خارج شدن پیامبر ص از غار بهسوی مدینه
بعد از آن، از غار بیرون آمدند، راه ساحل را در پیش گرفتند و ابوبکر در پیش روی وی حرکت میکرد، وقتی میترسید کسی از دنبالش بیاید، از دنبال وی حرکت مینمود، و مسیر وی تا آخر همین طور ادامه یافت. ابوبکر مردی شناخته شده و معروف درمیان مردم بود، و چون کسی با وی روبرو ومی شد، به ابوبکر میگفت: این که با توست کیست؟ میگفت: هدایت کنندهای است که مرا رهنمایی و هدایت میکند - و هدفش هدایت در دین میبود - ولی دومی گمان مینمود که وی رهنماست، تا این که به خانههای قدید [۱۹۹]رسیدند - و آن خانهها در راهشان قرار داشت - آنگاه کسی به بنی مدلج آمده گفت: دو سوار را به طرف ساحل دیدم، من آن دو را همان کسانی گمان میکنم که قریش دنبال میکند. سراقه بن مالک گفت: آنها دو سوار از جمله آنانند که ما در طلب قوم فرستادهایم، بعد از آن کنیز خود را فراخواند و چیزی به شکل خفیه در گوشش گفت، و امرش نمود تا اسب وی را بیرون آورد، و بعد در تعقیب آنها بیرون رود. سراقه میگوید: من به آنها نزدیک گردیدم... [۲۰۰]و قصّه خود را چنان که خواهد آمد متذکر گردیده. هیثمی (۵۴/۶) میگوید: در این یعقوب بن حمید بن کاسب آمده، که وی را ابن حبان و غیر وی ثقه دانسته، و ابوحاتم و غیر وی ضعیفش دانستهاند، و بقیه رجال وی رجال صحیحاند.
[۱۹۹] قدید، موضعی است در میان مکه و مدینه. [۲۰۰] ضعیف. طبرانی در «الکبیر» (۲۸۴) در اسناد آن یعقوب بن حمید بن کاسب است که ضعیف است.