کشته شدن عکرمه بن ابی جهل با چهار صدتن از مسلمانان
یعقوب بن ابی سفیان و ابن عساکر از ثابت بنانی سروایت نمودهاند که: عکرمه بن ابی جهل سدر فلان و فلان روز پیاده جنگید، خالدبن ولید سبه وی گفت: این کار را نکن، چون کشته شدن تو بر مسلمانان گران و شدید تمام میشود. گفت: مرا بگذار ای خالد، چون تو همراه رسول خدا صسابقهای داری، ولی من و پدرم از شدیدترین مردم بر رسول خدا صبودیم، و همین طور پیاده رفت تا این که کشته شد. این چنین در الکنز (۷۵/۷) آمده. و این را بیهقی (۴۴/۹) از ثابت سبه مانند آن روایت نموده است.
و نزد سیف بن عمر از ابوعثمان غسّانی از پدرش سروایت است که گفت: عکرمه بن ابی جهل سدر روز یرموک گفت: در جاهایی با رسول خدا صجنگیدم، و امروز از شما فرار میکنم؟! بعد از آن فریاد نمود: چه کسی بر مرگ بیعت میکند؟ آنگاه عمویش حارث بن هشام و ضراربن ازور با چهارصد تن از چهرههای شناخته شده و سوار کار مسلمین همراهش بیعت نمودند، و در پیش روی خیمه خالد سجنگیدند تا این که همه مجروح و زخمی به زمین افتادند، و تعدادی از ایشان به قتل رسید، که از جمله آنها ضرار بن ازور شبود. این چنین در البدایه (۱۱/۷) آمده است.
و این را طبری (۳۶/۴) از سری از شعیب از سیف به اسناد وی به مانند آن روایت نموده، جز این که وی گفته است: و آنها جز کسی که تندرست ماند، کشته شدند، از جمله آنها ضراربن ازور سبود، میگوید: چون صبح نمودند عکرمه سدر حالی که مجروح بود، نزد خالد سآورده شد، خالد سسر وی را بر ران خود گذاشته بود، که عمروبن عکرمه هم آورده شد، و سر وی را بر ساق (پای) خود نهاد، و شروع به پاک کردن صورتشان نمود، و در حلقهایشان آب میچکانید، و میگفت: نه این طور نیست، ابن حنتمه [۵۹۰]گمان مینمود که ما شهید نمیشویم.
[۵۹۰] حنتمه اسم مادر عمربن الخطاب ساست.