حیات صحابه – جلد دوم

فهرست کتاب

حممه و آرزوی شهادت

حممه و آرزوی شهادت

ابوداود، مسدّد، حارث، ابن ابی شیبه و ابن المبارک از طریق حمید بن عبدالرحمن حمیری روایت نموده‏اند که: مردی از اصحاب پیامبر صکه به او حممه گفته می‏شد، در زمان عمر سبه جنگ اصبهان رفت، و گفت: بار خدایا! حممه می‏پندارد که لقائ تو را دوست دارد. بار خدایا! اگر وی صادق باشد، صدق و راست گویی اش را ثابت بگردان، و اگر دروغگو باشد وی را اگرچه بد بیند، به آن برسان... الحدیث، و در آن آمده: وی به شهادت رسید، و ابوموسی گفت: وی شهید است. این چنین در الاصابه (۳۵۵/۱) آمده است.

و این را همچنین امام احمد روایت نموده، و افزوده است: اگر بد بین باشد، بر وی همان عزمش را جاری کن، اگرچه بد بیند. بار خدایا! حممه از این سفر خود برنگردد، همین بود که مرگ به سراغش آمد -عفّان [۵۳۶]یک مرتبه گفت: وی شکم درد شد- و در اصبهان مرد. می‏گوید: آنگاه ابوموسی سبرخاست و گفت: ای مردم! به خدا سوگند، نظریه آنچه ما، در شنیدگی‏های مان، از نبی‌تان صشنیده‏ام، و تا جایی که ما می‏دانیم، حممه شهید است. هیثمی (۴۰۰/۹) می‏گوید: رجال وی رجال صحیح‌اند، غیر داود بن عبدالله اودی، که ثقه است و درباره‏اش اختلاف می‏باشد. این را همچنین ابونعیم به مانند آن، چنان که در المنتخب (۱۷۰/۵) آمده، روایت نموده است.

[۵۳۶] وی یکی از روایان است.