خباب بن ارت س و تحمل سختیها حکایت خباب با عمر ب
ابن سعد (۱۱۷/۳) از شعبی روایت نموده، که گفت: خباب بن ارت نزد عمربن الخطاب بوارد گردید، عمر سوی را بر مسند خود نشانید و گفت: در روی زمین مستحقتر از این برای این مجلس جز یک تن، دیگر کسی نیست. خباب به او گفت: ای امیرالمؤمنین او کیست؟ پاسخ داد: بلال. خباب گفت: او از من مستحقتر نیست، بلال در مشرکین کسی داشت که خداوند وی را توسط او حمایت میکرد، ولی من هیچ کسی را نداشتم که از من حمایت مینمود، خود را چنان دریافتم که روزی آنها مرا گرفتند، و برایم آتش افروختند، بعد از آن مرا در آن انداختند، و مردی پایش را بر روی سینهام گذاشت، من زمین را - یا این که گفت: سردی زمین را - به پشتم احساس کردم، راوی میگوید: بعد از آن پشت خود را برهنه نمود داغهای سفید برداشته بود [۸۰]. این چنین در کنزالعمال (۳۱/۷) آمده.
[۸۰] ابن سعد (۳/۱۱۷) از شعبی بصوت مرسل.