی است، هرچند پائین باشد و آنچه به دو طرف تعلق می‌گیرد عبارت است از برادران و خواهران و عموها و عمه‌ها و دائی‌ها (ماما یا خالو) و خاله‌ها و فرزندان‌شان.

۳۱۶- «وعنه س قال: جَاءَ رَجُلٌ إلى رسول اللَّه ج فقال: يا رسول اللَّه مَنْ أَحَقُّ النَّاسِ بحُسنِ صَحَابَتي؟ قال: «أُمُّك» قال: ثُمَّ من؟ قال: «أُمُّكَ» قال: ثُمَّ مَن؟ قال: «أُمُّكَ» قال: ثُمَّ مَن؟ قال: «أَبُوكَ»» متفقٌ علیه.

وفي رواية: يا رسول اللَّه مَنْ أَحَقُّ الناس بِحُسْن الصُّحْبة؟ قال: «أُمُّكَ ثُمَّ أُمُّك، ثُمَّ أُمُّك، ثمَّ أَباك، ثُمَّ أَدْنَاكَ أَدْنَاكَ»».

۳۱۶- «از ابو هریره سروایت است که:

مردی به حضور رسول الله ج آمده گفت: یا رسول الله! کدام کس به خوش رفتاری ام سزاوارتر است؟

فرمود: مادرت.

گفت: باز کدام؟

فرمود: مادرت.

گفت: باز کدام؟

فرمود: مادرت.

گفت: باز کدام؟

فرمود: پدرت».

۳۱۷- «وعنه عن النبي ج قال: «رغِم أَنْف، ثُم رغِم أَنْف، ثُمَّ رَغِم أَنف مَنْ أَدرْكَ أَبَويْهِ عِنْدَ الْكِبر، أَحدُهُمَا أَوْ كِلاهُما، فَلمْ يدْخلِ الجَنَّةَ»» رواه مسلم.

۳۱۷- «از ابو هریره سروایت است که:

پیامبر جفرمود: به خاک مالیده شود، به خاک مالیده شود، و باز به خاک مالیده شود، بینی آنکه یکی از والدینش را و یا هر دو را هنگام کلانسالی دریابد، ولی حق‌شان را اداء نکرده باشد، پس او به بهشت داخل نگردد».

۳۱۸- «وعنه س أَن رجلاً قال: يا رسول اللَّه إِنَّ لي قَرابَةً أَصِلُهُمْ وَيَقْطَعُوني، وَأُحسِنُ إِلَيْهِمِ وَيُسيئُونَ إِلي، وأَحْلُمُ عنهُمْ وَيجْهلُونَ علَي، فقال: «لَئِنْ كُنْت كما قُلْت، فَكَأَنَّمَا تُسِفُّهُمُ المَل، ولا يَزَالُ معكَ مِنَ اللَّهِ ظهِيرٌ عَلَيْهِمْ ما دمْتَ عَلَى ذَلكَ»»رواه مسلم.

۳۱۸- «از ابو هریره سروایت است که:

مردی گفت: یا رسول الله ج! من نزدیکانی دارم که با ایشان پیوستگی می‌کنم، ولی آنها با من قطع رابطه می‌نمایند، به آنها نیکی می‌نمایم و آنها با من بدی می‌نمایند.

آنحضرت جفرمود: اگر تو چنان باشی که می‌گویی، گویی خاکستر داغ را به ایشان می‌خورانی و تا همین طور باشی همیشه خداوند ترا بر ایشان یاری خواهد داد».

۳۱۹- «وعن أَنسٍ س أَن رسولَ اللَّه ج قال: «مَنْ أَحبَّ أَنْ يُبْسَطَ له في رِزقِه، ويُنْسأَ لَهُ في أَثرِه، فَلْيصِلْ رحِمهُ»» متفقٌ علیه.

۳۱۹- «از انس سروایت است که:

رسول الله ج فرمود: کسی که دوست بدارد اینکه روزی‌اش فراخ گردیده و عمرش طولانی گردد، باید صلهء رحمش (پیوستگی با نزدیکان) را پیوسته بدارد».

