تصمیم ابوجهل برای اذیت رسول خدا ص و چگونگی رسواییش از سوی خداوند أ
بیهقی از عبّاس سروایت نموده، که گفت: روزی در مسجد بودم، که ابوجهل آمده، گفت: به خدا سوگند بر من نذر باشد که اگر محمّد را در حال سجده ببینم بر گردنش بلند شوم، من برای اطّلاع پیامبر خدا صبیرون گردیدم تا این که نزدش داخل شدم و او را از قول ابوجهل آگاهانیدم. او غضبناک بیرون رفت، تا این که به مسجد آمد و با عجله به عوض این که از دروازه داخل شود از دیوار بلند شده داخل (مسجد) گردید. (با خود) گفتم: امروز، روز بدی است، بنابراین شلوار خود را محکم بستم و دنبالش رفتم، رسول خدا صداخل گردید و این آیات را تلاوت فرمود:
﴿ٱقۡرَأۡ بِٱسۡمِ رَبِّكَ ٱلَّذِي خَلَقَ ١ خَلَقَ ٱلۡإِنسَٰنَ مِنۡ عَلَقٍ ٢﴾[العلق: ۱-۲].
ترجمه: «بخوان به نام پروردگارت که افرید، آن که انسان را از خون بستهای خلق کرد».
و هنگامی که درباره ابوجهل رسید:
﴿كَلَّآ إِنَّ ٱلۡإِنسَٰنَ لَيَطۡغَىٰٓ ٦ أَن رَّءَاهُ ٱسۡتَغۡنَىٰٓ ٧﴾[العلق: ۶-۷].
ترجمه: «چنین نیست، انسان مسلّماً طغیان میکند. به خاطر این که خود را بینیاز میبیند».
شخصی به ابوجهل گفت: ای ابوالحکم، این محمّد است. ابوجهل پاسخ داد: آیا چیزی را که من میبینم، نمیبینید؟ به خدا سوگند، افق آسمان بر من مسدود شده است. هنگامی که رسول خدا صبه آخر سوره رسید سجده نمود [۲۵]. این چنین در البدایه (۴۳/۳) آمده، و این را همچنان طبرانی در الکبیر و الاوسط روایت نموده، هیثمی (۲۲۷/۸) میگوید: در این، اسحاق بن ابی فروه آمده و او متروک میباشد. این را حاکم (۳۲۵/۳) نیز مانند آن روایت کرده، و گفته است: صحیح الاسناد است، ولی بخاری و مسلم آن را روایت ننمودهاند، ذهبی آن را تعقیب کرده میگوید: در این روایت عبدالله بن صالح آمده، و او عمده نمیباشد، و اسحاق بن عبدالله بن ابی فروه آمده و او متروک است.
[۲۵] بسیار ضعیف. بیهقی در «الدلائل» (۲/ ۹۱) و حاکم (۳/ ۳۲۵) و طبرانی در «الکبیر» و «الاوسط». این حدیث دو مشکل دارد: عبدالله بن صالح همانطور که ذهبی میگوید مورد اعتماد نیست و اسحاق بن عبدالله بن أبی فروة نیز متروک الحدیث است. حاکم آن را صحیح دانسته و ذهبی آن را به علت این دو شخص ضعیف دانسته است. نگا: «مجمع الزوائد» (۸/ ۲۲۷).