ابیات ابن رواحه در مسیرش درباره علاقمندی به شهادت
ابن اسحاق از زید بن ارقم سروایت نموده، که گفت: من یتیم بودم، و زیر سرپرستی عبدالله بن رواحه سبه سر میبردم، او مرا در آن سفر پشت سر خود بر خورجین سواری اش بیرون نمود، به خدا سوگند از وی در همان شب، در حالی که مسیر خود را میپیمود، شنیدم که ابیات خود را چنین زمزمه مینمود:
اذا أدنيتني وحـملت رحلى
مسيره اربع بعد الـحساء
فشانك انعم وخلاك ذم
ولا ارجع الى اهلى ورائى
وجاء الـمسلمون وغادروني
بارض الشام مستنهى الثواء
وردّك كل ذي نسب قريب
الى الرحمن منقطع الاخاء
هنالك لاابالى طلع بعل
ولا نخل اسافلها رواء
میافزاید: هنگامی که آنها را از وی شنیدم گریه نمودم، واو مرا با دره زد و گفت: ای بخیل بدبخت، تو را چه میشود اگر خداوند شهادت را نصیبم گرداند؟! و تو در میان هردو طرف پالان برگردی. این چنین در البدایه (۲۴۳/۴) آمده [۵۸۴]. و این را همچنین ابونعیم در الحلیه (۱۱۹/۱) روایت کرده، و طبرانی آن را از طریق ابن اسحاق از زید، چنان که در المجمع (۱۵۸/۶) آمده، روایت نموده است.
[۵۸۴] ضعیف. در آن مجهولانی هستند. ابن اسحاق چنانکه در سیره ابن هشام (۴/۹) آمده است.