۳۲۰- «وعنه قال: كان أَبُو طَلْحَة أَكْثَر الأَنصار بِالمَدينَةِ مَالاً مِنْ نَخْل، وكان أَحبُّ ّأَمْوَالِهِ بِيرْحَاء، وكَانتْ مُسْتقْبِلَة المَسْجِد، وكَان رسولُ اللَّه ج يدْخُلُهَا، وَيَشْرَب مِنْ ماءٍ فيها طَيِّب، فَلمَّا نَزَلتْ هذِهِ الآيةُ: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ[آل‌عمران: ۹۲] . قام أَبُو طَلْحة إلى رسول اللَّه ج فقال: يا رسولَ اللَّه إِنَّ اللَّه تَبَارَك وتعالى يقول: ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ حَتَّىٰ تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ[آل‌عمران: ۹۲] . وَإِنَّ أَحب مالى إِليَّ بِيَرْحَاء، وإِنَّهَا صَدقَةٌ للَّهِ تعالى، أَرجُو بِرَّهَا وذُخْرهَا عِنْد اللَّه تعالى، فَضَعْهَا يا رسول اللَّه حيثُ أَراكَ اللَّه. فقال رسولُ اللَّه ج: «بَخ، ذلِكَ مالٌ رابح، ذلِكَ مالٌ رابح، وقَدْ سَمِعْتُ ما قُلت، وإِنَّي أَرى أَنْ تَجْعَلَهَا في الأَقْربِين» فقال أَبُو طَلْحة: أَفعلُ يا رسول اللَّه، فَقَسَمهَا أَبُو طَلْحة في أَقارِبِهِ وبني عمِّه». متفقٌ علیه.

۳۲۰- «از انس سروایت شده که گفت:

ابو طلحه در میان انصار در مدینه از همه بیشتر صاحب درختان خرما بود، و از همهء اموالش بیرحاء (باغچهء خرما) را دوست می‌داشت، که روبروی مسجد نبوی جقرار داشت، رسول الله ج به آن داخل می‌گردید و از آب شیرین آن می‌نوشید.

انس سگفت: چون این آیه نازل شد ﴿لَن تَنَالُواْ ٱلۡبِرَّ... ابو طلحه خدمت رسول الله ج آمده گفت: یا رسول الله جخداوند بر تو نازل نموده: لن تنالوا لبر... و من از همهء مالم بیرحاء را بیشتر دوست می‌دارم، و آن برای خدا صدقه است، و از خداوند خیر و ثواب آنرا می‌خواهم. پس آنرا بجائی که خداوند برایت نشان داده بگذار. رسول الله ج فرمود: به به، این مالیست سودمند، این مالیست سودمند و همانا شنیدم آنچه تو گفتی و نظرم اینست که آنرا برای نزدیکانت بگردانی. ابوطلحه سگفت: این کار را می‌کنم، یا رسول الله ج. و ابو طلحه سآنرا در میان نزدیکان و پسر عموهایش قسمت کرد».

۳۲۱- «وعن عبد اللَّه بن عمرو بن العاص ب قال: أَقْبلَ رجُلٌ إِلى نَبِيِّ اللَّه ج، فقال: أُبايِعُكَ على الهِجرةِ وَالجِهَادِ أَبتَغِي الأَجرَ مِنَ اللَّه تعالى . قال: «فهَلْ مِنْ والدِيْكَ أَحدٌ حَي؟» قال: نعمْ بل كِلاهُما قال: «فَتَبْتَغِي الأَجْرَ مِنَ اللَّه تعالى؟» قال: نعم. قال: «فَارْجعْ إِلى والدِيْك، فَأَحْسِنْ صُحْبتَهُما».متفقٌ عليه.

وهذا لَفْظُ مسلم.

وفي روايةٍ لهُما:«جاءَ رجلٌ فاسْتَأْذَنُه في الجِهَادِ فقال: «أَحيٌّ والِداك؟ قال: نَعَم، قال: «ففِيهِما فَجاهِدْ»».

۳۲۱- «از عبد الله بن عمرو بن العاص بروایت شده که گفت:

مردی بطرف پیامبر جآمده و گفت: با شما پیمان می‌بندم بر اینکه جهاد نموده، هجرت کنم و مزدم را فقط از خداوند بخواهم. آنحضرت جفرمود: آیا یکی از پدر و مادرت زنده است؟

گفت: هر دوی‌شان زنده‌اند.

