حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

کشتن کعب بن اشرف یهودی

کشتن کعب بن اشرف یهودی

بخاری از جابربن عبدالله بروایت نموده، که می‏گفت: رسول خدا فرمود: «کی کار کعب بن اشرف را تمام می‏کند، چون وی خدا و رسولش را اذیت نموده؟» محمّد بن مسلمه سبرخاسته گفت: ای رسول خدا، آیا دوست داری که وی را بکشم؟ پاسخ داد: «بلی». محمّد بن مسلمه گفت: به من اجازه بده تا چیزی بگویم [۲۷۹]. پیامبر صفرمود: «بگو». به این صورت محمّد بن مسلمه نزد کعب آمده گفت: این مرد [۲۸۰]از ما صدقه خواسته است، واو ما را در مشقّت و رنج انداخته، و من نزد تو برای قرض خواستن آمده‏ام. کعب گفت: و همچنین -به خدا سوگند- حتماً شما وی را ناراحت می‏سازید!! محمّد بن مسلمه گفت: ما پیروی وی را نموده‏ایم، ولی دوست نداریم، وی را تا آن وقت بگذاریم که ببینیم کارش به کجا می‏کشد. وخواستیم برای ما یک وسق یا دو وسق [۲۸۱]قرض بدهی، کعب پاسخ داد: بلی (می‏دهم، ولی) به من گرو بدهید. گفتند: چه چیز را می‏خواهی؟ گفت: زنان‌تان را به من گرو بدهید، گفتند: چگونه زنان مان را به تو گرو بدهیم در حالی که تو زیباترین عرب هستی؟ گفت: فرزندان‌تان را به من گرو بدهید. گفتند: چگونه پسران مان را به تو گرو بدهیم؟ که چون یکی از آنها دشنام داده شود، به او گفته شود، گروی به یک وسق و یا دو وسق، این برای ما ننگ و عار است!! ولیکن برایت لامه -یعنی سلاح- را گروه می‏دهیم، به این صورت با وی وعده گذاشت که شب نزدش بیاید.

آنگاه محمّد بن مسلمه از طرف شبآنگاه به همراهی ابونائله که برادر رضاعی کعب بود، نزد وی آمد، کعب آنها را داخل قلعه خواست و نزدشان پایین آمد. همسرش به وی گفت: در این ساعت کجا بلند می‏شوی؟! در جواب گفت: وی محمّد بن مسلمه و برادرام ابونائله است - و در روایتی آمد، همسرش گفت: صدایی را می‏شنوم که گویی از آن خون می‏چکد. کعب گفت: وی برادرم محمّد بن مسلمه و شیر شریکم ابونائله است، و آدم کریم و با مروت اگر در شب برای نیزه زدن فرا خوانده شود حتماً پاسخ مثبت می‏دهد - می‏گوید: و محمّد بن مسلمه دو مرد دیگر را با خود همراه می‏کند [۲۸۲]. محمّد بن مسلمه گفت: وقتی که آمد، من موی وی را می‏گیرم، و آن را بوی می‏کنم، و چون مرا دیدید که سر وی را محکم گرفتم، (نزدیک شوید) و او را بزنید.

