حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

ام سلیم و گرفتن خنجری برای جنگ در روز حنین

ام سلیم و گرفتن خنجری برای جنگ در روز حنین

ابن ابی شیبه از انس روایت نموده، که گفت: ابوطلحه در روز حنین در حالی که می‏خندید (به‌سوی) رسول خدا صآمد و گفت: ای رسول خدا صآیا امّ سلیم را که همراهش خنجر است؟! رسول خدا صبه امّ سلیم گفت: «ای امّ سلیم: با آن می‏خواهی چه کار کنی؟» گفت: خواستم، که اگر یکی از آنها به من نزدیک شود، با آن او را بزنم [۷۱۷]. این چنین در کنزالعمال (۳۰۷/۵) آمده است. این را همچنین ابن سعد به سند صحیح، چنان که در الاصابه (۴۶۱/۴) آمده، روایت نموده است. و نزد مسلم از انس سروایت است که: امّ سلیم سروز حنینی خنجری را گرفت و همراهش بود، ابوطلحه آن را دید و گفت: ای رسول خدا، همراه امّ سلیم خنجر است، رسول خدا صبه و گفت: «این خنجر چیست؟» گفت: آن را گرفته‏ام، که اگر یکی از مشرکین به من نزدیک گردد، شکمش را با آن بدرم، آنگاه رسول خدا صاز آن به خنده افتاد [۷۱۸].

[۷۱۷] مسلم (۱۸۰۹) احمد (۳/۱۱۲، ۱۹۰، ۱۹۸، ۲۸۶) و ابن سعد (۱/ ۴۲۵) و طبرانی (۲۵/۱۱۹، ۱۲۰). [۷۱۸] مؤلّف این حدیث را به اختصار ذکر نموده بود، و ما آن را از صحیح مسلم نقل نمودیم.