ترجمه فارسی ریاض الصالحین

فهرست کتاب

۲۳- باب امر به معروف و کارهای پسندیده و نهی از منکر و کارهای زشت

۲۳- باب امر به معروف و کارهای پسندیده و نهی از منکر و کارهای زشت

قال الله تعالی: ﴿وَلۡتَكُن مِّنكُمۡ أُمَّةٞ يَدۡعُونَ إِلَى ٱلۡخَيۡرِ وَيَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِۚ وَأُوْلَٰٓئِكَ هُمُ ٱلۡمُفۡلِحُونَ ١٠٤[آل‌عمران: ۱۰۴] .

خداوند می‌فرماید: «باید که باشد از شما گروهی که دعوت کند بسوی نیکی و باز دارند از کارهای ناپسندیده و آن گروه ایشانند رستگاران».

و قال تعالی: ﴿كُنتُمۡ خَيۡرَ أُمَّةٍ أُخۡرِجَتۡ لِلنَّاسِ تَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَتَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ[آل‌عمران: ۱۱۰] .

و نیز می‌فرماید: «شما بهترین امتی بودید که بیرون آورده شده برای مردمان می‌فرمایید بکارهای پسندید و منع می‌کنید از ناپسندیده».

و قال تعالی: ﴿خُذِ ٱلۡعَفۡوَ وَأۡمُرۡ بِٱلۡعُرۡفِ وَأَعۡرِضۡ عَنِ ٱلۡجَٰهِلِينَ ١٩٩[الأعراف: ۱۹۹] .

و قال تعالی: ﴿وَٱلۡمُؤۡمِنُونَ وَٱلۡمُؤۡمِنَٰتُ بَعۡضُهُمۡ أَوۡلِيَآءُ بَعۡضٖۚ يَأۡمُرُونَ بِٱلۡمَعۡرُوفِ وَيَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلۡمُنكَرِ[التوبة: ۷۱] .

و هم می‌فرماید: «مردان مؤمن و زنان مؤمن بعضی ایشان کارساز بعضی‌اند می‌فرمایند به کار پسندیده و منع می‌کنند از کار ناپسندیده».

و قال تعالی: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩[المائدة: ۷۸-۷۹] .

و می‌فرماید: «لعنت کرده شد کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود و عیسی پسر مریم علیهم السلام این بسبب آنست که نافرمانی می‌کردند و از حد می‌گذشتند یک دیگر را منع نمی‌کردند از آن عمل زشتیکه مرتکب آن شدند، هر آینه بدچیزی است که می‌کردند».

و قال تعالی: ﴿وَقُلِ ٱلۡحَقُّ مِن رَّبِّكُمۡۖ فَمَن شَآءَ فَلۡيُؤۡمِن وَمَن شَآءَ فَلۡيَكۡفُرۡ[الکهف: ۲۹] .

و می‌فرماید: «بگو این حق همانست که از جانب پروردگار شما آمده پس هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کافر شود».

و قال تعالی: ﴿فَٱصۡدَعۡ بِمَا تُؤۡمَرُ[الحجر: ۹۴] .

و می‌فرماید: «پس آشکار کن به آنچه فرموده می‌شوی».

و قال تعالی: ﴿أَنجَيۡنَا ٱلَّذِينَ يَنۡهَوۡنَ عَنِ ٱلسُّوٓءِ وَأَخَذۡنَا ٱلَّذِينَ ظَلَمُواْ بِعَذَابِۢ بَ‍ِٔيسِۢ بِمَا كَانُواْ يَفۡسُقُونَ[الأعراف: ۱۶۵] .

و می‌فرماید: «پس نجات دادیم آنانی را که از بد منع می‌کردند وگرفتار کردیم ستمکاران را به عذاب سخت به سبب آنکه فاسق بودند».

وَالآيات في الباب كثيرة معلومة.

۱۸۴- «فالأَوَّل: عن أَبي سعيدٍ الخُدْريِّ س قال: سمِعْتُ رسُولَ اللَّه ج يقُول: «مَنْ رَأَى مِنْكُم مُنْكراً فَلْيغيِّرْهُ بِيَده، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطعْ فبِلِسَانِه، فَإِنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَبقَلبهِ وَذَلَكَ أَضْعَفُ الإِيمانِ»» رواه مسلم.