فرمود: از خداوند مزد می‌خواهی؟

گفت: بلی.

فرمود: بسوی پدر و مادرت بازگرد و با آنان رفتار نیکو کن.

در روایتی دیگر از هر دو آمده که مردی آمده و از آنحضرت جاجازهء جهاد را خواست. ایشان فرمودند: آیا پدر و مادرت زنده‌اند؟

گفت: بلی.

فرمود: در خدمت آنها جهادکن».

ش: این حدیث مشعر بر فضیلت احسان به پدر و مادر است و اینکه هرگاه جهاد فرض کفایی باشد، خدمت والدین اولی است و جهاد بدون اجازهء‌شان حرام است و اگر جهاد فرض عین شد، چنین نیست.

۳۲۲- «وعنه عن النبي ج قال: لَيْسَ الْواصِلُ بِالمُكافئ وَلكِنَّ الواصِلَ الَّذي إِذا قَطَعتْ رَحِمُهُ وصلَهَا»» رواه البخاری.

۳۲۲- «از عبد الله بن عمرو بن العاص بروایت است که فرمود:

صرف (پیوسته داشتن) پیوند قرابت کافی نیست، بلکه پیوند دهندهء حقیقی کسی است که چون پیوند قرابتش قطع گردد، آنرا پیوسته بدارد».

۳۲۳- «وعن عائشة قالت: قال رسول اللَّه ج: «الرَّحمُ مَعَلَّقَةٌ بِالعَرْشِ تَقُول: مَنْ وصلني وَصَلَهُ اللَّه، وَمَن قَطَعَني، قَطَعَهُ اللَّه»» متفقٌ علیه.

۳۲۳- «از عایشه لروایت است که:

رسول الله ج فرمود: رحم (خویشاوندی) بر عرش معلق و آویزان بوده و می‌گوید: آنکه مرا پیوسته دارد، خدا او را پیوسته دارد و آنکه مرا می‌برد خدا او را ببرد».

۳۲۴- «وعن أُمِّ المُؤْمِنِينَ ميمُونَةَ بنْتِ الحارِثِ ل أَنَّهَا أَعتَقَتْ وليدةً وَلَم تَستَأْذِنِ النَّبِيَّ ج، فلَمَّا كانَ يومَها الَّذي يدورُ عَلَيْهَا فِيه، قالت: يا رسول اللَّه إِنِّي أَعْتَقْتُ ولِيدتي؟ قال: «أَوَ فَعلْت؟» قالت: نَعمْ قال: «أَما إِنَّكِ لو أَعْطَيتِهَا أَخوالَكِ كان أَعظَمَ لأجرِكِ»» متفقٌ علیه.

۳۲۴- «از میمونه بنت الحارث ام المؤمنین لروایت است که:

وی کنیزی را آزاد نمود بدون اینکه از پیامبر جاجازه طلبد. چون روز نوبت او رسید، گفت: یا رسول الله ج! آیا خبر شدید که کنیزم را آزاد کردم.

فرمود: آیا این کار را کردی؟

گفت: بلی!

فرمود: هرگاه آنرا به ماماهایت (دائی‌هایت) می‌دادی ثوابت فزونتر بود».

۳۲۵- «وعن أَسْمَاءَ بنْتِ أبي بكْرٍ الصِّدِّيقِ ب قالت: قَدِمتْ عليَّ أُمِّي وهِي مُشركة في عهْدِ رسول اللَّه ج فَاسْتَفتَيْتُ رسول اللَّه ج قلت: قَدِمتْ عَليَّ أُمِّى وَهِى راغبةٌ، أَفأَصِلُ أُمِّي؟ قال: «نَعمْ صِلي أُمَّكِ»» متفق علیه.

۳۲۵- «از اسماء بنت ابی بکر بروایت شده که گفت:

مادرم در زمان رسول الله ج در حالیکه مشرک بود، به خانه ام آمده از پیامبر جفتوا طلبیده گفتم: مادرم نزدم آمده در حالیکه طمع دارد به او کمک نمایم، آیا با مادرم پیوستگی کنم؟

فرمود: بلی، پیوندت را با مادرت پیوسته دار».

