حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

گفتار حضرت حذیفه در این باب

گفتار حضرت حذیفه در این باب

ابن اسحاق از محمّد بن کعب قرظی روایت نموده، که گفت: مردی از اهل کوفه به حذیفه بن یمان سگفت: ای ابوعبدالله، پیامبر خدا صرا دیدید و همراهی اش نمودید؟ پاسخ داد: بلی، ای برادرزاده‏ام. پرسید: شما چه می‏کردید؟ پاسخ داد: به خدا سوگند تلاش می‏نمودیم (و رنج و مشقّت را متقبّل می‏شدیم). آن مرد گفت: به خدا سوگند، اگر ما وی را درک می‏نمودیم، او را نمی‏گذاشتیم تا بر زمین راه برود، بلکه او را بر گردن‏های خویش حمل می‏کردیم. (راوی) می‏گوید: حذیفه فرمود: ای برادرزاده‏ام به خدا سوگند، ما خود را با پیامبر خدا صدر خندق در حالی دریافتیم... و حدیث را در تحمل شدّت خوف و شدّت گرسنگی و سردی‌شان ذکر نموده. و نزد مسلم آمده که: حذیفه به وی گفت: تو این کار را می‏نمودی؟! ما خود را با پیامبر خدا صدر شب احزاب، در شبی که باد و سردی شدید بود، در حالی دریافتیم [۴]... و آن را متذکر شده. و نزد حاکم و بیهقی آمده که: حذیفه گفت: این را آرزو نکنید... و آن را چنان که در تحمل خوف خواهد آمد، متذکر گردیده.

[۴] صحیح. ابن اسحاق چنانکه در «سیرت ابن هشام» (۳/ ۱۵۷) آمده است.