۱۸۴- «از ابوسعید الخدری سروایت شده که گفت:

از رسول الله ج شنیدم که می‌فرمود: هرگاه کسی از شما کار بدی را دید باید آنرا بدست خویش تغییر دهد، اگر نتوانست بزبان خود آنرا منع کند و اگر نتوانست بدل خود از آن بد ببرد و این ضعیف‌ترین مرحلهء ایمان است».

۱۸۵- «الثَّاني: عن ابنِ مسْعُودٍ س أَنَّ رسولَ اللَّه ج قال: «مَا مِنَ نَبِيٍّ بعَثَهُ اللَّه في أُمَّةٍ قَبْلِي إِلاَّ كان لَه مِن أُمَّتِهِ حواريُّون وأَصْحَابٌ يَأْخذون بِسُنَّتِهِ ويقْتدُون بأَمْرِه، ثُمَّ إِنَّها تَخْلُفُ مِنْ بعْدِهمْ خُلُوفٌ يقُولُون مَالاَ يفْعلُون، ويفْعَلُون مَالاَ يُؤْمَرون، فَمَنْ جاهدهُم بِيَدهِ فَهُو مُؤْمِن، وَمَنْ جاهدهم بقَلْبِهِ فَهُو مُؤْمِن، ومَنْ جَاهَدهُمْ بِلِسانِهِ فَهُو مُؤْمِن، وليس وراءَ ذلِك مِن الإِيمانِ حبَّةُ خرْدلٍ»» رواه مسلم.

۱۸۵- «از ابن مسعود سروایت است که:

رسول الله ج فرمود: هیچ پیامبری را خداوند در امت‌های گذشته نفرستاد، مگر اینکه برای او از امتش دوستانی خالص بودند و یارانی بودند که به سنت و طریقهء او متوسل شده و به فرمان او اقتداء می‌کردند، بعداً جانشینانی به مسند خلافت آنان می‌نشینند که می‌گویند آنچه را انجام نمی‌دهند و انجام می‌دهند، آنچه را که بدان مأمور نشده‌اند، کسی که با دست خویش با آنها جهاد کند مؤمن است، و کسی که با دلش با آنها جهاد کند مؤمن است، وکسی که با آنها به زبان خویش جهاد کند مؤمن است و ماورای این بقدر دانهء سپندی ایمان وجود ندارد».

۱۸۶- «الثالث: عن أَبي الوليدِ عُبَادَةَ بنِ الصَّامِتِ س قال: «بايعنا رسول اللَّه ج على السَّمعِ والطَّاعَةِ في العُسْرِ وَاليُسْرِ والمَنْشَطِ والمَكْرَه، وَعلى أَثَرَةٍ عَليْنَا، وعَلَى أَنْ لاَ نُنَازِعَ الأَمْرَ أَهْلَهُ إِلاَّ أَنْ تَرَوْا كُفْراً بَوَاحاً عِنْدكُمْ مِنَ اللَّه تعالَى فيه بُرهان، وعلى أن نقول بالحقِّ أينَما كُنَّا لا نخافُ في اللَّه لَوْمةَ لائمٍ»» متفقٌ علیه.

۱۸۶- «از ابوالولید عباده بن الصامت سروایت شده که گفت:

پیمان بستیم با رسول الله ج به شنیدن و فرمانبرداری کردن در سختی و آسانی در نشاط وعدم نشاط و برگزیدن بر ما و بر اینکه با زمامداران منازعه نکنیم، مگر اینکه کفر آشکاری را ببینید که دلیلی در مورد آن از نزد خداوند متعال داشته باشید و اینکه حق را بگوئیم در هر کجایی که باشیم و نترسیم در راه خدا از سرزنش ملامتگر».