۳۲۶- «وعن زينب الثقفِيَّةِ امْرأَةِ عبدِ اللَّهِ بن مسعودٍ س وعنها قالت: قال رسولُ اللَّه ج: «تَصدَّقنَ يا مَعْشَرَ النِّسَاءِ ولَو مِن حُلِيِّكُنَّ» قالت: فَرجعتُ إِلى عبدِ اللَّه ابنِ مسعودٍ فقلتُ له: إِنَّك رجُلٌ خَفِيفُ ذَات اليَدِ وإِنَّ رسولَ اللَّهِ ج قدْ أمرنا بالصدقةِ، فأْتِه فاسأَلْه، فإن كان ذلك يُجْزِئُ عنِّي وَإِلاَّ صَرَفُتَهَا إِلى غَيركُم. فقال عبدُ اللَّه: بَلِ ائتِيهِ أَنت، فانطَلَقْت، فَإِذا امْرأَةٌ مِن الأَنَصارِ بِبابِ رسول اللَّه ج حاجَتي حاجتُهَا، وكان رسول اللَّه ج قد أُلقِيتْ علَيهِ المهابةُ . فَخَرج علينا بلال، فقُلنَا له: ائْتِ رسولَ اللَّه ج، فَأَخْبِرْهُ أَنَّ امْرأَتَيْنِ بِالبَابَ تَسأَلانِك: أَتُجزِئُ الصَّدَقَةُ عنْهُمَا على أزواجِهِما وَعلى أَيتَامٍ في حُجُورِهِمَا؟ وَلا تُخْبِرهُ منْ نَحن، فَدَخل بِلالٌ علَى رسول اللَّه ج، فَسأَلَه، فقال لهُ رسولُ اللَّه ج «من هما؟» قال: امْرأَةٌ مِنَ الأَنصارِ وَزَيْنب. فقالَ رسول اللَّه ج «أَيُّ الزَّيانِبِ هِي؟» قال: امرأَةُ عبدِ اللَّه، فقال رسول اللَّه ج: «لَهُمَا أَجْران: أَجْرُ القرابةِ وَأَجْرُ الصَّدقَةِ»» متفقٌ علیه.

۳۲۶- «از زینب ثقفی همسر عبد الله بن مسعود بروایت شده که:

رسول الله ج فرمود: ای زنان صدقه دهید، هر چند که از زیور آلات شما هم باشد. گفت: واپس به نزد ابن مسعود برگشته به وی گفتم که تو مردی کم ثروتی، همانا رسول الله ج ما را به صدقه دادن دستور داد. خدمت آنحضرت جبرو و بپرس که هر گاه آنرا بتو دهم مسئولیتم برآورده شود یا آنرا به دیگری دهم؟

عبد الله گفت: خودت برو و خودم رفته، دیدم که زنی از انصار بر آستانهء خانهء پیامبر جایستاده، در حالیکه مطلب من و او هر دو یکی است، برای پیامبر جهیئتی داده شده بود، بلال نزد ما آمده، گفتیم: بحضور پیامبر جبرو و بگو دو زن در دم خانه از شما سئوال می‌کنند، که آیا صدقهء‌شان بر شوهران‌شان و یتیمانی که تحت سرپرستی‌شان است، جواز داشته، و از جای‌شان کفایت می‌کند؟ و مگو که ما چه کسانی هستیم. بلال خدمت آنحضرت جرسیده سئوال نمود.

رسول الله ج از وی پرسید که آن دو زن کیانند؟

گفت: زینب و زنی از انصار رسول الله ج.

فرمود: این کدام زینب است؟

گفت: همسر عبد الله.

رسول الله ج فرمود: برای آنها دو مزد است، پاداش قرابت و پاداش صدقه».

۳۲۷- «وعن أبي سُفْيان صخْر بنِ حربٍ س في حدِيثِهِ الطَّويل في قصَّةِ هِرقل أَنَّ هِرقْلَ قال لأَبي سفْيان: فَماذَا يأْمُرُكُمْ بِه؟ يَعْني النَّبِيَّ ج قال: قلت: يقولُ: «اعْبُدُوا اللَّهَ وَحدَه، ولا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئا، واتْرُكُوا ما يقُولُ آباؤُكم، ويأْمُرُنَا بالصَّلاةِ، والصِّدْق، والعفَاف، والصِّلَةِ»» متفقٌ علیه.

