حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

قول حرام هنگام کشته شدن و اسلام آوردن قاتلش بر اثر گفتار وی

قول حرام هنگام کشته شدن و اسلام آوردن قاتلش بر اثر گفتار وی

بخاری از انس بن مالک سروایت نموده که رسول خدا صحرام [۵۷۱]را -که برادر امّ سلیم است- با هفتاد سوار فرستاد، و رئیس مشرکین عامر بن طفیل رسول خدا صرا در میان سه خصلت مختار کرده و گفته بود: برای تو اهل بادیه، و برای من اهل شهر باشد، یا این که جانشینت باشم، و یا با دو هزار تن ازاهل غطفان همراهت می‏جنگم. و عامر در خانه امّ فلان، به طاعون مبتلا گردید و گفت: غده‏ای است چون غده شتر [۵۷۲]در خانه زنی از آل فلان، اسب را برایم بیاورید، و در پشت اسب خود مرد. آنگاه حرام -برادر امّ سلیم- حرکت نمود، و یک مرد لنگ [۵۷۳]و مردی از بنی فلان همراهش بود و گفت: شما هردو نزدیک باشید، تا من نزد ایشان بروم، اگر به من امان دادند شما نزدیک هستید [۵۷۴]و اگر مرا کشتند، شما نزد یاران‌تان برگردید. حرام گفت: آیا به من امان می‏دهید تا رسالت رسول خدا صرا برایتان ابلاغ کنم؟ و شروع به صحبت با آنها نمود، آنها به طرف مردی اشاره نمودند، و او از طرف عقبش آمده او را به نیزه زد -همام [۵۷۵]می‏گوید: گمان می‏کنم که نیزه را در جان وی فرو برد- در این حال (وی) گفت: (الله اكبر! فزت ورب الكعبه)، «خدا بزرگتر است، سوگند به پروردگار کعبه، کامیاب شدم»، و آن مرد به مشرکین پیوست [۵۷۶]، و (مشرکین) همه آنها را غیر از همان لنگ به قتل رسانیدند -و وی بر سر کوهی قرار داشت-، آنگاه خداوند تعالی این را بر ما نازل فرمود، و بعد از آن منسوخ گردید: «انا لقد لقينا ربنا فرضى عنا وارضانا». «ما با پروردگار مان روبرو شدیم، و وی از ما راضی گردید، و ما را راضی ساخت». و رسول خدا صسی صبح بر رعل و ذکوان و بنی لحیان و عصبّه، کسانی که نافرمانی خداوند و پیامبرش را نموده بودند دعا فرمود. [۵۷۷]و نزد بخاری همچنین از انس سروایت است که گفت: هنگامی که حرام بن ملحان -که دایی اش بود- در روز «بئر معونه» نیزه خورد، خون را این طور (از زخم خود) گرفت، و آن را بر روی و سر خود پاشید، و بعد از آن گفت: سوگند به پروردگار کعبه، کامیاب شدم. [۵۷۸]و نزد واقدی آمده: کسی که وی را به قتل رسانید، جبار بن سلمای کلابی بود. می‏گوید: وقتی که وی را به نیزه زد، (او) گفت: سوگند به پروردگار کعبه کایاب شدم! بعد از آن جبار پرسید، این قول وی چه معنی می‏دهد: «کامیاب شدم». گفتند: یعنی به جنت «کامیاب شدم». جبار گفت: به خدا سوگند، راست گفته است! و بعد از آن جبار بر اثر آن اسلام آورد [۵۷۹]. این چنین در البدایه (۷۱/۴) آمده است.

[۵۷۱] در بخاری در این روایت به عوض حرام که اسم موصوف است، «خاله»، «دایی» آمده، و شاید در اثر سهو در کتابت به عوض «خاله»، «حرام» نقل شده باشد. م. [۵۷۲] یعنی طاعون شتر. [۵۷۳] در این مورد اختلافی هست، و ما با مراجعه به اصل صحیح بخاری، فتح الباری، تیسیرالقاری و حاشیه کتاب «حیاه الصحابه»، همان صورت صحیح و درست آن را در ترجمه گنجانیدیم، و اسم همان مرد لنگ را کعب بن زید، و اسم مردی از بنی فلان را منذر بن محمّد بن عقبه ذکر نموده‏اند، و می‏توان برای فهم بیشتر موضوع به تیسیرالقاری جلد چهارم (ص۶۶) و فتح الباری شرح صحیح البخاری نوشته ابن حجر عسقلانی جلد هفتم (ص ۳۸۷) مراجعه نمود. م. [۵۷۴] در تیسیرالقاری «کنتم قریباً» را، ثابت باشید ترجمه نموده است. م. [۵۷۵] وی یکی از راویان است. [۵۷۶] درباره «فلحق الرجل» که ما آن را با اقتباس از یکی از احتمالات فتح الباری ترجمه نمودیم، اختلافات و احتمالاتی هست که می‏شود برای فهم بیشتر آن به فتح الباری جلد هفتم (ص۷۷۳) و تیسیرالقاری جلد چهارم (ص۴۷) مراجعه نمود. م. [۵۷۷] بخاری (۴۰۹۱). [۵۷۸] بخاری (۴۰۹۲). [۵۷۹] بسیار ضعیف. در سند آن واقدی است که متروک الحدیث است.