۱۸۷- «الرَّابع: عن النعْمانِ بنِ بَشيرٍ ب عن النبيِّ ج قال: «مَثَلُ القَائِمِ في حُدودِ اللَّه، والْوَاقِعِ فيها كَمَثَلِ قَومٍ اسْتَهَمُوا على سفينةٍ فصارَ بعضُهم أعلاهَا وبعضُهم أسفلَها وكانَ الذينَ في أسفلها إِذَا اسْتَقَوْا مِنَ الماءِ مَرُّوا عَلَى مَنْ فَوْقَهُمْ فَقَالُوا: لَوْ أَنَّا خَرَقْنَا في نَصَيبِنا خَرْقاً وَلَمْ نُؤْذِ مَنْ فَوْقَنَا، فَإِنْ تَرَكُوهُمْ وَمَا أَرادُوا هَلكُوا جَمِيعا، وإِنْ أَخَذُوا عَلَى أَيْدِيهِم نَجوْا ونجوْا جَمِيعاً»».رواهُ البخاری.

۱۸۷- «از نعمان بن بشیر بروایت است که:

پیامبر جفرمود: صفت کسی که در برابر حدود خدا ایستاده است و برای از بین بردن منکرات قیام می‌کند و صفت کسی که در آن می‌افتد (تجاوز کند) مانند مردمی است قرعه انداختند که در یک کشتی، بعضی بالا و بعضی در پایان قرار گرفتند، مردمی که در پایان بودند، چون می‌خواستند آب بنوشند باید از بالای کسانیکه بالاتر از آنها بودند، می‌گذشتند با خود گفتند چه می‌شود که ما در سهم خویش شکافی ایجاد کنیم، و کسانی را که در بالاتر از ما هستند آزار ندهیم. اگر آنها را به کار‌شان بگذارند، همه هلاک شوند و اگر دست شانرا بگیرند نجات می‌یابند و همه نجات حاصل می‌کنند».

۱۸۸- «الخامِس: عَنْ أُمِّ المُؤْمِنِينَ أُمِّ سَلَمَة هِنْدٍ بنتِ أَبِي أُمَيَّةَ حُذيْفَةَ ل، عن النبي ج أنه قال: «إِنَّهُ يُسْتَعْملُ عَليْكُمْ أُمَراءُ فَتَعْرِفُونَ وتنُكِرُونَ فَمِنْ كَرِه فقَدْ بَرِىءَ وَمَنْ أَنْكَرَ فَقَدْ سَلِم، وَلَكِنْ منْ رَضِيَ وَتَابَعَ» قالوا: يا رَسُولَ اللَّه أَلاَ نُقَاتِلُهُم؟ قال: «لاَ، مَا أَقَامُوا فِيكُمْ الصَّلاَةَ»» رواه مسلم.

۱۸۸- «از ام المؤمنین ام سلمه هند بنت ابی امیه حذیفه لروایت شده که:

پیامبر جفرمود: بر شما امرایی تعیین می‌گردندکه برخی کارهای‌شان مورد پسند شما و برخی ناپسند شماست. پس کسی که از آن بد برد همانا نجات یافته از گناه و کسی که اعراض کند، سالم مانده است و لیکن کسیکه راضی شود و پیروی کند.

گفتند: یا رسول الله آیا با آنها بجنگیم؟

فرمود: نه! تا مادامیکه در میان شما نماز را برپا دارند».

ش: معنایش این است که بعضی افعال شانرا بواسطهء موافقت با شریعت می‌پسندید و بعضی را که مخالف شریعت است بد می‌بینید. پس آنکه آن را ناخوش دارد و بدست و زبانش انکار نتواند از گناه نجات یافته و وظیفهء خود را اداء کرده، و آنکه حسب طاقتش از آن بد ببرد از این معصیت سالم مانده و آنکه به کارشان راضی شده و از ایشان پیروی کند، او گنهکار بشمار می‌رود.

۱۸۹- «السَّادس: عن أُمِّ الْمُؤْمِنين أُمِّ الْحكَم زَيْنبَ بِنْتِ جحْشٍ ل أَنَّ النَّبِيَّ ج دَخَلَ عَلَيْهَا فَزعاً يقُول: «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّه، ويْلٌ لِلْعربِ مِنْ شَرٍّ قَدِ اقْترب، فُتحَ الْيَوْمَ مِن ردْمِ يَأْجُوجَ وَمأْجوجَ مِثْلُ هذِهِ» وَحَلَّقَ بأُصْبُعه الإِبْهَامِ والَّتِي تَلِيهَا. فَقُلْتُ: يَا رسول اللَّه أَنَهْلِكُ وفِينَا الصَّالحُون؟ قال: «نَعَمْ إِذَا كَثُرَ الْخَبَثُ»» متفقٌ علیه.

