ابوذر نخستین مردی که برای رسول خدا ص به طریقه اسلام سلام داد
و این را - (حدیث قبلی را) - مسلم [۸۹]از طریق عبدالله بن صامت از ابوذر بروایت نموده، و قصّه اسلام وی را به شکل دیگری متذکر گردیده است، و در حدیث وی آمده: برادرم حرکت نمود و به مکه آمد، بعد به من گفت: به مکه رفتم و مردی را دیدم که مردم او را بیدین مینامیدند، و او مشابهترین مردم به توست. ابوذر میافزاید: بعد به مکه آمدم و مردی را دیدم که از وی نام میبرد، پرسیدم: بیدین کجاست؟ وی صدای خود را بر من بلند نموده گفت: بیدین، بیدین!! آنگاه مردم مرا آن قدر زدند که چون سنگهای سرخ [۹۰]گردیدم، و در میان کعبه و پردههایش پنهان شدم، و در آن به مدت پانزده شب و روز درنگ کردم، که طعام و نوشیدنی جز آب زمزم نداشتم. وی میگوید: با رسول خدا صو ابوبکر در حالی ملاقات نمودیم که داخل مسجد شده بودند، به خدا سوگند، من نخستین (کسی از) مردم هستم که وی را به روش اسلام سلام داده است، گفتم: «السلام عليك يا رسول الله». گفت: «وعليك السلام ورحمة الله، تو کیستی؟» پاسخ دادم: مردی از بنی غِفار. به او گفت: ای رسول خدا، در مهمانی و ضیافت امشب به من اجازه بده، وی مرا با خود به خانهای در پایین مکه برد، و برایم چند مشت کشمش آورد. میگوید: بعد از آن نزد برادرم آمدم، و به او خبر دادم که اسلام آوردهام. گفت: من نیز بر دین تو هستم، و هر دوی ما نزد مادرمان رفتیم، او گفت: من هم بر دین شما هستم. میافزاید: نزد قومم آمدم و آنها را دعوت کردم، و بعضی از آنها از من پیروی نمودند.
[۸۹] مسلم (۶۲۴۲) در کتاب فضائل، باب: فضائل ابی ذر. [۹۰] وی در روایت «نُصُبُ اَُحْمَرُ»، استعمال نموده، که هدف از آن همان سنگهایی است که مشرکین قربانیهای خود را که برای بتها اهدا مینمودند، بر آنها ذبح میکردند، و آن سنگها بر اثر خون قربانیهای سرخ میگردید، و ابوذر میخواهد بگوید: آنها مرا آنقدر زدند که بر اثر خونهای بدنم، چون همان سنگهایی که از خون قربانیها سرخ میگردید سرخ گردیدم. به نقل از النهایه و یا تصرف. م.