۳۲۷- «از ابو سفیان سدر حدیث درازش در قصهء هرقل آمده که:

هرقل به ابی سفیان گفت: که شما را به چه امر می‌کند؟ (پیامبر شما)

گفت: می‌گوید فقط خدای یگانه را بپرستید و چیزی را شریک او میارید و آنچه را که پدران شما می‌گفتند ترک نمائید و ما را به نماز و راستی و پاکدامنی و صلهء رحم امر می‌کند».

۳۲۸- «وعن أبي ذر س قال: قال رسولُ اللَّه ج: «إِنَّكُم ستفْتَحُونَ أَرْضاً يُذْكَرُ فِيهَا القِيرَاطُ»».

وفي روايةٍ: «ستفْتحُونَ مـصْر وهِي أَرْضٌ يُسَمَّى فِيها القِيراط، فَاستَوْصُوا بِأَهْلِها خيْراً، فَإِنَّ لَهُمْ ذِمة ورحِماً».

وفي روايةٍ: فإِذا افْتتَحتُموها، فَأَحْسِنُوا إِلى أَهْلِهَا، فَإِنَّ لهُم ذِمَّةً ورحِماً» أَو قال «ذِمَّةً وصِهراً»رواه مسلم.

قال العُلَماء: «الرَّحِمُ التي لهُمْ كَوْنُ هَاجَر أُمُّ إِسْماعِيلَ جمِنْهم. «والصِّهْرُ»: كونُ مارِية أُمِّ إِبراهِيمَ ابنِ رسول اللَّه جمنهم».

۳۲۸- «از ابو ذر سروایت شده که:

رسول الله ج فرمود: شما سرزمینی را فتح خواهید نمود که در آن از قیراط بسیار صحبت می‌شود».

ش: یعنی مردمش هرگاه بخواهند کسی را بخشم آورند می‌گویند به فلانی چند قیراط داده یا می‌گویند قیراط‌هایت را نمی‌دهم. و قیراط ۲۴/۱ دینار است.

در روایتی آمده که زود است که شما سرزمین "مصر" را فتح کنید و آن سرزمینی است که از قیراط زیاد نام برده می‌شود با مردم‌شان معاملهء نیک کنید، زیرا برای آنان حق عهد و پیوند قرابت است.

ش: علماء می‌گویند: صلهء رحمی که بر ایشان ثابت است، این است که‌هاجر لمادر اسماعیل ÷از ایشان بود. و خویشاوندی چون ماریهء قبطیه مادر ابراهیم بن محمد جاز ایشان بود.

۳۲۹- «وعن أبي هريرة س قال: لـما نزلَتْ هذِهِ الآيَةُ: ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴] . دعا رسولُ اللَّه ج قُرَيْشَا فاجْتَمعُوا فَعَم، وخَصَّ وقال: «يا بَني عبدِ شَمس، يا بني كَعْب بنِ لُؤَي، أَنقِذُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ النَّار، يَا بني مُرَّةَ بـنِ كْعب، أَنْقِذُوا أَنفُسَكُمْ مِن النَّار، يا بني عبْدِ مَنَاف، أَنْقِذُوا أَنْفُسَكُمْ مِنَ النَّار، يا بَني هاشِمٍ أَنقِذُوا أَنْفُسكُمْ مِنَ النَّار، يا بني عبْدِ المطَّلِبِ أَنْقِذُوا أَنْفُسكُمْ مِن النَّار، يا فاطِمَة أَنْقِذي نفْسَكَ منَ النَّار، فَإِني لا أَمْلِكُ لَكُمْ منَ اللَّه شيْئا، غَيْر أَنَّ لَكُمْ رحِماً سأَبلُّهَا بِبِلالِها»» رواه مسلم.

