رغبت و علاقمندی خالد بن ولیدس به جهاد و طلب مرگ در راه خدا
ابن سعد از زیاد مولای آل خالد روایت نموده، که گفت: خالد سدر وقت مرگ خود فرمود: در روی زمین شبی برایم محبوبتر از آن شب نبود، که سرد و یخبندان بود، و در سریهای از مهاجرین قرار داشتم، و با آنها صبحگاهان بر دشمن هجوم میآوردم، شما را به جهاد نمودن تأکید میکنم. این چنین در الاصابه (۴۱۴/۱) آمده است و این را ابویعلی از قیس بن ابی حازم روایت نموده، که میگوید: خالد بن ولید سگفت: شبی را که در آن برایم عروسی در خانهام اهداء شود، من وی را دوست داشته باشم، و یا این که در آن به فرزندی بشارت داده شوم، برایم محبوبتر از شب سرد و یخبندانی نیست که در سریهای مهاجرین قرار داشته باشم، و توسط آن صبحگاهان بر دشمن هجوم آورم. این چنین در المجمع (۳۵۰/۹) آمده، و افزوده است: رجال وی رجال صحیحاند.
و ابویعلی همچنان از قیس بن ابی حازم روایت نموده، که گفت: خالدبن ولید سفرمود: جهاد در راه خدا، خیلی زیاد مرا از قرائت باز داشت. هیثمی (۳۵۰/۹) میگوید: رجال وی رجال صحیحاند. و این را در الاصابه (۴۱۴/۱) از ابویعلی از خالد سذکر نموده که: جهاد مرا از فرا گرفتن زیادی از قرآن مشغول داشت.
و ابن المبارک در کتاب الجهاد از عاصم بن بهدله از ابوائل روایت نموده، که گفت: هنگامی که وفات خالد سفرارسید، گفت: من مرگ را در جاهایش طلب نموده بودم، ولی تقدیر آن برایم نرفته بود، و چنان شد که در بستر خود جان دهم. و هیچ یک از عملم نزدم بعد از «لااله الاالله»، امیدوار کنندهتر از شبی نیست که در آن در پوشش سپر شب را سپری نمودم، و آسمان به شدّت بر سرم تا صبح میبارید، تا این که بر کفار حمله نمودیم. بعد از آن گفت: وقتی که من مردم به سلاح و اسبم نگاه کنید، و آن را در راه خدا بگردانید. وقتی که وفات نمود، عمر سبه خاطر جنازه وی بیرون آمد و گفت: بر زنان آل ولید، اگر بر خالد اشک بریزند، مادامی که گریبان را ندرند و صدای خود را بلند نمیکنند، باکی نیست. این چنین در الاصابه آمده، و در (۴۱۵/۱) گوید: این دلالت بدان میکند که وی در مدینه وفات نموده است، ولی اکثریت بر آناند که موصوف در حمص درگذشته است. و این را همچنین طبرانی از ابووائل به مانند آن به اختصار روایت کرده. و هیثمی (۳۵۰/۹) میگوید: اسناد آن حسن است.