حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

بیرون شدن زنی و قصّه بزش

بیرون شدن زنی و قصّه بزش

امام احمد از حمید بن هلال روایت نموده، که گفت: مردی بود از طفاوه، که راهش از طریق ما بود، وی به قبیله می‏آمد و با آنها صحبت می‏نمود. او گفت: من در قافله‏ای از خودمان به مدینه آمدم، کالای خود را فروختیم، بعد از آن گفتم: نزد این مرد خواهم رفت، و خبرش را به کسانی که پشت سر من‌اند خواهم آورد، خود را به رسول خدا صرسانیدم، او خانه‏ای را به من نشان داده فرمود: «زنی در این بود، به سریه‏ای از مسلمانان رفت، و دوازده بز را با قلاب بافندگی اش که توسط آن می‏بافت از خود به‌جای گذاشت. افزود: وی بزی را از رمه گوسفندانش و قلاب بافندگی اش را مفقود نمود. وی گفت: پروردگارا، خودت برای کسی که در راهت بیرون شود، ضمانت نموده‏ای، که برای وی (مالش را) نگهداری و حفاظت نمایی، و من بزی از رمه گوسفندانم و قلاب بافندگی ام را گم نموده‏ام، و بز و قلاب بافندگی ام را از تو می‏خواهم». می‏گوید: رسول خدا صشروع نموده شدّت خواهش او را از پروردگارش تبارک و تعالی برای وی یاد می‏نمود. پیامبر خدا صفرمود: «آنگاه بز وی ومثل آن، و قلاب بافنددگی اش و مثل آن برایش پیدا شد، آن است او، نزدش برو، و اگر خواسته باشی از آن بپرس». می‏گوید: گفتم: بلکه تو را تصدیق می‏کنم [۶۹۶]. هیثمی (۲۷۷/۵) می‏گوید: این را امام احمد روایت نموده، و رجال آن رجال صحیح‌اند.

[۶۹۶] صحیح. احمد (۵/۶۷).