حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

قصّه جابربن عبدالله در این باب

قصّه جابربن عبدالله در این باب

ابن حبّان در صحیح خود از ابومصبّح مقرائی روایت نموده که گفت: در حالی که ما در سرزمین روم، در گروهی که مالک بن عبدالله خثعی بر آن امیر بود، حرکت می‏نمودیم، مالک از پهلوی جابربن عبدالله بعبور نمود، و جابر قاطر خود را جلو می‏برد، مالک به وی گفت: ای ابوعبدالله، سوار شو، چون خداوند به تو مرکبی داده است. جابر گفت: سواریم را دم راستی می‏دهم، و از قوم خود بی‌پروایم، از رسول خدا صشنیدم که می‏گفت: «کسی که قدم‌هایش در راه خدا غبار آلود شود، خداوند وی را از آتش حرام گردانیده است». آنگاه جابر به راه خود ادامه داد، تا این که به‌جایی رسید، که صدا به گوشش می‏رسید، آنگاه مالک به صدای بلند خود فریاد نمود: ای ابوعبدالله سوار شو، چون خداوند به تو سواری داده است، جابر هدف وی را دانست، و گفت: سواریم را دم راستی می‏دهم، واز قوم خود بی‌پروایم، و از رسول خدا صشنیدم که می‏گفت: «کسی که قدم‌هایش در راه خدا غبار آلود شود، خداوند وی را از آتش حرام گردانیده است». بنابراین مردم از چهارپایان خود پایین آمدند، و در هیچ روز دیگری آنقدر زیاد اشخاص پیاده رونده ندیدم. این را ابویعلی به اسناد خوب و جید روایت نموده، جز این که وی گفته است: از سلیمان بن موسی که گفت: در حالی که ما حرکت می‏نمودیم... و مانند آن را متذکر شده، و در آن گفته: از رسول خدا صشنیدم که می‏گفت: «قدم‏های بنده‏ای که راه خدا غبارآلود شده، خداوند بر آنها آتش را حرام گردانیده است»، آنگاه مالک و مردم پایین شدند، و پیاده به راه افتادند، و دیگر، روزی که بیشتر از آن پیاده روی شده باشد دیده نشده [۴۴۶]. این چنین در الترغیب (۳۹۶/۲) آمده. هیثمی (۲۸۶/۵) می‏گوید: این را ابویعلی روایت نموده، و رجال وی ثقه‏اند. و در الاصابه (۱۲۶/۳) گفته است: و این حدیث را ابوداود طیالسی در مسند خود [۴۴۷]به همان سند مذکورش (یعنی از ابوالمصبح - روایت نموده، و در آن گفته: که جابر [۴۴۸]بن عبدالله عبور نمود. این چنین این را ابن المبارک در کتاب الجهاد روایت نموده، و همین حدیث در مسند امام احمد، و صحیح ابن حبان از طریق ابن المبارک روایت نموده، و همین حدیث در مسند امام احمد [۴۴۹]، و صحیح ابن حبان از طریق ابن المبارک وجود دارد. و بیهقی (۱۶۲/۹) این را از طریق ابوالمصبح، مانند آن روایت نموده است.

[۴۴۶] صحیح لغیره. احمد (۳/۳۶۷) و ابن حبان (۴۶۰۴) و بیهقی (۹/۱۶۲) و در سند آن حصین بن حرمله است که جز ابن حبان کسی او را ثقه ندانسته است. و عتبه بن ابی حکیم نیز صدوق است که بسیار اشتباه می‌کند. و همچنین ابویعلی (۱/۲۶۹) آلبانی در «صحیح الترغیب و الترهیب» (۱۲۷۳) می‌گوید: صحیح لغیره است. [۴۴۷] طیالسی (۱۷۷۲). [۴۴۸] در اصل عامر آمده، و صحیح جابر است، چنان که در الاصابه در شرح احوال مالک بن عبدالله خثعمی آمده. [۴۴۹] احمد (۵/ ۲۳۶: ۲۲۵).