۱۸۹- «از ام المؤمنین ام الحکم زینب بنت جحش لروایت شده که گفت:

اینکه پیامبر جبا حالتی هراسان نزد وی داخل شده فرمود: لا اله الا الله وای باد بر عرب از شری که نزدیک شده، امروز از سد یأجوج و مأجوج به اندازهء این باز شده و انگشت ابهام و انگشت پیوسته بآن را حلقه نمودند.

گفتم: یا رسول الله، آیا هلاک می‌شویم در حالیکه در میان ما افراد صالح وجود دارند؟

فرمود: بلی، زمانیکه فسق و فجور زیاد شود».

ش: این حدیث می‌رساند که چون فسق و فجور اشاعه یابد مردم بشکل عام یا هلاکت و نابودی روبرو می‌شوند، هر چند صالحین زیادی هم موجود باشند، زیرا به شومی معصیت وجود صالحین هم اثر نکرده و هلاکت و نیستی عمومیت می‌یابد.

۱۹۰- «السَّابع: عنْ أَبِي سَعيد الْخُدْرِيِّ س عن النَّبِيِّ ج قال: «إِيَّاكُم وَالْجُلُوسَ في الطرُقاتِ» فقَالُوا: يَا رسَولَ اللَّه مَالَنَا مِنْ مَجالِسنَا بُد، نَتحدَّثُ فِيهَا، فقال رسول اللَّه ج: فَإِذَا أَبَيْتُمْ إِلاَّ الْمَجْلِس فَأَعْطُوا الطَّريقَ حَقَّهُ» قالوا: ومَا حَقُّ الطَّرِيقِ يا رسولَ اللَّه؟ قال: «غَضُّ الْبَصَر، وكَفُّ الأَذَى، ورَدُّ السَّلام، وَالأَمْرُ بالْمعْروف، والنَّهْيُ عنِ الْمُنْكَرَ»»متفقٌ علیه.

۱۹۰- «از ابو سعید الخدری سروایت است که:

پیامبر جفرمود: پرهیز کنید از نشستن بر سر راهها.

گفتند: یا رسول الله از این مجالس چارهء نداریم، در آن با هم صحبت می‌کنیم.

رسول الله ج فرمود: هرگاه نشستن را لابدی می‌دانید حق راه را بدهید.

گفتند: یا رسول الله حق راه چیست؟

گفت: پوشیدن چشم و باز داشتن اذیت و رد سلام وامر به کارهای پسندیده و منع از کار ناپسندیده».

۱۹۱- «الثَّامن: عن ابن عباس ب أَن رسولَ اللَّه ج رأى خَاتماً مِنْ ذَهَبٍ في يَد رَجُل، فَنَزعَهُ فطَرحَهُ وقال: «يَعْمَدُ أَحَدُكُمْ إِلَى جَمْرَةٍ مِنْ نَارٍ فَيجْعلهَا في يَدِه،» فَقِيل لِلرَّجُل بَعْدَ مَا ذَهَبَ رسولُ اللَّه ج: خُذْ خَاتمَك، انتَفعْ بِه. قال: لا واللَّه لا آخُذُهُ أَبَداً وقَدْ طَرحهُ رسول اللَّه ج». رواه مسلم.

۱۹۱- «از ابن عباس بروایت است که:

رسول الله ج انگشتر طلایی را در دست شخصی دیده آنرا کشید و دور انداخت، فرمود: یکی از شما می‌خواهد که آتش بدست خود کند، چون رسول الله ج رفت به آن مرد گفته شد: انگشتر خود را بگیر و از آن بهره مند شو.

گفت: نه، بخدا هرگز آن را نمی‌گیرم در حالیکه رسول الله ج آنرا انداخته است».