۳۲۹- «از ابو هریره سروایت است که:

چون این آیه نازل شد، ﴿وَأَنذِرۡ عَشِيرَتَكَ ٱلۡأَقۡرَبِينَ ٢١٤[الشعراء: ۲۱۴] . رسول الله ج از قریش دعوت به عمل آوردند و آنها هم، همه گرد آمده اجتماع کردند، آنحضرت جعام و خاص نموده گفتند: ای فرزندان عبد شمس وای فرزندان کعب بن لؤی خود را از دوزخ نجات دهید! ای فرزندان مره بن کعب خویش را از دوزخ نجات دهید! ای فرزندان عبد المطلب خود را از دوزخ نجات دهید! ای فرزندان هاشم جان خود را از دوزخ نجات دهید! ای فرزندان عبد مناف جان خود را از دوزخ نجات دهید! ای فاطمه خودت را از دوزخ نجات ده، زیرا من مالک چیزی از سوی خدا برای شما نیستم، بجز اینکه شما با من رابطهء هم خونی و قرابت دارید که آنرا بجا خواهم آورد».

۳۳۰- «وعن أبي عبد اللَّه عمرو بن العاص ب قال: سمعتُ رسول اللَّه ج جِهاراً غيْرَ سِرٍّ يَقُول: «إِنَّ آلَ بَني فُلانٍ لَيُسُوا بأَوْلِيائي إِنَّما وَلِيِّي اللَّهُ وصالحُ المؤْمِنِين، ولَكِنْ لَهُمْ رحِمٌ أَبُلُّها بِبِلالِها»» متفق علیه. واللَّفظُ للبخاری.

۳۳۰- «از ابو عبد الله عمرو بن العاص سروایت است که گفت:

از رسول الله ج بطور آشکار و بی‌خفا شنیدم که می‌فرمود: خانوادهء بنی فلان دوست من نیستند، همانان دوست من خدا و مؤمنان صالح‌اند، ولی بر ایشان حق قرابت است که آنرا پیوسته خواهم داشت».

۳۳۱- «وعن أبي أَيُّوب خالدِ بن زيدٍ الأنصاري س أَن رجلاً قال: يا رسولَ اللَّه أَخْبِرْني بِعملٍ يُدْخِلُني الجنَّةَ، وَيُبَاعِدني مِنَ النَّار. فقال النبيُّ ج: «تعبُدُ اللَّه، ولا تُشْرِكُ بِهِ شَيْئا، وَتُقِيمُ الصَّلاَةَ، وتُؤتي الزَّكاةَ، وتَصِلُ الرَّحِم»» متفقٌ علیه.

۳۳۱- «از ابو ایوب خالد بن زید انصاری سروایت شده که:

مردی گفت: یا رسول الله ج عملی را به من نشان ده که مرا به بهشت داخل ساخته و از دوزخ دور نماید.

پیامبر جفرمود: اینکه خدای را بپرستی و به او چیزی را شریک نیاوری و نماز را بر پا داری و زکات را بدهی و صلهء رحم را بجای آوری».

۳۳۲- «وعن سلْمان بن عامرٍ س، عن النبيِّ ج قال: «إِذا أَفْطَرَ أَحَدُكُمْ فَلْيُفْطِرْ عَلَى تَمر، فَإِنَّهُ بركَةٌ، فَإِنْ لَمْ يجِد تَمْرا، فَالماء، فَإِنَّهُ طُهُورٌ» وقال: «الصَّدقَةُ عَلَى المِسكِينِ صدقَةٌ، وعَلَى ذي الرَّحِمِ ثِنْتَان: صَدَقَةٌ وصِلَةٌ» . رواه الترمذی. وقال: حدیث حسن.

۳۳۲- «از سلمان بن عامر سروایت است که:

پیامبر جفرمود: هرگاه کسی از شما می‌خواست روزه‌اش را افطار کند، بهتر است که آنرا به خرما افطار کند، چون در آن برکت است، و اگر خرما نیافت به آب افطار نماید، زیرا آب پاک است. و فرمود: صدقه بر مسکین صدقه است، اگر برای قرابت دهد هم صدقه است، و هم صلهء رحم».

۳۳۳- «وعن ابن عمر ب قال: كَانَتْ تَحتي امْرأَةٌ، وكُنْتُ أُحِبُّها، وَكَانَ عُمرُ يكْرهُهَا، فقال لي: طَلِّقْها فأبيْت، فَأَتَى عَمرُ س النبيَّ ج، فَذَكر ذلكَ لَه، فقال النبيُّ ج: «طَلِّقْهَا»» رواه أَبو داود، والترمذی وقال: حدیث حسن صحیح.

