کشتن ابن شیبه یهودی [۲۸۹]
ابونعیم از بنت محیصه و او از پدرش سروایت نموده که: رسول خدا صفرمود: «بر هر یکی از مردان یهود که توان یافتید، او را بکشید». محیصه بر ابن شیبه -که مردی از تجار یهود بود و برایشان لباس میآورد و همراهشان داد و ستد داشت- حمله نمود و او را به قتل رسانید، حویصه شروع به زدن وی نموده میگفت: ای دشمن خدا، او را کشتی؟! به خدا سوگند خیلی چربی ازمال وی در شکمت است!! به او گفتم: به خدا سوگند، اگر مرا به کشتن تو هم دستور بدهد، گردنت را میزنم! میگوید: و این عمل مقدّمهای برای اسلام آوردن حویصه گردید. حویصه گفت: تو را به خدا سوگند که، اگر محمّد تو را به قتل من دستور بدهد، مرا خواهی کشت؟! محیصه پاسخ داد: بلی، به خدا سوگند!! حویصه گفت: به خدا سوگند، دینی که تو را به این حد رسانیده، دین عجیبی است. این چنین در کنزالعمال (۹۰/۷) آمده. و این را همچنین ابن اسحاق مانند آن روایت نموده، و در حدیث وی آمده: محیصه میگوید: گفتم: به خدا سوگند، مرا کسی به قتل وی دستور داده است که اگر به قتل تو دستور میداد، گردنت را میزدم!! و در آخر آن افزوده: و حویصه اسلام آورد [۲۹۰]. و این را همچنین ابوداود از طریق وی روایت نموده، جز این که وی تا به این قول او اکتفا نموده: «در شکمت از مال وی است» [۲۹۱]، و ما بعد آن را متذکر نشده.
[۲۸۹] این حادثه از کشتن کعب بن اشرف، و قبل از به قتل رسیدن ابورافع اتّفاق افتاده بود. [۲۹۰] ضعیف. ابن اسحاق چنانکه در سیره ابن هشام (۳/۱۳) از یکی از موالی بنی حارثه از فرززندش محیصه از پدرش محیصه و در سند آن جهالتی است. [۲۹۱] آلبانی آن را صحیح دانسته است: ابوداوود (۳۰۰۲) و بیهقی در «الدلائل» (۳/۲۰۰) و طبرانی در «الکبیر» (۷۴۱) و در سندش محمد بن ابی محمد، مجهول است. آلبانی سند آن را در «صحیح ابی داوود» صحیح دانسته است.