۱۹۲- «التَّاسِع: عَنْ أَبِي سعيدٍ الْحسنِ البصْرِي أَنَّ عَائِذَ بن عمْروٍ س دخَلَ عَلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بن زيَادٍ فَقال: أَيْ بن زيَادٍ فَقال: أَيْ بني، إِنِّي سمِعتُ رسولَ اللَّه ج يَقول: «إِنَّ شَرَّ الرِّعاءِ الْحُطَمَةُ» فَإِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ مِنْهُم. فَقَالَ لَه: اجْلِسْ فَإِنَّمَا أَنت مِنْ نُخَالَةِ أَصْحَابِ مُحَمَّدٍ ج، فقال: وهَلْ كَانَتْ لَهُمْ نُخَالَةٌ إِنَّمَا كَانَتِ النُّخالَةُ بَعْدَهُمْ وَفي غَيرِهِم»،رواه مسلم.

۱۹۱- «از ابو سعید حسن بصری روایت شده که:

عائذ بن عمرو سبر عبیدالله بن زیاد داخل شده و گفت: ای پسرکم، همانا از رسول الله جشنیدم که می‌فرمود: بدترین راعیان و شبانان حطمه است. پس وای بر تو که از ایشان باشی.

عبید الله گفت: بنشین که تو از پسماندهء یاران محمد جهستی.

او گفت: آیا آنها پسمانده هم داشتند، همانا پسمانده کسانی‌اند که بعد از ایشانبودند و غیر از ایشان‌اند».

ش: حطمه کسی است که با عنف و ستمگری با رعیتش برخورد نموده بر آنها رحم و شفقت ننماید و نظم و عدالت را بکلی فراموش کند.

۱۹۳- «الْعاشر: عَنْ حذيفةَ س أَنَّ النبي ج قال: «والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ لَتَأْمُرُنَّ بالْمعرُوف، ولَتَنْهَوُنَّ عَنِ المُنْكَر، أَوْ لَيُوشِكَنَّ اللَّه أَنْ يَبْعثَ عَلَيْكمْ عِقَاباً مِنْه، ثُمَّ تَدْعُونَهُ فَلاَ يُسْتَجابُ لَكُمْ»رواه الترمذی وقال: حدیثٌ حسن.

۱۹۳- «از حذیفه ساز پیامبر جروایت است که فرمود: سوگند بذاتی که نفسم در حیطهء قدرت اوست، همانا به کارهای پسندیده امر نموده و از کارهای ناپسندیده منع می‌کنید. یا نزدیک است که خداوند بر شما عذابی از نزد خویش بفرستد و سپس او را بخوانید و او دعای شما را اجابت نکند».

۱۹۴- «الْحَادي عشَر: عنْ أَبِي سَعيد الْخُدريِّ س عن النبيِّ ج قال: «أَفْضَلُ الْجِهَادِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عندَ سلْطَانٍ جائِرٍ»» رواه أبو داود، والترمذی وقال: حدیثٌ حسن.

۱۹۴- «از ابو سعید خدری سروایت است که:

پیامبر جفرمود: بهترین جهاد سخن حقی است که در برابر پادشاه ستمگر گفته می‌شود».

۱۹۵- «الثَّاني عَشَر: عنْ أَبِي عبدِ اللَّه طارِقِ بنِ شِهابٍ الْبُجَلِيِّ الأَحْمَسِيِّ س أَنَّ رجلاً سأَلَ النَّبِيَّ ج، وقَدْ وَضعَ رِجْلَهُ في الغَرْز: أَيُّ الْجِهادِ أَفْضَلُ؟ قَالَ: «كَلِمَةُ حقٍّ عِنْدَ سُلْطَانٍ جائِر»» رَوَاهُ النسائی بإسنادٍ صحیحٍ.

۱۹۵- «از ابو عبد الله طارق بن شهاب بجلی احمسی سروایت است که:

شخصی از پیامبر جدر حالیکه پایش را در رکاب نهاده بود، پرسید که: کدام جهاد برتر است؟

فرمود: سخنی حق که در برابر پادشاه ستمگر گفته شود».

«الْغَرْز» بِعَینٍ مُعْجَمةٍ مَفْتُوحةٍ ثُمَّ راءٍ ساكنة ثم زَای، وَهُوَ ركَابُ كَورِ الْجمَلِ إِذَا كَانَ مِنْ جِلْدٍ أَوْ خَشَب، وَقِیل: لاَ یخْتَصُّ بِجِلدٍ وَخَشَب.