وی در حالی که حمایلی [۲۸۳]بر تن داشت نزد آنها آمد، و بوی خوش و عطر از وی به مشام می‏رسید. محمّد گفت: چون بوی (خوش) امروز دیگر ندیدم!! - یعنی خوشبوتر (از این بوی دیگر ندیده‏ام) - کعب گفت: نزد من عطر استعمال کننده‏ترین زنان عرب و کامل‏ترین عرب است! محمّد بن مسلمه گفت: آیا به من اجازه می‏دهی که سرت را بوی کنم؟ گفت: بلی. وی و یارانش آن را بوییدند بعد از آن گفت بار دیگر به من اجازه می‏دهی؟ گفت: بلی. وقتی که او را محکم گرفت و او قادر گردید گفت: نزدیک آیید (و بزنید)، و او را به قتل رسانیدند، و بعد از آن نزد رسول خدا صآمده وی را خبر دادند. و در روایت عروه آمده: و پیامبر خدا صرا باخبر ساختند، و او خداوند تعالی را ستود. و در روایت ابن سعد آمده: هنگامی که به بقیع غرقد رسیدند، تکبیر گفتند، و رسول خدا صدر آن شب برخاسته بود و نماز می‏خواند. هنگامی که تکبیر ایشان را شنید، تکبیر گفت، ودانست که وی را کشته‏اند، و بعد از آن نزد پیامبر صرسیدند. پیامبر خدا صفرمود: «روی‏ها کامیاب گردیدند» آنها گفتند: و روی تو هم ای رسول خدا. و سر وی را در پیش رسول خدا صانداختند، و او خداوند را بر قتل وی ستود. و در مرسل عکرمه آمده: یهود از این ترسیدند، و نزد رسول خدا صآمده گفتند: سید ما به فریب کشته شده. پیامبر خدا صعملکرد و تحریکاتش را علیه خود و اذیتش را در قبال مسلمین به آنها یادآور شد. ابن سعد افزوده: بعد آنها ترسیدند و حرفی نزدند. این چنین در فتح الباری (۲۳۹/۷) آمده.

و نزد ابن اسحاق روایت است که رسول خدا صفرمود: «چه کسی کار ابن اشرف را برایم تمام می‏کند؟» محمّد بن مسلمه سگفت: ای رسول خدا من از طرف تو کار وی را انجام می‏دهم، و من می‏کشمش. پیامبر صگفت: «اگر توانستی این کار را بکن». می‏گوید: محمّد بن مسلمه برگشت و سه شب و روز درنگ نمود، و چیزی جز به قدر بقای نفسش نمی‏خورد و نمی‏نوشید. این موضوع به رسول خدا صرسید، پیامبر صوی را خواست و به او گفت: «چرا غذا و نوشیدن را ترک نموده‏ای؟» پاسخ داد: ای رسول خدا، به تو قولی را گفتم، و نمی‏دانم که آیا به آن وفا کنم یا نه. پیامبر صفرمود: «بر تو فقط تلاش لازم است» [۲۸۴]. و در نزد وی همچنین از ابن عباس بروایت است [۲۸۵]که گفت: رسول خدا صبا آنها تا بقیع غرقد پیاده رفت، و بعد از آن، آنها را بدان سو حرکت داد و فرمود: «به نام خدا حرکت کنید، بار خدایا، کمک‌شان کن». این چنین در البدایه (۷/۴) آمده. و حافظ بن حجر اسناد حدیث ابن عباس برا حسن دانسته. این چنین در فتح الباری (۲۳۷/۷) آمده.

[۲۷۹] یعنی برایم اجازه بده تا چیزی بگویم، که وی راخوشحال سازد، و توسط آن گفته‏ام او را در دام‌اندازم، و بر آن مواخذه نشوم، و پیامبر صبرایش اجازه داد. م. [۲۸۰] رسول خدا ص. م. [۲۸۱] وسق، یکبار اشتر را گویند، که برابر است به شصت صاع. به نقل از فرهنگ لاروس وتیسیرالقاری شرح فارسی صحیح بخاری. م. [۲۸۲] که آنها: ابوعبس بن جبر و حارث بن اوس‌اند، و بعضی راویان بر آن دو عبادبن بشر سرا هم اضافه نموده‏اند. [۲۸۳] حمایل: کمربند ماندی است و از آن عریض‏تر که به‌شانه و پهلو آویزان می‏کنند، و گاهی جواهری را نیز بر آن نصب می‏نمایند. م. [۲۸۴] ضعیف مرسل. ابن اسحاق چنانکه در سیره ابن هشام (۳/۱۰) آمده. در آن همچنین چنین آمده که: «همانا بر توباد تلاش». [۲۸۵] به روایت ابن اسحاق چنانکه در سیره ابن هشام آمده (۲/۱۱) آمده. می‌گوید: ثور بن زید از عکرمه از ابن عباس ... وسپس روایت را می‌آورد. و این سند چنانکه حافظ ابن حجر در فتح الباری (۴/۷) می‌گوید حسن است.