حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

خطبه ابوبکر س هنگام حرکت ایشان به‌سوی شام

خطبه ابوبکر س هنگام حرکت ایشان به‌سوی شام

ابن عساکر از عبدالرحمن بن جبیر روایت نموده: هنگامی که ابوبکر س(ارتش) [۳۸۰]را حرکت داد، درمیان ایشان برخاست، خداوند را ستود، و بر وی ثنا گفت، و سپس ایشان را به حرکت به‌سوی شام دستور داد، و آنان را به فتح نمودن آن از طرف خداوند برای‌شان، بشارت و مژده داد، تا در آن مسجدها بنا نمایند، و چنین برداشت نشود که شما آنجا فقط برای بازی و سرگرمی می‏روید، شام جایی است سیر که در آنجا طعام برای‌تان زیاد می‏شود، ومن از سرمستی و کبر پناه می‏خواهم. اما سوگند به پروردگار کعبه، شما سرمستی و کبر می‏کنید، و من شما را به ده کلمه توصیه و سفارش می‏کنم، که آنها را حفظ دارید: شیخ فانی را به قتل نرسانید... و حدیث را، چنان که در الکنز (۱۴۳/۳) آمده، متذکر گردیده.

عمربن الخطاب سو تحریک نمودن به جهاد و بسیج شدن در راه خداوند، مشورت اش با صحابه در آنچه برایش پیش آمد (عمربن الخطاب سو تحریک نمودن به جهاد و امیر مقرّر نمودن کسی که اول به جهاد حاضر گردید).

ابن جریر طبری (۶۱/۴) از قاسم بن محمّد روایت نموده، که گفت: مثنی بن حارثه صحبت نمود و گفت: ای مردم! این طرف برای‌تان بزرگ جلوه نکند [۳۸۱]، چون ما زمین مزروعه فارس را تصرّف نموده‏ایم، و از دو بخش عراق بر بخش بهتر آن ما بر آنها غلبه کرده ایم [۳۸۲]، و عراق را با آنها نصف نموده‏ایم و از ایشان به دست آورده‏ایم، وکسی که طرف ما بود برایشان جرات گرفته‏اند، و ما بعد آن هم ان شاءالله همین طور خواهد بود. و عمر سدر میان مردم برخاست و گفت: حجاز برای شما جز به صورت چراگاهی منزل نیست، و ساکنان آن غیر از این دیگر استفاده‏ای از آن نمی‏توانند، مهاجرینی که وارد میدان می‏شدند، اکنون در این وعده خدا کجااند؟ سوی زمینی که خداوند در کتاب برای‌تان وعده داده است که آن را برای‌تان به میراث دهد، حرکت کنید، چون گفته است:

﴿لِيُظۡهِرَهُۥ عَلَى ٱلدِّينِ كُلِّهِ[الفتح: ۲۸].

ترجمه: «تا آن را بر هر دین غالب گرداند».

و خداوند پیروز گرداننده دینش، غزت دهنده ناصر خود است، و اهل خود را بر میراث‏های امت‏ها مستولی می‏گرداند، بندگان صالح خدا کجااند؟

آن گاه: نخستین کسی که به جنگ حاضر گردید ابوعبیدبن مسعود بود، بعد از آن دومین کس سعدبن عبید -یا سلیط بن قیس- شبود،هنگامی که آن لشکر جمع گردید، به عمر گفته شد: بر آنها مردی از سابقه داران مهاجرین و انصار را امیر مقرر کن. عمر گفت: نه، به خدا سوگند، چنین نمی‏کنم، خداوند شما را به خاطر سبقت و سرعت‌تان به‌سوی دشمن بلند نموده است، وقتی که ترسیدید و روبرو شدن (با دشمن) را سخت دانستید در این صورت به ریاست کسی از شما اولی است که به پاسخ دادن به‌سوی جهاد سبقت نموده، و به دعوت جواب مثبت داده است. به خدا سوگند، جز نخستین ایشان را که به جنگ حاضر شده بود، دیگری را بر ایشان امیر مقرر نمی‏کنم، بعد از آن ابوعبید، سلیط و سعد را خواست و گفت: اگر شما دو تن از وی سبقت می‏نمودید، شما را متولّی این کار می‏نمودم، و پیشوایی خویش را با آن انتصاب درک می‏نمودید، آنگاه ابوعبید را بر ارتش امیر مقرر نمود، و به وی گفت: از اصحاب پیامبر صبشنو، و آنها را در امر شریک ساز، و تا این که درست معلومات کسب نکرده‏ای به سرعت و عجله تلاش نکن، چون این جنگ است، و برای جنگ جز مرد متین و با آرامش، که فرصت رفتن به جنگ و خودداری از آن را می‏داند، دیگری در کار و شایسته نیست. و این را همچنین طبری (۶۱/۴) از طریق شعبی روایت نموده، و در حدیث وی آمده: برای عمر سگفته شد: کسی را که از صحبت رسول خدا بهره‏مند باشد، بر آنها امیر مکرّر کن. عمر گفت: فضل صحابه فقط در سرعت ایشان به‌سوی دشمن و جنگیدن در مقابل روی گردانان است، و چون عمل ایشان را قوم (دیگری) انجام دهد، و آنان سهل انگاری کنند، در آن صورت کسانی که سبکبار و گرانبار بیرون می‏شوند، از آنها براین (امارت) بهتراند، به هدا سوگند، کسی را برای‏شان جز نخستین ایشان که به جنگ آمادگی نشان داد نمی‏فرستم، بنابراین ابوعبید را امیر مقرر نمود، و او را در خصوص عسکرش توصیه کرد.

[۳۸۰] در اصل حبشه آمده که غلط می‏باشد. [۳۸۱] طرف فارس برای‌شان از بدترین و گرانترین طرف‏ها بود، البته به خاطر قدرت و شوکت آنها و سیطره و غلبه‌شان بر ملت‏ها، به نقل از طبری. و عمربن الخطاب سسه روز آنها را بدین طرف دعوت نمود و هیچ کس جواب نداد، و در روز چهارم پاسخ مثبت دادند. [۳۸۲] یعنى: اگر عراق را دو نیم کنی، ما بر نصف بهتر و خوب آن دست یافته‏ایم، و جانب نه چندان خوب آن تحت تصرّف آنهاست. م.