حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

اذیت‌هایی که رسول خدا ص در روز احد دید

اذیت‌هایی که رسول خدا ص در روز احد دید

بخاری، مسلم و ترمذی از انس سروایت نموده‏اند که: دندان چهارم رسول خدا صدر روز احد شکست و سرش زخم برداشت، وی در حالی که خون را از روی خود پاک می‏نمود، می‏گفت: «قومی که سر نبی‌شان را مجروح ساختند، و دندان چهارم اش را بشکند در حالی که او آنها را به‌سوی خداوند فرا می‏خواند، چگونه کامیاب می‏شوند؟!» آنگاه این نازل شد:

﴿لَيۡسَ لَكَ مِنَ ٱلۡأَمۡرِ شَيۡءٌ[آل عمران: ۱۲۸].

ترجمه: «هیچ امری در اختیار تو نیست» [۴۲].

و نزد طبرانی در الکبیر از ابوسعید سروایت است که گفت: روی رسول خدا صدر روز احد مجروح گردید، مالک بن سنان به سویش رفت، و جراحت وی را مکید، و بعد بلعیدش، رسول خدا صفرمود: «کسی دوست دارد به کسی نگاه نماید که خونم با خون وی عجین شده باشد، باید به مالک بن سنان نگاه کند» [۴۳]. این چنین در جمع الفوائد (۴۷/۲) آمده است.

و طیالسی از عائشه لروایت نموده، که گفت: ابوبکر سچون روز احد یاد می‏شد می‏گفت: آن روزی است که همه‏اش برای طلحه است، بعد از آن به صحبت درآمده می‏گفت: من اوّلین کسی بودم که در روز احد برگشتم، و مردی را دیدم که در راه خدا و در پیش روی وی (رسول خدا) می‏جنگد، گمان می‏برم که گفت: به غیرت و مردانگی، گفتم: طلحه باش، چون آنچه از دست من رفته بود، رفته بود، بنابراین گفتم: این که مردی از قومم [۴۴]باشد برایم خوشایند است. و در میان من و مشرکین مردی بود که وی را نمی‏شناختم، و من به پیامبر خدا صاز وی نزدیکتر بودم، و او چنان سریع گام برمی داشت که من آن طور گام برداشته نمی‏توانستم، دیدم که وی ابوعبیده بن جراح است، و نزد رسول خدا صدر حالی رسیدیم که دندان چهارم اش شکسته، و صورتش زخم برداشته بود، و در گونه‏اش دو حلقه از حلقه‏های زره [۴۵]داخل گردیده بود. رسول خدا صفرمود: «به حساب دوست‌تان برسید». -هدفش طلحه بود که خون ضایع کرده بود- ولی ما به قولش متوجه نشدیم، (ابوبکر) می‏افزاید: رفتم تا آن را از رویش بکشم، ابوعبیده گفت: تو را به حق خود سوگند می‏دهم که مرا بگذار، بنابراین من وی را گذاشتم، و او کشیدن آن را به دست خود که باعث اذّیت رسول خدا صمی‏شد مناسب ندید، و آن را با دهن خود گرفت و یکی از حلقه‏ها را بیرون کشید، و دندان ثنیه‏اش همراه آن حلقه افتاد. من رفتم تا همان کاری بکنم که او نموده بود، گفت: تو را به حق خود سوگند می‏دهم که مرا بگذار. (ابوبکر) می‏گوید: وی آن چنان نمود که در مرتبه اول نموده بود، و دندان ثنیه دیگرش نیز با حلقه افتاد، و ابوعبیده از نیکوترین مردمی بود که دندان ثنیه نداشتند. آنگاه به‌کار رسول خدا صرسیدگی نمودیم، و بعد از آن نزد طلحه در بعضی آن سنگرها آمدیم، متوجه شدیم که وی هفتاد و چند نیزه، تیر و ضربه (شمشیر) خورده است، و انگشتش قطع گردیده، و به کارش رسیدگی نمودیم [۴۶]. این چنین در البدایه (۲۹/۴) آمده. و این را همچنان ابن سعد (۲۹۸/۳)، ابن سنی، شاشی، بزار، طبرانی در الاوسط، ابن حبّان، دار قطنی در الافراد، ابونعیم در المعرفه و ابن عساکر، چنان که در الکنز (۲۷۴/۵) آمده، روایت کرده‏اند.

[۴۲] بخاری آن را بطور معلق در «المغازی» باب: لیس لك من الامر شیء (۷/ ۴۱۶) روایت کرده و مسلم آن را بطور موصول (۱۷۹۱) در کتاب «الجهاد والسیر» باب: غزوة أحد روایت کرده است. همچنین ترمذی (۳۰۰۲، ۳۰۰۳)، و ابن ماجه (۴۰۲۷). [۴۳] ضعبف. طبرانی در «الکبیر» (۶/۳۴) ابن هشام آن را بطور معلق در «سیرت» خود (۳/۲۸، ۲۹) آورده است. [۴۴] طلحه پسرعموی ابوبکر سبود. [۴۵] در نص لفظ مغفر استعمال شده است که مراد از آن زره و یا حلقه‏های زره است که جنگجو آن را زیر کلاه می‏پوشد و یا به صورت نقاب از آن استفاده می‏کند، و جمع آن مغافر است. با استفاده از فرهنگ المنجد، لاروس و پاورقی کتاب. م. [۴۶] ضعیف. طیالسی در «مسند» خود (۳) و بیهقی در «الدلائل» (۲/ ۲۶۳) و ابن سعد (۳/ ۲۹۸). هیثمی (۶/ ۱۲) آن را به بزرا ارجاع داده و گفته: در سند آن اسحاق بن یحیی بن طلحه است که متروک الحدیث است. ابن حبان (۶۹۸۰- احسان) آن را روایت کرده و ارناووط آن را در تحقیق احادیث ابن حبان ضعیف دانسته است.