۳۳۳- «از ابن عمر بروایت شده که گفت:

زنی داشتم که دوستش می‌داشتم و عمر ساز او بد می‌برد و به من گفت: او را طلاق ده و من قبول نکردم. وی نزد پیامبر جرفته و موضوع را یاد نمود. پیامبر جفرمود که او طلاق ده».

۳۳۴- «وعن أبي الدَّرْادءِ س أَن رَجُلاً أَتَاهُ فقال: إِنَّ لي امْرَأَةً وإِن أُمِّي تَأْمُرُني بِطَلاَقِها؟ فقال سَمِعْتُ رسول اللَّهِ ج يقولُ «الْوالِدُ أَوْسطُ أَبْوابِ الجَنَّةِ، فَإِنْ شِئْتَ فَأَضِعْ ذلِك الْباب، أَوِ احفظْهُ»» رواه الترمذی وقال: حدیثٌ حسنٌ صحیح.

۳۳۴- «از ابو درداء سروایت شده که:

مردی نزدش آمده گفت: زنی دارم، مادرم امر می‌کند که او را طلاق دهم. وی گفت: از رسول الله ج شنیدم که می‌فرمود: مادر دروازهء میانی بهشت است، اگر می‌خواهی آن دروازه را از دست ده و یا آنرا برای خویش حفظ کن».

۳۳۵- «وعن البراءِ بن عازبٍ ب، عن النبي ج قال: «الخَالَةُ بِمَنْزِلَة الأُمِّ»» رواه الترمذی: وقال حدیثٌ حسن صحیح.

وفي الباب أَحاديث كِثيرة في الصحيح مشهورة، منها حديث أَصحابِ الغارِ، وحديث جُرَيْجٍ وقَدْ سَبَقَا، وأَحاديث مشهورة في الصحيح حَذَفْتُهَا اخْتِصارا، وَمِنْ أَهَمِّهَا حديثُ عمْرو بن عَبسَةَ سالطَّوِيلُ المُشْتَمِلُ على جُمَلٍ كثـيرة مِنْ قَوَاعِدِ الإِسْلامِ وآدابِهِ وَسَأَذْكُرُهُ بِتَمَامِهِ إِن شَاءَ اللَّه تعالى في بابِ الرَّجَاء، قال فيه.

«دَخَلْتُ عَلى النبيِّ ج بِمَكَّةَ، يَعْني في أَوَّل النُبُوَّةِ، فقلتُ له: ما أَنت؟ قال: «نَبيٌّ» فقلت: وما نبي؟ قال: «أَرسلَني اللَّهُ تعالى، فقلت: بِأَيِّ شَيءٍ أَرْسلَك؟ قال: «أَرْسلَني بِصِلةِ الأَرْحام، وكَسْرِ الأوثَان، وأَنْ يُوحَّدَ اللَّه لا يُشرَكُ بِهِ شَيءٌ» وذكر تَمامَ الحديث. واللَّه أعلم».

۳۳۵- «از براء بن عازب سروایت است که:

پیامبر جفرمود: خاله مانند مادر است».

در این باب احادیث زیاد در صحیح وجود دارد که مشهور است، از جمله حدیث یاران غار و حدیث جریج که قبلاً ذکرش گذشت و احادیث مشهور در صحیح است که به واسطهء اختصار آنرا حذف نمودم و از جملهء مهمترین آنها حدیث طویل و دراز عمرو بن عبسه ساست که شامل مطالبی بسیار از اصول و آداب اسلام است و در "باب امید و رجاء" آنرا ذکر خواهیم نمود. وی گفته: «که در مکهء مکرمه به حضور پیامبر جآمدم یعنی در اولین مرحلهء نبوت، به وی گفتم: تو کیستی؟

فرمود: پیامبرم.

گفتم: پیامبر کیست؟

فرمود: خداوند مرا فرستاده است.

گفتم: به چه چیز فرستاده است؟

فرمود: مرا برای پیوستن صلهء ارحام (پیوندهای قرابت) و شکستن بتها فرستاده است و اینکه خداوند یکتا شمرده شده و به او چیزی شریک آورده نشود و تمام حدیث را ذکر نمود. و الله اعلم».