حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

نماز عباد بن بشر انصاری در راه خدا

نماز عباد بن بشر انصاری در راه خدا

ابن اسحاق از جابر سروایت نموده، که گفت: با رسول خدا صدر غزوه ذات‏الرقاع، در ناحیه نخل [۴۵۸]بیرون رفتیم، مردی، زن مردی از مشرکین را به قتل رسانید. هنگامی که رسول خدا صدوباره (به طرف مدینه) برگشت، شوهر آن زن آمد -و غایب بود- وقتی که این خبر به او داده شد، سوگند یاد نمود، که تا در اصحاب محمّد خون نریزاند، توقف ننماید. بنابراین در تعقیب رسول خدا صبیرون گردید، پیامبر خدا صدر منزلی پیاده شد و گفت: «کدام (مرد [۴۵۹]امشب از ما حراست می‏نماید؟» مردی از مهاجرین و مردی از انصار حاضر شدند، و گفتند: ما، ای رسول خدا. پیامبر صفرمود: «در دهانه گردنه این دره باشید»، و آن دو تن: عمار بن یاسر و عبادبن بشر بودند. وقتی که به دهانه گردنه رفتند، یکی از انصار به یکی از مهاجرین گفت: کدام بخش شب را دوست داری که من نگهبانی کنم، اولش را یا آخرش را؟ گفت: بلکه اول آن را برایم نگهبانی بده، آنگاه آن مهاجر پهلو زد و خوابید، و انصاری برای نماز خواندن برخاست. می‏گوید: آن مرد آمد، و هنگامی که این مرد را دید که وی جاسوس قوم است، و تیری انداخت، و آن تیرش به جان وی اصابت نمود، انصاری تیر را از جان خود کشید و گذاشتش و در جایش ثابت ایستاده ماند. می‏گوید: باز تیر دیگری انداخت، و آن تیرش نیز به جان انصاری فرو رفت، و تیر را کشید و گذاشتش، و ثابت ایستاده ماند. می‏گوید: باز به تیر سوم به طرف وی برگشت، و آن را نیز به وی فرو برد، انصاری آن را کشید و گذاشتش، بعد از آن رکوع نمود و سجده کرد، بعد از آن رفیق خود را بیدار ساخت و گفت: بنشین که من (تیر خوردم) و دیگر قدرت بلند شدن را ندارم. می‏گوید: آن مرد بلند شد، و هنگامی آن دو را دید، دانست که آنها به وی پی برده‏اند، و فرار کرد. می‏گوید: وقتی که آن مهاجر خون‏های انصاری را دید گفت: سبحان الله! چرا مرا در نخستین دفعه‏ای که تو را زد بیدار ننمودی؟ گفت: در سوره‏ای بودم و آن را قرائت می‏نمودم، و دوست نداشتم که آن را قبل از این که تمامش نمایم، قطع کنم. هنگامی که به شکل متوالی مرا هدف تیر قرار داد رکوع نمودم، و تو را خبر کردم، و به خدا سوگند، اگر مرزی که رسول خدا صمرا به حفظ آن امر نموده بود ضایع نمی‏شد، بیرون شدن جانم از قطع کردن آن، قبل از اتمامش برایم محبوبتر بود [۴۶۰]. این را ابوداود (۲۹/۱) از طریق وی روایت نموده، این چنین در البدایه (۸۵/۴) آمده است. و این را همچنین ابن حبان در صحیح خود، حاکم در المستدرک -که آن را صحیح دانسته- و دار قطنی و بیهقی در سنن‏های خود روایت کرده‏اند، و بخاری آن را در صحیح خود چنان که، در نصب الرایه (۴۳/۱) آمده، به شکل معلق ذکر نموده. و این را بیهقی در دلائل النبوه روایت کرده، و در آن گفته است: آنگاه عماربن یاسر خوابید، و عبادبن بشر ببرخاست، و به نماز پرداخت، و گفت: من سوره کهف را در نماز می‏خواندم، و نخواستم که آن را قطع نمایم.

[۴۵۸] اسم مکان است. [۴۵۹] از البدایه . [۴۶۰] حسن. ابوداوود (۱۹۸) و ابن حبان (۱۰۹۷ – احسان) و ابن اسحاق چنانکه در سیره ابن هشام (۲/۱۲۳،۱۲۴) از وهب بن کیسان از جابر آمده است و همچنین احمد (۳/۳۴۳،۳۴۴) که در اسناد آن عقیل بن جابر است که کسی جز ابن حبان او را موثق ندانسته است و آلبانی نیز آن را در «صحیح ابوداوود» (۱۸۲) صحیح دانسته است. نگا: «دلائل النبوة» (۴/۲۷۹)، (۴/۱۶۵).