۱۹۶- «الثَّالِثَ عشَر: عن ابن مَسْعُودٍ س قال: قال رسول اللَّه ج: «إِنَّ أَوَّلَ مَا دخَلَ النَّقْصُ عَلَى بَنِي إِسْرائيلَ أَنَّه كَانَ الرَّجُلُ يَلْقَى الرَّجُلَ فَيَقُول: يَا هَذَا اتَّق اللَّه وَدعْ مَا تَصْنَعُ فَإِنَّهُ لا يَحِلُّ لك، ثُم يَلْقَاهُ مِن الْغَدِ وَهُو عَلَى حالِه، فلا يمْنَعُه ذلِك أَنْ يكُونَ أَكِيلَهُ وشَرِيبَهُ وَقعِيدَه، فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِكَ ضَرَبَ اللَّه قُلُوبَ بَعْضِهِمْ بِبَعْضٍ» ثُمَّ قال: ﴿لُعِنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْ مِنۢ بَنِيٓ إِسۡرَٰٓءِيلَ عَلَىٰ لِسَانِ دَاوُۥدَ وَعِيسَى ٱبۡنِ مَرۡيَمَۚ ذَٰلِكَ بِمَا عَصَواْ وَّكَانُواْ يَعۡتَدُونَ ٧٨ كَانُواْ لَا يَتَنَاهَوۡنَ عَن مُّنكَرٖ فَعَلُوهُۚ لَبِئۡسَ مَا كَانُواْ يَفۡعَلُونَ ٧٩ تَرَىٰ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ يَتَوَلَّوۡنَ ٱلَّذِينَ كَفَرُواْۚ لَبِئۡسَ مَا قَدَّمَتۡ لَهُمۡ أَنفُسُهُمۡ أَن سَخِطَ ٱللَّهُ عَلَيۡهِمۡ وَفِي ٱلۡعَذَابِ هُمۡ خَٰلِدُونَ ٨٠ وَلَوۡ كَانُواْ يُؤۡمِنُونَ بِٱللَّهِ وَٱلنَّبِيِّ وَمَآ أُنزِلَ إِلَيۡهِ مَا ٱتَّخَذُوهُمۡ أَوۡلِيَآءَ وَلَٰكِنَّ كَثِيرٗا مِّنۡهُمۡ فَٰسِقُونَ ٨١[المائدة: ۷۸-۸۱] . ثُمَّ قال: «كَلا، وَاللَّه لَتَأْمُرُنَّ بالْمعْرُوف، وَلَتَنْهوُنَّ عَنِ الْمُنْكَرِ، ولَتَأْخُذُنَّ عَلَى يَدِ الظَّالِم، ولَتَأْطِرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ أَطْرا، ولَتقْصُرُنَّهُ عَلَى الْحَقِّ قَصْرا، أَوْ لَيَضْرِبَنَّ اللَّه بقُلُوبِ بَعْضِكُمْ عَلَى بَعْض، ثُمَّ لَيَلْعَنكُمْ كَمَا لَعَنَهُمْ»» رواه أبو داود، والترمذی وقال: حدیث حسن.

هَذَا لفظ أَبي داود، ولفظ الترمذي، «قَالَ رَسُول الله ج:لَمَّا وَقَعَتْ بَنُو إسْرَائِيلَ في المَعَاصي نَهَتْهُمْ عُلَمَاؤهُمْ فَلَمْ يَنْتَهُوا، فَجَالَسُوهُمْ في مَجَالِسِهم، وَوَاكَلُوهُمْ وَشَارَبُوهُم، فَضَربَ اللهُ قُلُوبَ بَعضِهِمْ بِبعْض، وَلَعَنَهُمْ عَلَى لِسانِ دَاوُد وعِيسَى ابنِ مَرْيَمَ ذلِكَ بما عَصَوا وَكَانُوا يَعتَدُونَ، فَجَلَسَ رَسُول الله ج وكان مُتَّكِئاً، فَقَالَ: لا، والَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ حَتَّى تَأطِرُوهُمْ عَلَى الحَقِّ أطْراً».

۱۹۶- «از ابن مسعود سروایت است که:

رسول الله ج فرمود: اولین نقصی که در بنی اسرائیل پدیدار شد، این بود که مرد با مردی روبرو می‌شد و باو می‌گفت: ای فلانی از خداوند بترس و این عمل را که انجام می‌دهی ترک کن، زیرا این کار برایت جایز نیست و فردا با او روبرو می‌شد و او را بهمان حالت می‌یافت و این کار، او را از هم کاسگی و هم پیالگی و همنشینی او باز نمی‌داشت. چون این کار را کردند خداوند برخی را نسبت به بعضی دیگر دل زده ساخت و سپس فرمود: لعنت کرده شده کافران از بنی اسرائیل بر زبان داود ÷و عیسی بن مریم علیهما السلام، این به سبب آنست که نافرمانی می‌کردند و از حد می‌گذشتند، یکدیگر را منع نمی‌کردند، از عمل زشتی که مرتکب آن شدند هر آینه بد چیزیست که می‌کردند، می‌بینی که بسیار از ایشان دوستی می‌کنند با کافران هر آینه بد چیزیست که پیش فرستاده است برای‌شان نفوس ایشان. مائده: ۷۷ – ۸۱ تا ﴿فَٰسِقُونَ.

باز فرمود: نه هرگز، قسم به خدا یا حتماً به کارهای پسندیده امر می‌کنید و از کارهای بد منع می‌نمایید ودست ظالم را می‌گیرید و او را بطرف حق می‌کشانید و او را بر حق استوار می‌دارید، یا خداوند بعضی از شما را نسبت به برخی دیگر دل زده می‌سازد، سپس چون آنان شما را به لعنت خود گرفتار خواهد کرد.

و لفظ ترمذی این است که: چون بنی اسرائیل به گناه و معصیت افتادند، علمای‌شان آنها را منع کردند، ولی آنها باز نایستادند و آنان را در مجالس خود نشاندند و با آنها خوردند و نوشیدند، پس خداوند دلهای بعضی شانرا بر بعض دیگر زد و آنان را بر زبان داود و عیسی بن مریم علیهم السلام لعنت کرد بسبب عصیان و نافرمانی‌ای که می‌کردند و بسبب آنکه سرکش بودند. رسول الله ج تکیه کرده بودند، نشستند و فرمودند: سوگند بذاتی که نفسم در ید قدرت اوست تا اینکه آنها را بزور بطرف حق بکشانید».

ش: مردم باید ظلم و ستمگری زمامدار را بدست یا زبان عملاً بگیرند و یا در دل اقلاً از او بد برند ور نه خداوند ظالم را بواسطهء ظلمش، و آنانی را که سکوت کرده و اقدام به رفع ظلم نکرده‌اند، با وجودیکه قدرت داشته‌اند، بواسطهء سکوت و عدم اعتراض‌شان مورد مؤاخذه قرار می‌دهد.

۱۹۷- «الرَّابعَ عَشَر: عن أَبي بَكْرٍ الصِّدِّيق س. قال: يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّكُمْ تقرءونَ هَذِهِ الآيةَ: ﴿يَٰٓأَيُّهَا ٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ عَلَيۡكُمۡ أَنفُسَكُمۡۖ لَا يَضُرُّكُم مَّن ضَلَّ إِذَا ٱهۡتَدَيۡتُمۡ[المائدة: ۱۰۵] . وإِني سَمِعت رسول اللَّه ج يَقُول: «إِنَّ النَّاسَ إِذَا رَأَوْا الظَّالِمَ فَلَمْ يَأْخُذُوا عَلَى يَدَيْهِ أَوْشَكَ أَنْ يَعُمَّهُمُ اللَّه بِعِقَابٍ مِنْهُ»» رواه أبو داود، والترمذی والنسائی بأسانید صحیحة .

۱۹۷- «از ابوبکر صدیق سروایت شده که گفت:

«ای مردم شما این آیه را می‌خوانید که: ای مردمی که ایمان آوردید بر شما باد نفسهای شما، ضرر نمی‌رساند بر شما کسی که گمراه شد، اگر شما هدایت شوید».

و من از رسول الله ج شنیدم که می‌فرمود: هرآینه اگر مردم ظالم را ببینند و دستش را نگیرند، نزدیک است که خداوند همهء شانرا به عذاب خویش گرفتار کند».